آیا ترامپ و ترامپیسم در آمریکا به آخر خط رسیده‌اند؟

  – دشوار می‌توان چپ آمریکایی را بدون بسته‌بندی تبلیغات رسانه‌ای فروخت

 – دموکرات‌ها در طول سال ۲۰۲۰ در برابر به آتش کشیدن کسب و کار مردم عادی و حملات خیابانی و نژادپرست معرفی کردن کل کشور نه تنها سکوت کردند، بلکه از تخریبگران (با وثیقه‌گذاری برای آن‌ها) حمایت کردند

 – دموکراتها اراذل و اوباشی را که تنها در لس‌آنجلس و ریورساید، ۱۷۷ مورد  داروخانه‌ها را برای سرقت قرص‌های مخدر غارت می‌کردند «معترضان صلح‌خواه» معرفی می‌کردند. از پلیس هم که تحت فرمان آن‌ها بود خواسته می‌شد دخالتی نکند

 – مرگ جورج فلوید بهانه‌ای شد برای کمونیست‌ها و فاشیست‌ها که با اتکا به ناراحتی و احساسات عمومی، ژست انقلابی به خود بگیرند.  رهبران چپ و دموکرات و رسانه‌ها نیز از کشتار و آتش زدن و غارت آن‌ها تحت عنوان اعتراض صلح‌آمیز یاد یا حمایت کردند. آن‌ها نشان دادند که هدف چپ، تخریب ایالات متحده است

بعد از انتخابات پر مسئله ۲۰۲۰ تصور جریان چپ در آمریکا این بود که دوران ترامپ و ترامپیسم به سر آمده است. آن‌ها برای زدن تیر خلاص به ترامپ برای بار دوم وی را استیضاح کردند که شانس نامزدی دوباره نداشته باشد. اما برای بار دوم شکست خوردند. بخشی از جمهوری‌خواهان (هفت نفری که در سنا و ده نفری که در مجلس نمایندگان به استیضاح وی در دور دوم رای مثبت دادند) نیز تصور می‌کردند و می‌کنند که دوران ترامپ تمام شده است و جمهوری‌خواهان باید از وی گذر کنند. نیکی هیلی که سودای ریاست جمهوری در سر دارد با همین تصور ترامپ را برای حزب جمهوری‌خواه مضر معرفی کرد. میچ مک‌کانل نیز علی رغم رای منفی به استیضاح تمایل دارد وی را به حاشیه براند.

اما آن‌ها اشتباه می‌کنند. کسانی‌که دو دوره به ترامپ رای دادند عاشق شخصیت به‌هم ریخته و ادبیات تصفیه ناشده و اغراق‌ها و مبالغه‌های وی نبودند. آن‌ها اولا سیاست‌های وی را بر سیاست‌های معمول جمهوری‌خواهان و دموکرات‌ها ترجیح می‌دادند. ثانیا سیاست‌های چپ را نه تنها نامعقول بلکه مخل هویت ملی و امنیت و منافع ملی کشورشان می‌دانند و ثالثا ترامپ را از سیاستمدارانی می‌دانند که علی رغم همه مشکلات شخصیتی از طرف مقابل و برچسب‌هایش نهراسید و سیاست‌هایش را اعلام و دنبال می‌کند. تا وقتی که چپ به سیاست‌های میانه دوران بیل کلینتون رجوع نکند (که اکنون در حزب دموکرات فراموش شده‌اند) ترامپ در میان توده مردم آمریکا از زمینه مناسب برخوردار خواهد بود. مشکل چپ امروز کجاست؟

سیاست‌های خلاف عرف

چپ‌های آمریکا در دوران ماقبل ترامپ تا حدی خود را در بیان نظرات غیر معمول، غیر قانونی و دیوانه‌وار خود مثل مرزهای باز، حذف کامل سوخت‌های فسیلی، سقط جنین تا زمان تولد، جمع‌آوری حدود ۳۰۰ میلیون اسلحه، حذف تاریخ آمریکا، تبلیغ تنفر از میهن و شمول مهاجران غیر قانونی در برنامه‌های رفاهی دولتی کنترل می‌کردند اما در دوران ترامپ بخش افراطی چپ، کنترل حزب دموکرات و رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی را در دست گرفت و بخش میانه هم به دلیل تنفر از ترامپ دنباله‌روی پیشه کرد. همچنین دموکرات‌ها در طول سال ۲۰۲۰ در برابر به آتش کشیدن کسب و کار مردم عادی و حملات خیابانی و نژادپرست معرفی کردن کل کشور نه تنها سکوت کردند بلکه از تخریبگران (با وثیقه‌گذاری برای آن‌ها) حمایت کردند.

نتیجه آن شد که در برابر ترامپ و برای مخالفت با آن حزب دموکرات و چپ‌های همراه آن به سیم آخر زده و همه اسکلت‌ها و جمجمه‌هایی را که در کمد داشتند بیرون ریختند. امروز گَنگ‌های کمونیست و آنارشیست مثل آنتیفا سرنوشت حزب دموکرات را در اختیار خود دارند و رهبران حزبی اگر از آن‌ها تبعیت نکنند، حذف می‌شوند. اعتبار این بازنمایی را باید به ریاست جمهوری ترامپ داد. در این نوشته به چهار مورد از این دیدگاه‌های نامعقول و نامربوط با سنت سیاسی ایالات متحده اشاره می‌کنم. همین دیدگاه‌هاست که ترامپ و ترامپیسم را زنده نگاه خواهد داشت.

گردش قدرت

بدون مقابله همه‌جانبه دموکرات‌ها با دولت ترامپ (از روز اول) نمی‌شد متوجه شد که چپ تا چه اندازه به اصول دمکراسی یعنی واگذاری آرام قدرت پایبند نیست. در سال ۲۰۰۱ هنگامی که تیم بیل کلینتون کاخ سفید را به بوش تحویل داد، رسانه‌ها از به‌هم ریختگی عمدی و انتقام‌گیری کادر اداری کلینتون در کاخ سفید تا تبدیل کردن آن به زباله‌دانی گزارش دادند اما بوش با همه اشتباهات در سیاست خارجی حداقل با کرامت و نزاکت کاخ سفید را به اوباما تحویل داد. برای رئیس جمهوری که روز قبل سوگند یاد کرده بود تظاهرات زنان در واشینگتن (تحت عنوان «مقاومت») به راه انداختند و سیاستمداران شناخته شده مثل جان کری در آن شرکت کردند و مدونا از تریبون این تظاهرات از بمبگذاری در کاخ سفید سخن گفت.

اکثر چپ‌ها حقیقتا تفاوت میان فعالیت‌گرایی و مدیریت یک شهر یا ایالت و کشور را درک نکرده‌اند. آن‌ها وقتی در مقام شهردار و فرماندار هستند نیز مشغول کارزار انتخاباتی‌اند به جای آن که به وظایف قانونی خویش عمل کنند. آن‌ها این امر را در مقابله با ترامپ به طور کامل نشان دادند. روی کار آمدن ترامپ این ویژگی چپ را که اقتدارگرا و تمامیت‌خواه است و با لات‌ها و اراذل و اوباش (و نه مردم رعایت‌کننده قانون) مدارا می‌کند (در غارت و تخریب یادبودها و کسب و کار مردم تا حد آتش زدن کلیسا) به خوبی به نمایش گذاشت. ترامپ چون منتخب مردم کوچه و بازار بود نباید از روز اول تحمل می‌شد بدین دلیل که نخبگان دانشگاهی و رسانه‌ای وی را شایسته چنین مقامی نمی‌دانستند.

دموکرات‌ها از روز اول ریاست جمهوری ترامپ با پرونده‌سازی دروغین وی را «عروسک پوتین» معرفی کردند و با ایجاد بحران بعد از بحران تلاش کردند وی را از قدرت خلع کنند آن هم با بهانه کارهایی که رئیس جمهورهای قبلی به طور عادی انجام می‌دادند (درخواست از دیگر کشورها در برابر کمک خارجی). دموکرات‌ها به جای نقد سیاست‌ها و آماده شدن برای برد در انتخابات بعدی (روتین دموکراسی‌ها) به براندازی براساس پروژه «مقاومت» (گویی چپ‌های آمریکایی فلسطینیانی هستند که معتقدند سرزمینشان اشغال شده است) روی کردند. حداقل بخشی از مردمی که در جامعه آزاد زندگی می‌کنند این نکات را می‌بینند.

کارآمدی سیاست‌ها

با هر شاخصی که مدیریت شهری را مورد مطالعه قرار دهید (میزان جرم، بی‌خانمانی، خشونت پلیس، پاکیزگی محیط زیست، فساد اداری، و کیفیت آموزش و بهداشت) وضعیت شهرهای بزرگ آمریکا در مناطقی که دموکرات‌ها قدرت را در سطح شوراهای شهر و شهرداری و فرمانداری در اختیار دارند، بدتر از ایالاتی است که جمهوری‌خواهان چنین مناصبی دارند (تنها به مقایسه آمار کشته‌های سالمندان در ایالت نیویورک و نقش فرماندار این ایالت با ایالات دیگر بپردازید). سیاست کلان دموکرات‌ها دولتی کردن امور و در اختیار گرفتن مقدرات با مالیات بالاست و فکر می‌کنند که با پول زیاد و تنوع سیاسی بیشتر می‌توانند مشکلات را حل کنند. چنین اتفاقی هرگز نیفتاده و نمی‌افتد.

در دوران ریاست جمهوری ترامپ دموکرات‌ها نشان دادند که از ارائه ابتدایی‌ترین خدمات شهری یعنی امنیت ناتوانند. در مناطق تحت حکومت آن‌ها هزاران کسب و کار مورد غارت مجرمان و اراذل و اوباش خیابانی قرار گرفت و شهرداران و فرمانداران دموکرات به نظاره ایستادند. آن‌ها نه تنها بی‌عملی پیشه کردند، بلکه اراذل و اوباش را که تنها در لس‌آنجلس و ریورساید ۱۷۷ مورد  داروخانه‌ها را برای سرقت قرص‌های مخدر غارت می‌کردند «معترضان صلح‌خواه» معرفی می‌کردند. از پلیس هم که تحت فرمان آن‌ها بود خواسته می‌شد دخالتی نکند.

حکومت قانون

سیاست‌های مورد نظر چپ‌ها به طور اصولی مخالف حاکمیت قانون و تفکیک قواست. آن‌ها خواهان پایان کار سازمانی هستند (ICE) که براساس قانون برای اعمال قوانین در حوزه مهاجرت شکل گرفته است. آن‌ها مرزهای باز می‌خواهند در حالی که قانون، مهاجرت غیر قانونی را به جز در موارد خاص منع می‌کند. از نگاه آن‌ها صدور حکم حکومتی از سوی اوباما مُر قانون است (مثل داکا) اما لغو آن از طرف ترامپ مجاز نیست. افرادی بدون رای شورای شهر به پایین انداختن مجسمه‌ها و کثیف کردن دیوار کلیساها و اموال عمومی و خصوصی می‌پردازند و مقامات دموکرات سکوت کرده یا از پی گیری قانونی اعمال خلاف سرباز می‌زنند. دموکرات‌ها همیشه طرفدار قانونگذاری قضات در کرسی قضاوت بوده‌اند.

اراذل و اوباش بخشی از یک شهر (سیاتل) را اشغال می‌کنند، اما شهردار و فرماندار ایالت از کار آن‌ها با عنوان جشنواره بهاری یاد می‌کنند. در حالی که به بازماندگان سربازان کشته شده در جنگ (در نیومکزیکو) مجوز برگزاری مراسم ختم نمی‌دهند و پلیس نیویورک به یهودیان برای شرکت در مراسم خاخام خود حمله می‌کند. معترضان همراه با جریان چپ در دوران کرونا آزادانه در خیابان‌ها هر کاری می‌خواهند می‌کنند گویی محدودیت‌های دوران کرونا بر آن‌ها قابل اطلاق نیست. برای چپ و همراهانشان همه چیز مجاز است و برای منتقدان و مخالفان آن‌ها قوانین و حتی دستورات غیر قانونی مقامات دموکرات تا آخرین کلمه باید به اجرا در بیاید. بدون وجود ترامپ که به چپ‌ها شجاعت لازم برای این گونه اعمال بخشیده، جامعه آمریکا نمی‌توانست این حد از دوگانگی رفتاری و دوگانه‌گویی را متوجه شود.

انقلاب غارت و لجن مالی

مرگ جورج فلوید بهانه‌ای شد برای کمونیست‌ها و فاشیست‌ها که با اتکا به ناراحتی و احساسات عمومی ژست انقلابی به خود بگیرند. رهبران چپ و دموکرات و رسانه‌ها نیز از کشتار و آتش زدن و غارت آن‌ها تحت عنوان اعتراض صلح‌آمیز یاد یا حمایت کردند. آن‌ها نشان دادند که هدف چپ، تخریب ایالات متحده است. تنها به گزارش هر روزه اعمال آن‌ها در بوق‌های تبلیغاتی جمهوری اسلامی، کوبا، ونزوئلا، چین و روسیه نگاه کنید. دولت‌های دیکتاتوری بدون استثنا ازآنها حمایت می‌کردند. ریاست جمهوری ترامپ به آن‌ها این فرصت را داد که هر آن چه را در چنته دارند، بیرون بریزند.

با وجود قرار گرفتن قوای مقننه و مجریه در سطح فدرال در دست دموکرات‌ها و عدم درک وضعیت دشوار کشور از سوی بخش سنتی سیاستمداران جمهوری‌خواه، ترامپ و همراهانش تنها گزینه برای ۷۴ میلیون نفری هستند که با سیاست‌های چپ‌ها مخالف بوده و نگران آینده کشورشان هستند. رسانه‌هایی مثل «فاکس‌نیوز» که خواستند از ترامپ و شب انتخابات فاصله بگیرند، به سرعت نیمی از مخاطبان خود را از دست دادند. بازدیدکنندگان سایت فاکس‌نیوز از حدود روزانه بیست میلیون در روزهای بعد از انتخابات در عرض چند روز به روزانه ده میلیون سقوط کرد. این‌ها به جمهوری‌خواهان ضد‌ترامپ نخواهند پیوست. به همان دلایلی که ترامپ در سال ۲۰۱۶ به نامزد حزب جمهوری‌خواه تبدیل شد، به همان دلایل همچنان برای بخشی از مردم آمریکا نماینده دنبال کردن سیاست‌های مورد نظر آنها باقی خواهد ماند.

نوشته مجید محمدی؛ برگرفته ار ایندیپندنت فارسی