آیا راه مذاکرات ایران و آمریکا باز شده است؟ رضا تقی زاده

کنفرانس مطبوعاتی مشترک رؤسای جمهور فرانسه و آمریکا، به ترتیب دو کشور میزبان اجلاس سال جاری و سال آینده سران هفت قدرت صنعتی و دمکراتیک جهان (جی ۷)، در ساعات پایانی اجلاس در شهر کوچک و ساحلی بیاریتز، گمانه‌زنی‌های گسترده پیرامون امکان دیدار دونالد ترامپ و حسن روحانی را با هدف کاهش تنش‌های جاری در منطقه خلیج فارس و یافتن راه‌های گشودن یکی از پیچیده‌ترین گره‌های امنیتی-نظامی جهان برانگیخت.

شاه‌بیت طرح آشتی‌جویانه امانوئل مکرون، رئیس‌جمهور فرانسه، گفت‌وگوهای رودرروی رؤسای جمهور ایران و آمریکاست، به شیوه دیدارهایی که پیشتر ترامپ با کیم جونگ اون، رهبر کره شمالی برگزار کرده است.

امکان دیدار ترامپ با حسن روحانی که ظاهراً موضوع آن انگیزه اصلی گفت‌وگوی مکرون با جواد ظریف در پاریس، یک روز پیش از آغاز اجلاس سران گروه هفت، و طی سفر غیرمنتظره دو روز بعد او به بیاریتز بود، با اظهارات همزمان حسن روحانی در تهران که گفت: «به‌ خاطر منافع ایران با هر کسی دیدار می‌کنم» بیش از پیش تقویت رسانه‌ای شد.

اما، گمانه‌زنی‌های زودرس در داخل و خارج از ایران در رابطه با احتمال دیدار ترامپ-روحانی، با شتاب و بدون رعایت ملاحظات ضروری انجام شد، از جمله؛ تفاوت‌های ایران و کره شمالی، بدون عمق بودن ابتکار محاسبه نشده مکرون، بی‌توجهی به ساختار قدرت سیاسی در جمهوری اسلامی، پرهیز از واقعیت‌های موجود در داخل و وضعیت پیرامونی ایران، نقش کشورهای کوچک منطقه، تأثیر چشم‌انداز سیاست داخلی آمریکا در سال برگزاری انتخابات ریاست جمهوری این کشور، و ده‌ها پارامتر دیگر که هر یک به نوبه خود خامی رئیس‌جمهور فرانسه در صحنه مناسبات بین‌المللی و عدم آشنایی کافی او با نحوه مدیریت بحران‌های منطقه‌ای را می‌رساند.

انگیزه اصلی مکرون

یکی از انگیزه‌های اصلی مکرون در تدوین عجولانه طرح کاهش تنش در مناسبات ایران و آمریکا، با بهره گرفتن از فرصت میزبانی و ریاست ادواری اجلاس کشورهای گروه ۷، تحکیم موقعیت شخصی در عرصه بین‌المللی و نقد کردن اعتبار کسب‌شده خارجی در صحنه سیاست داخلی بود.

آقای مکرون، انتظار دارد که در غیبت بریتانیا، پس از قطعیت یافتن خروج این کشور از اتحادیه اروپا در انتهای ماه اکتبر سال جاری، و همچنین ترک زودرس قدرت از سوی خانم انگلا مرکل صدراعظم کنونی آلمان، خود را در جایگاه رهبر ارشد اتحادیه اروپا قرار دهد و با ظاهر شدن در قواره میانجی ایران و امریکا و کمک به حل یک بحران حاد منطقه‌ای جایگاه خود را برای تجدید انتخاب در منصب رئیس‌جمهور فرانسه مستحکم کند؛ بختی که نیکلا سرکوزی و فرانسوا اولاند دو رئیس پیشین «جمهوری پنجم فرانسه» از آن محروم ماندند.

آقای مکرون بدون داشتن شناخت کافی از پیچیدگی‌های سیاست در خاورمیانه انتظار دارد که اولاً، دیدار ترامپ با روحانی با حضور و هدایت او سر بگیرد، دوماَ، پس از انجام «دیدار تاریخی» تنش‌های جاری در روابط جمهوری اسلامی و آمریکا بعد از چهل سال یکباره فروکش کند.

مکرون اگر شناخت کافی از نحوه عمل و گردش نظام بین‌الملل و مدیریت بحران‌های منطقه‌ای داشت و دستکم روند آغاز مذاکرات اتمی ایران با سه قدرت اروپایی را از سال ۲۰۰۲ تا سال ۲۰۰۵ و از سال ۲۰۰۶ تا سال ۲۰۱۲ و متعاقباً مذاکرات محرمانه نمایندگان ایران و آمریکا در عمان (مابین علی‌اصغر خاجی معاون اروپا و آمریکای وزارت خارجه جمهوری اسلامی، و ویلیام برنز معاون سیاسی وقت وزارت خارجه آمریکا) مرور کرده بود، می‌دانست که برای به نتیجه رسیدن تلاش‌هایی از این دست علاوه بر وجود تمایل هماهنگ شده در هر دو سوی منازعه، کارشناسان زیر مجموعه رؤسای دو طرف می‌باید ابتدا به نتایج امیدوارکننده‌ای برسند تا بعد امکان دیدار در سطوح بالا فراهم شود. ظرفیتی که جواد ظریف طی دو دیدار کوتاه از فرانسه در فاصله ۴۸ ساعت قادر به ایجاد آن نبود و نکته‌ای که روحانی نیز روز در تهران بعد از پایان کنفرانس سران گروه هفت به آن اذعان کرد: «اگر کسی بخواهد صرفاً با حسن روحانی عکس بگیرد این کار امکان‌پذیر نیست»!

موضوع دیگری که به مدت چهار دهه عامل تنش و تحریک در مناسبات رهبران جمهوری اسلامی با آمریکا شده طبیعت عقیده‌گرا و توسعه‌طلب حکومت اسلامی ایران است که تغییر رفتار خود را معادل تغییر ماهیت و از این جهت خطری بزرگ علیه موجودیت خود می‌بیند.

جمهوری اسلامی دکترین دفاعی خود را که ملی نیست، بر پایه حضور مستقیم یا غیرمستقیم، فراسوی مرزهای ملی، در مرزهای «دشمن» قرار داده و در همین چارچوب از امکانات خود (مالی یا نظامی) برای افزایش نفوذ و تحکیم موقعیت در جوار مرزهای مجاور با کشورهای متخاصم مانند اسرائیل و عربستان سعودی بهره می‌گیرد و تاکنون نشانه‌ای دال بر تجدید نظر در این دکترین چهل ساله، دست نداده است.

آقای مکرون ممکن است با ساختار قدرت در نظام سیاسی ایران تا حدودی آشنایی یافته باشد ولی نظر می‌رسد که به شناخت سطحی خود را از هرم واقعی قدرت در ایران در تدوین طرح آشتی مابین ایران و آمریکا دخالت نداده است.

نکته دیگری که در نتیجه‌گیری‌های خوش‌بینانه و عجولانه از ابتکار سیاسی امانوئل مکرون دخالت داده نمی‌شود، رقابت‌های انتخاباتی پیش رو در اروپا و آمریکا و همچنین تلاش‌ها آشکار و پنهان در جابه‌جایی قدرت در ایران است.

در ایران روحانی سودای رهبری جمهوری اسلامی و جانشینی خامنه‌ای را در سر دارد و اگر چه در باطن مخالف عادی‌سازی روابط تهران-واشینگتن نیست، اما از میزان مخالفت علی خامنه‌ای و نظامیان با این موضوع غافل نیست.

ظریف که تا چند ماه قبل افول ستاره اقبال خود را شاهد بود و از کار استعفا داد، بعد از تحریم شدن از سوی آمریکا و مورد پشتیبانی قرار گرفتن از سوی جناح‌های قدرت اینک خود را صاحب صلاحیت برای جانشینی روحانی می‌بیند و تخم‌مرغ‌هایش را نیز در همان سبد گذاشته و آشکارا به راست چرخیده است.

ترامپ که مخالف عقیدتی قدرت و حتی موجودیت اتحادیه اروپا است، مخاطبان اصلی روز یکشنبه خود را هزاران کیلومتر دورتر، در داخل کشور و در جمع رأی‌دهندگان آمریکایی می‌دید و نه مردی که کنار او ایستاده بود.

ترامپ و دست کشیدن از تحریم‌ها

موضوع مهم دیگری که در طرح آشتی مکرون از نظر دور مانده، تغییر سرنوشت اعمال تحریم‌ها طی سه دهه گذشته در جهان است که علیرغم بازماندن از نتایج مورد انتظار طی سال‌های دهه پنجاه تا ابتدای دهه ۹۰ قرن میلادی گذشته و دوران پس از فروپاشی اتحاد شوروی که نظام دوقطبی جهان را پایان داد، سه دهه گذشته به نتیجه رسیدن تحریم‌ها را شاهد بود در کشورهایی مانند آفریقای جنوبی (تغییر حکومت تبعیض نژادی)، لیبی (تسلیم کامل برنامه توسعه اتمی قذافی) و عراق (ساقط کردن حکومت صدام حسین، بعد از فلج اقتصادی و اشغال نظامی آن کشور) کاملاً جواب داده‌اند.

تحریم‌های یکجانبه آمریکا علیه ایران که ادامه تحریم‌های سال ۲۰۱۲ این کشور در دولت اوباما به شمار می‌روند، پیش از سر گرفته شدن در پایان یک وقفه از سال ۲۰۱۶ تا سال ۲۰۱۸ در مراکز تحقیقاتی این کشور از جمله «بنیاد دفاع از دمکراسی‌ها» مورد مطالعه قرار گرفت و اعمال آنها به دولت ترامپ توصیه شد.

دولت ترامپ اعمال تحریم‌های اقتصادی و تجاری و مالی را ستون اصلی سیاست «اعمال فشارهای حداکثری» خود علیه جمهوری اسلامی قرار داده و آن طور که از زبان مایک پومپئو و برایان هوک قابل شنیدن است، کاخ سفید باور دارد که تحریم‌ها علیه ایران کار می‌کنند.

جمهوری اسلامی در گذشته زیر فشار خارجی و در نتیجه مذاکرات پیشین همه اهرم‌های مؤثر خود، از جمله ظرفیت صادرات نفت، قدرت خرید خارجی، ۱۲ هزار کیلو گرم اورانیوم غنی‌شده با غلظت ۳.۶ و ۲۰ درصد را که می‌توانست دستمایه ساخت ۱۰ تا ۱۲ بمب اتمی شود از دست داده و اینک به دلیل قطع منابع مالی دست و پای خود را در منطقه هم تا حدود زیادی جمع کرده است.

تهدید باقیمانده جمهوری اسلامی در وضعیت جاری، بدون داشتن اهرم‌های فشار کارآمد، به جز موشک‌پرانی که به دلیل مجهز نبودن آنها به کلاهک‌های کشتار جمعی (اتمی، میکربی، شیمیایی) عملاً سلاح‌های تاکتیکی محسوب می‌شوند، و البته تشدید جنگ‌های نیابتی با سلاح‌های ابتدایی در منطقه، محدود به کاهش تعهدات در قبال توافق اتمی و یا به زبان دیگر تهدید فرار به سمت ساختن بمب اتمی است؛ موضوعی که به ظاهر انکار می‌کند.

در صورتی که ملاقاتی بین ترامپ و روحانی صورت نگیرد و سازوکار مالی اروپا فعال نشود، گزینه تلافی‌جویانه جمهوری اسلامی در «گام سوم کاهش تعهدات برجامی» یا محتاطانه و در اندازه‌های دو گام قبلی خواهد بود که در عمل اقدامی است، بدون اثر و در جهت تأمین رضایت نسبی اروپا، و یا بلند و بی‌پروا، که در آن صورت ترامپ را راضی خواهد ساخت چرا که با یک تیر دو هدف را تامین شده می‌بیند: پایان یافتن عمر برجام و همچنین قرار گرفتن رسمی اروپا در کنار آمریکا در رابطه با جمهوری اسلامی.

با محاسبه‌ای از این نوع دولت ترامپ می‌تواند از خود بپرسد که با کدام توجیه عقلی باید به درخواست مکرون برای موافقت با صادرات نفت جمهوری اسلامی تا سقف ۷۰۰ هزار بشکه در روز پاسخ مثبت داد و به این ترتیب عملاً مکانیسم فشار خود را علیه تهران پیش از رسیدن به هدف‌های نهایی تحریم‌ها خنثی کرد، در حالی که دقیقاً به همین خاطر ده‌ها و صدها بار خود دولت اوباما را ملامت کرده است.

دونالد ترامپ تنها به منظور تلطیف مناسبات با هم‌پیمانان اروپایی امتیازی بدون پشتوانه اجرایی به مکرون داد و از رد امکان گفت‌وگو با حسن روحانی خودداری کرد، ولی در عین حال با تکرار اتهاماتی که علیه جمهوری اسلامی همیشه بیان کرده، نشان داد که دست‌کم پیش از رضایت دادن حکومت ایران به قبول بخش بزرگی از شرط‌های۱۲ گانه، کوتاه نیامده و امتیازی نخواهد داد که به رقیق شدن تحریم‌ها منجر شود.

برگرفته از رادیو فردا