آغاز ریاست جمهوری دونالد ترامپ – ارزیابی ها و انتظارات

آیین ادای سوگند وفاداری را با جلال و شکوهی که فقط آمریکاییان این همه در آن تجربه دارند برگزار کردند و مراسم رسمی پایان گرفت و یک خانواده سیاه پوست، ساختمان دولتی موسوم به  “کاخ سفید را ترک گفت و یک سفید پوست وارد آنجا گردید.

آن یک، شهرت و  محبوبیت خود را در دنیای سیاست و به کمک قدرت کلام خویش به دست آورده بود، و این یک، قدرت و شهرت مردمی خود را مدیون موفقیت در عالم بازرگانی و معاملات املاک و مستغلات است.

از امروز رییس جدیدی رهبری ایالات متحده را – که سالیان دراز ابرقدرت جهان بوده است – به دست می گیرد، که خوب می داند، و همگان خوب می دانند، که تا چه حد در این هشت سال تضعیف شده و به یک خانه تکانی اساسی نیاز دارد.

*     *     *

چه کسی می توانست مناسب تراز دونالد ترامپ برای انجام این خانه تکانی باشد؟

مردی که هرگز سیاستمدار نبوده، وزیر نبوده و در کنگره عضویت نداشته و به سیاستمداران همیشه از دیدگاه بی اعتمادی و حتی تحقیر نگریسته است.

زمانی در آمریکا بودم که در مهمانی خصوصی در خانه دوستی از زبان پرزیدنت جورج دبلیو بوش ۹ سال پیش، که هنوز رییس جمهوری بود، حضور داشتم و او در سخنرانی در این جمع خصوصی گفت، که هیچ رییس جمهوری نمی تواند به همه امور مملکتی و جهانی وارد باشد و درباره هر مساله ای تصمیم درست بگیرد – و این تصمیم گیری به وجود مشاوران وارد و با تجربه بستگی دارد که درست ترین اطلاعات را در اختیار رییس جمهوری بگذارند تا بتواند درست ترین تصمیمات را بگیرد.

اکنون کم و بیش مشخص شده است که مشاوران نزدیک پرزیدنت دونالد ترامپ در زمینه های مختلف خارجی و داخلی ایالات متحده چه کسانی هستند!

آیا اینان را می توان بهترین ها خواند؟

شماری از آنان در رسالتی که به آن ها سپرده شده (همانند خود ترامپ) کوچک ترین تجربه ای ندارند و آن ها هم سیاستمدار یا دیپلمات و یا کارشناس امور نبوده اند.

پس، چگونه خواهند توانست تصمیمات درست بگیرند و مملکت را به خوبی اداره کنند؟

اما شاید بزرگ ترین مزیت آنان همین نبود تجربه و پیشینه باشد – زیرا آن ها خواهند توانست با فکر باز، و بدون آن که اسیر هنجارهای گذشته باشند، راه بهتری را برای آینده بیابند و راهکارهای ابتکاری عرضه کنند!

*     *     *

قضاوت درباره عملکرد رییس جمهوری که از امروز زمام امور را به دست گرفته به زمان نیاز دارد و ارزیابی ها را باید به آینده موکول کرد.

هرگونه گمان و داوری کنونی زود هنگام خواهد بود.

ولی در داخل ایالات متحده و در صحنه جهانی، همگان منتظرند بیننند که پرزیدنت ترامپ چگونه بر مشکلات غلبه خواهد کرد و به حل مسائل خواهد پرداخت و کاستی ها و کژی های رژیم پیشین را جبران خواهد کرد!

در زمینه بین المللی، تردیدی نیست که ایالات متحده در هشت سال گذشته قدرت جهانی خود را از دست داده است.

برخلاف پرزیدنت جورج واکر بوش، که به آمریکا به صورت ژاندارم جهان می نگریست و بی مهابا وارد جنگ افغانستان و عراق گردید، هدف پرزیدنت اوباما محدود ساختن هر چه بیشتر دخالت نظامی ایالات متحده در خاورمیانه و جهان بود.

پرزیدنت اوباما فردی مسالمت جو و بر این تصور است که دیپلماسی را می توان جایگزین جنگ کرد – و این سیاستی بود که در مورد کشتار در سوریه و کنار آمدن با حکومت اسلامی ایران در پیش گرفت.

او همچنین تصور می کرد که کشورهای مسلمان را می توان به راه راست و همزیستی و همیاری فرا خواند و به نتیجه رسید – ولی آیا بهار عربی و پیامدهای آن را به یاد دارید؟

همان بهار عربی که علی خامنه ای ادعا می کرد الهام گرفته از حکومت اسلامی ایران است –

ولی در واقع به دنبال سیاست های پرزیدنت اوباما آغاز گردید.

*     *     *

بیم آن می رفت که پرزیدنت ترامپ، بازرگانی که سود وطن و مملکت خود را بزرگ ترین ملاک برنامه ریزی می داند، سیاست دوری جویی از دیگر کشورهای جهان را در پیش بگیرد.

درگذشته، و به مدت ده ها سال، به ویژه از جنگ جهانی دوم ببعد، ایالات متحده همیشه گاو شیرده جهان بوده است.

ایالات متحده در ژاپن و خاور دور نیروی نظامی مستقر ساخت،

در اروپا پایگاه نظامی برای سربازانش برپا کرد،

به بازسازی اروپا که در جنگ جهانی دوم نیمه ویران شده بود، یاری مالی کلان رسانید،

عضو اصلی ناتو و تهیه کننده عمده هزینه های مالی آن بود و در رویدادهای خاورمیانه نقش فعالی داشت.

همه این دخالت ها – و به ویژه در جنگ افغانستان و عراق، خزانه آمریکا را تهی کرد و موجب ضعف اقتصادی آن گردید.

اکنون پرزیدنت ترامپ می گوید که می خواهد در مورد عضویت ایالات متحده در پیمان نظامی ناتو بازنگری کند، از کمک های مالی خود به آن نهاد و همچنین سازمان ملل و برخی نهادهای بین المللی دیگر بکاهد و در دادن امتیازات مالی به کشورهای دیگر آن چنان دست دلباز نباشد.

آیا این سخنان نمی تواند به مفهوم آن باشد که ایالات متحده از دخالت های آینده در رویدادهای بین المللی دوری جوید و کشورهای ضعیف و نیاز به کمک را در برابر ممالک توسعه طلب تنها گذارد؟

همه رؤسای جمهوری ایالات متحد در ۵۰ سال گذشته تلاش کرده اند به نزاع اعراب و اسرائیل پایان بخشند و بین طرفین صلح برقرار سازند. دولت پرزیدنت اوباما نیز نخست در این راه تلاش کرد، ولی کوچک ترین دستآوردی نداشت. آیا این نمی تواند برای پرزیدنت ترامپ درس عبرت باشد؟

ولی ترامپ از این چالش دوری نمی جوید و به مصاف آن می رود و داماد خویش را که احتمالا یک بازرگان بسیار موفق است مامور رسیدگی می کند – ولی در عین حال می گوید «اگر داماد من نتواند این نزاع را حل کند و صلح را به ارمغان آورد، هیچ فرد دیگری نخواهد توانست».

*     *     *

در مورد اسرائیل، پرزیدنت ترامپ سخنان بسیار دلگرم کننده ای بر زبان آورده است.

او در گذشته نیز همیشه به اسرائیل و اسرائیلیان نظر خوش داشته، و قاطعانه وعده داده که در نخستین فرصت ممکن سفارت آمریکا را از تل آویو به اورشلیم منتقل کند و از تهدیدهای اعراب و به ویژه فلسطینی ها بیمی به خود راه ندهد.

بسیاری از سیاستمداران اسرائیلی تردیدی ندارند که پرزیدنت ترامپ این وعده خود را عملی خواهد ساخت و بسیاری دیگر نیز بر این باورند که اگر یک مخالفت شدید جهانی به راه افتد، او انجام این کار را به بعد موکول خواهد کرد.

خوش بینی برخی اسرائیلیان در مورد ادامه آبادی سازی در کرانه باختری نیز بسیار است.

پرزیدنت ترامپ درگذشته نیز بارها گفته است که آبادی های اسرائیلی نباید علت و بهانه ای برای متوقف کردن و یا کند کردن روند صلح باشد.

در پاسخ آنانی که ادعا می کنند شهرک های اسرائیلی مانع انجام مذاکرات صلح خواهد شد، طرفداران پرزیدنت ترامپ یادآوری می کنند که نهاد موسوم به “سازمان آزادیبخش فلسطین” و یا به نام اختصاری آن “ساف” در سال ۱۹۶۵ یعنی دو سال پیش از آغاز جنگ شش روزه، برپا گردید و هدف علنی آن انهدام اسرائیل و تسلط  بر این سرزمین بود.

در سال ۱۹۶۵ نه کرانه باختری در دست اسرائیل بود و نه این کشور بر نوار غزه تسلط  داشت.

غزه در اختیار دولت مصر بود و کرانه باختری به طور رسمی بخشی از خاک اردن محسوب می شد.

بنا بر این، اگر رهبران عرب واقعا برای فلسطینی ها دلسوزی می کردند، هر دو سرزمین در اختیارشان بود و می توانستند کشور مستقل فلسطینی را برپا کنند – که نکردند.

*     *    *

اروپا نیز در انتظار آن است که ببیند پرزیدنت تازه کار نسبت به پیمان ناتو چه سیاستی را در پیش خواهد گرفت و تا چه حد از کمک مالی آمریکا و یا نقش فعال آن در ناتو خواهد کاست.

سرنوشت روابط  با روسیه چه خواهد شد؟

در طول همه هشت سال ریاست جمهوری پرزیدنت اوباما، رهبری روسیه نیز به دست پرزیدنت پوتین بوده – که بی تردید می خواهد امپراتوری  تزارها را از نو بر پا کند،  و در این راه، سخت با اروپا درگیر شده و با ایالات متحده نیز درافتاده است – در حدی که می گویند هکرهای روسی بودند که موجب ناکامی خانم کلینتون و کامیابی ترامپ شدند.

اروپا و آمریکا دولت روسیه را به اتهام خوی تجاوزکاری و فتنه گری مورد برخی تحریم های شدید اقتصادی و سیاسی قرار داده اند.

آیا پرزیدنت ترامپ، که در دوران معاملات بازرگانی خود روابط  بسیار دوستانه و همکاری های معاملاتی زیادی با روسیه و شخص پوتین داشته است، گناهان رهبر روسیه را خواهد بخشود و بر تجاوز کاری های او مهر گذشت خواهد زد و پوتین را به جامعه بین المللی باز خواهد گرداند – و یا این ابراز دوستی یک دام و یک ترفند است تا شاید از راه دوستی بتوان پرزیدنت پوتین را به راه راست آورد؟

*     *     *

برای حکومت اسلامی ایران نیز پرسش ها، از امروز که پرزیدنت ترامپ کار خود را آغاز کرده، بسیار است.

آیا او توافق اتمی موسوم به برجام را پاره خواهد کرد؟

از هم اکنون مشاوران ترامپ می گویند که نه، او چنین کاری نخواهد کرد – ولی در اجرای برجام کوشاتر و سخت گیرتر خواهد بود.

البته ایالات متحده می تواند به طور یک جانبه از توافق برجام بیرون آید – ولی اگر در اقداماتش از تایید پنج کشور دیگر برخوردار نباشد نتیجه لازم را به دست نخواهد آورد.

پرزیدنت ترامپ به حق می گوید که اگر دولت پرزیدنت اوباما قاطعیت نشان می داد، این امکان کاملا عملی وجود داشت که بتوان دولت تهران را به توافق بهتر و سخت گیرانه تری کشاند – و نه آن که همه زیربنای اتمی ایران، از سانتریفوژهای نطنز و فردو تا تاسیسات اصفهان و ساغند به جای خود بمانند و تعهد رژیم ایران برای دوری از ساخت بمب هسته ای فقط برای هشت سال تا ده سال آینده باشد.

پرزیدنت ترامپ همنوا با بنیامین نتانیاهو می گوید که برجام یک توافق بد است و کاملا امکان داشت تعهدات بیشتر و سخت گیرانه تری را به حکومت اسلامی ایران قبولاند.

*     *     *

مردم ایران، در دورن مرز و برون مرز نیز باید به مطالعه و بررسی دقیق فرصت ها و امکاناتی بپردازند که آغاز ریاست جمهوری پرزیدنت ترامپ در برابر آن ها قرار می دهد.

پرزیدنت اوباما بر این باور ساده اندیشانه بود که از طریق گفت و گو و مدارا و کوتاه آمدن در برابر رژیم ایران، می توان آن نظام را به سوی ملایمت و مدارا کشاند – امری که در عمل کاملا عکس آن ثابت شد و رژیم پسا برجام ، حکومت ایران گستاخ تر و ستیزجوتر از دوران پیشا برجام است.

پرزیدنت دونالد ترامپ حادثه شرم آور اسارت ده تفنگدار آمریکایی به دست سپاه پاسداران را فراموش نکرده و تکرار آن را تحمل نخواهد کرد.

ایرانیان برو ن مرزی از هم اکنون باید بکوشند بیشترین تماس را با مشاوران و دستیاران رییس جمهوری تازه داشته باشند و خواسته ها و انتظارات خویش را به آگاهی تصمیم گیرندگان برسانند – پیش از  آن که دیر شود.

نوشته منشه امیر
اورشلیم؛ شنبه دوم بهمن ماه ۱۳۹۵ – ۲۱ ژانویه ۲۰۱۷