هیتلر خودکشی کرد و مُرد، ولی ملت یهود دوباره به پا خاست – تفسیر سیاسی، نوشته: منشه امیر

تفسیر سیاسی هفته
نوشته: منشـه امیـر

یک روزنامه نگار اسپانیایی سال ها پیش نوشته بود: خیابان های بارسلون رونق ندارد، زندگی رونق ندارد، هنر و فرهنگ و موسیقی در اسپانیا رونق ندارد، اقتصاد و تجارت در جا می زند، زیرا یهودیان در میان ما نیستند.

اشاره این روزنامه نگار به واقعیت تلخی بود که بیش از پانصد سال پیش در اسپانیا رخ داد و آن هنگامی بود که آخوندهای مسیحی، برای آن که دکان دین را گرم نگاه دارند، اعلام کردند که همه یهودیان باید به دین مسیح بگروند و آن که چنین نکند، در بوته های آتش زنده زنده خواهد سوخت.

در آن سال های تاریک قرون وسطی بود که یهودیان، شبه جزیره “ایبری” را به ناچار ترک گفتند و از اسپانیا و پرتغال به شمال آفریقا و خاورمیانه و ترکیه رفتند و همه جا فرهنگ و اقتصاد و اجتماع آن سرزمین ها را شکوفا کردند.

با گذشت بیش از پانصد سال از آن دوران سیاه، اکنون دولت های اسپانیا و پرتغال از نوادگان آن یهودیان نگون بخت دعوت می کنند که به آن کشورها باز گردند – زیرا همگان، نبود یهودیان را در آن سرزمین ها احساس می کنند.

با فاصله ۵۲۴ سال از آغاز انکیزیسیون (تفتیش عقاید و آراء) یعنی همان یهودی کشی در اسپانیا، سرپرست سیاست خارجی اتحادیه اروپا، خانم فدریکا موگرینی روز گذشته (جمعه) با انتشار بیانیه ای به نام همه کشورهای اروپایی، می نویسد که اروپائیان از جنایتی که علیه یهودیان رخ داد احساس شرم می کنند – و می نویسد: اروپا بدون یهودیان نمی تواند زیست کند.

سخن از همان یهودیانی است که در طول تاریخ، در هر کشوری، به آن ها تعرض کردند، اموالشان را به غارت بردند، جانشان را گرفتند و یا دست کم آن که، از دیار وبلدشان آن ها را بیرون راندند.

یهودی، در آن دوران، دیوار کوتاه بود. یک قوم بی دفاع بود. سرزمینش را از دستش گرفته بودند. نیروی مسلحی نداشت که از او دفاع کند. یک قوم بی پناه بود.

هیتلر، آن دیوصفت دیوانه و مالیخولیایی نیز، یهودیان را بهانه قرار داد تا به هدف های ناپاک دیگر خود برسد.

در دیدگاه او نیز یهودیان دیوار کوتاه محسوب می شدند.

نه می توانستند از خود دفاع کنند و نه کشوری و یا قومی یا ملتی وجود داشت که آن ها را در پناه خود بگیرد.

کاملا به عکس، در همان سال هایی که هیتلر از طرح شیطانی خود برای نابودی یهودیان پرده برداشت، کشورهای دیگر اروپا و ایالات متحده و آمریکای لاتین درهای خود را به روی پناهجویان نگون بخت یهودی بستند.

یک کشتی بزرگ حامل چند هزار یهودی آلمانی که به دنبال پناهگاهی می گشتند، هفته های متمادی در آب های اوقیانوس سرگردان بودند، تا بالاخره ناچار شدند به آلمان بازگردند و همه آن ها به کوره های آدم سوزی فرستاده شدند.

بله، دنیای قرن بیستم درهای خود را به روی یهودیان بست.

از دیدگاه آن ها یهودی انسان نبود، شایسته ترحم نبود.

انسانیت در آن ناانسان ها مرده بود – و شش میلیون نفر یهودی توسط آلمان هیتلری و همدستان آن کشته شدند.

سخن از یهودیانی است که به عنوان شهروندان وفادار آلمان، در جنگ جهانی اول برای پیروزی آن کشور خون داده بودند و جان داده بودند.

یهودیانی که نقش برجسته ای در اقتصاد و آبادانی آلمان آن روزگار داشتند.

پزشک و مهندس و نویسنده و شاعر بودند.

صدها نفر از آنان به خاطر دلاورهایشان در جنگ جهانی اول، از قیصر آلمان نشان شهامت گرفته بودند.

ولی از دیدگاه هیتلر و آنانی که دست یاری به این شیطان دادند، یهودیان نژاد پست محسوب می شدند، اریایی نبودند و درخور مرگ بودند و کوره های آدم سوزی!

ارتش های متفقین، در دوران جنگ جهانی دوم، مصیبت بزرگ یهودیان را دیدند، ولی برای پایان بخشیدن به آن کوچکترین تلاشی نکردند.

می توانستند اردوگاه مرگ آشوویتس را بمباران کنند، و خطوط راه آهن را که از طریق آن ها یهودیان اروپا را به اردوگاه های مرگ در لهستان می فرستادند، منهدم سازند.

ولی این کار را نکردند. هدفشان و الویتشان شکست دادن هیتلر بود. نجات یهودیان از دیدگاه آنان یک امر حاشیه ای تلقی می شد.

یک ادعا در رابطه با هولوکاست مطرح می شود که نشان می دهد هنوز هم برخی جهانیان و اندیشمندان و انسان دوستان، به ویژگی هولوکاست، به عنوان جنایتی که در تاریخ ملت ها سابقه و همانند نداشته، توجه ندارند.

آنان می گویند که در جنگ جهانی دوم بیش از ۵۵ میلیون انسان کشته شدند. از میان آن ها تنها ! شش میلیون نفر یهودی بودند. چرا یهودیان این چنین هیاهو به راه می اندازند.

آن ها می گویند نیمی از انسان هایی که رژیم هیتلری به اردوگاه های مرگ و کوره های آدم سوری فرستاد، یهودی نبودند. کاتولیک بودند، کولی بودند، همجنس گرا یا معلول بودند و یا مخالفان سیاسی هیتلر.

حتی آمار هم ارائه می کنند و می گویند یازده میلیون نفر به دست آلمان هیتلری کشته شدند، که شش میلیون یهودی در میان آن ها بود.

چرا این هیاهو؟

پاسخ به این پرسش بسیار روشن است: تنها جرم یهودیان آن بود که یهودی هستند و از دیدگاه هیتلر از نژاد پست بوده اند.

تنها آنان بودند که ارتش آلمان به هرکشوری می رسید، ماموریت نخست خود را شناسایی یهودیان می دانست که آنان را به اردوگاه های مرگ انتقال دهد.

این کوره ها را تنها برای کشتن یهودیان برپا کرده بودند و نه کولی ها یا کاتولیک ها و یا مخالفان سیاسی هیتلر.

ماشین مرگ را آن مهندسان خبره آلمانی، برای قتل یهودیان طراحی کرده بودند.

چهار نسل از پیدایش هیتلریسم در آلمان می گذرد، ولی علیرغم همه جنایاتی که حکومت آلمان مرتکب شد، نازیسم هنوز به کلی نابود نشده است. هنوز هم هرگاه فرصتی به دست آورد دوباره سر بلند می کند و چهره کریه خود را می نمایاند.

هفتاد و چند سال پس از جنگ جهانی دوم، هنوز نا انسان هایی وجود دارند که هولوکاست را انکار می کنند.

با زبان ناپاک خود ادعا می کنند که هیتلر انسان نکشت و اگر برخی موجودات کشته شدند، آن ها در ردیف انسان نبودند.

هولوکاست را افسانه می خوانند، همان گونه که به بپاخاستگان کشورشان را خس و خاشاک نامیدند “آشغال” خواندند.

هولوکاست را انکار می کنند، زیرا آرزوی بیمارگونه به راه انداختن فاجعه دیگری را در مخیله بیمار خویش می پرورانند.

آن ناپاکان، به کشتن دادن مردم سوریه و یمن و لبنان و عراق و قربانی کردن مسلح شدگان ایران در پوشش سپاه پاسداران و همچنین شیعیان افغانستان و پاکستان و کشورهای دیگر را چنین توجیه می کنند که راه قدس از کربلا می گذرد.

ولی این ناانسان ها آرزوی خود را به گور خواهند برد و در این نیت شیطانی نیز ناکام خواهند ماند، همان گونه در همه نقشه های دیگر خود اعلام ورشکستگی کردند.

امروز یهودیان به وطن خویش بازگشته اند و کشور خود را دارند و ارتش خویش را دارند و می توانند از خود دفاع کنند.

ارزش های معنوی جهان نیز تغییر کرده و جان انسان را ارج می نهند و دست یاری به سوی پناهجویان دراز می کنند.

روزی که آن ناانسان، به پیروی از ارباب و ولی نعمت خود، هولوکاست را افسانه خواند، دنیا به خروش آمد و سازمان ملل به تکاپو افتاد و تاریخ ۲۷ ژانویه را به عنوان یادروز جهانی هولوکاست تعیین کرد – که مصادف با روز رهایی اردوگاه مرگ آشوویتس از تسلط نازی هاست.

هیتلر خودکشی کرد و از صفحه تاریج حذف شد، ولی ملت یهود دوباره به صفحات تاریخ بازگشت و نقش آفرین شد.

ملت یهود زنده است و به استقلال دوباره کشور خویش، اسرائیل افتخار می کند

اورشلیم – شنبه هفتم بهمن ماه ۱۳۹۶ ، بیست و هفتم ژانویه ۲۰۱۸

3 دیدگاه‌

  1. ریخته بهم. همه چیز. کلیسای کاتولیک و من جمله انگلستان تلویحا از آخوندها حمایت میکنه.حکومت بدون پشتوانه بالای مردمی آخوندی بیشتر از هر موقع دیگه تحت خطر حمله آمریکا قرار داره.برای چی برای اینکه باید از یک مشت فاحشه عرب که ما را هم مشرک میدونند دفاع کنیم حرف همه اینه چه پولدار چه بی پول.اونی که پول داره تو حمله نظامی پولشو از دست میده و بی پول هم جونشو ما اصلا نمیگیم آخوند بره بابا با این اسراییل و آمریکا کنار بیا خرج مردمتم بکن همش هم ندزد با سنیها هم کنار بیا اونام یک اقلیت بزرگن.

  2. یهودیان قوم موسی قوم برگزیده خدا هستند ولی بی خبر از همه و همه جا چگونه یک نفر از آسمان به زمین فرود می آید و ادعا می کند که «من خود خدا و یا پسر خود خدا هستم» و زمینه افتراء و تهمت را در حد یهودکشی و در حد هولوکاست و در حد نسل کشی رواج می دهد؟ مگر خداوند به موسی نگفت تو اینک در محضر من هستی در مقام مقدس طوی!

  3. خوب به طور کلی دین زور نیست ما انسانها هم اختیاراتی داریم.نظرات هم با هم فرق میکنه واین طبیعی هست.شما حتی اگر به امامت تورات به مونید و رو به اورشلیم نماز بخونی ولی توراتو تحریفاتشو با قرآن بزنید از نظر من میشوید مسلمان حتی اگر یهودی بمونید به امامت تورات هم بمونید.بحث انجیل بعد از قانونگرایی سفتو سخت تورات اومده و اینکه اگر احترام روز شنبه را نگه میدارید نه اینکه حالا شاید خود نگه داشتن احترام روز شنبه چیز خاصی باشه بلکه به خاطر دوستیتون با خدا هست که این کارو میکنید.وگرنه در چین کومونیستم دزدی بده پس در هر نظامی تجاوز به حقوق دیگران بده حتی اگر دینی نباشه.کلا اسلام یعنی تسلیم خدا به خاطر رفاقت با خدا.منم دیگه خسته شدم حوصله اخبارو سیاستو اینا را ندارم میخام برم لذت زندگیمو ببرم برجامم سپردم به خدا

Comments are closed.