انفجار بمبهای دوقلوی کابل در ۲۶ اوت ۲۰۲۱ طلیعه موج تازهای از رشد و عملیات جنبشهای اسلامگرا در سطح جهان است. از سال ۲۰۱۱ بدین سو ایالات متحده تا این حد در یک عملیات تروریستی نیرو از دست نداده بود. این سنت گروههای تروریستی اسلامگرا است که شکلگیری و قدرتیابی و قدرتنمایی خود را با کشتن سربازان آمریکایی بروز میدهند: از انفجار پایگاه تفنگداران آمریکایی در بیروت (رونمایی حزبالله لبنان) گرفته تا بمبگذاری جلوی سفارتخانههای آمریکا در آفریقا (رونمایی القاعده).
پس از شکست داعش در عراق و سوریه از نیروهای ائتلاف و فروکش کردن بمبگذاریها و حملات مسلحانه و مرگبار اسلامگرایان در سطح جهان (پنج قاره)، دو سال آخر دولت ترامپ از این جهت سالهای نسبتا آرامی بودند. ترس اسلامگرایان از واکنش شدید دولت ترامپ و پیشبینیناپذیر بودن واکنشهای او که در دو عملیات حذف قاسم سلیمانی و ابوبکر بغدادی را رقم زد، توقف نسبی عملیات آنها را موجب شده بود.
اما با روی کار آمدن دولت بایدن که سیاست اعلام شدهاش در برابر ایران بازگشت به برجام و خشنودسازی دوران اوباما و در داخل آمریکا رهاسازی عوامل آتش زدن کسبوکارهای مردم، ائتلاف دموکراتها با اسلامگرایان (در انتخابات کنگره در ایالات میشیگان و مینه سوتا و انتخابات محلی مثل فیلادلفیا) و مدارا با گروهها و جنبشهای اسلامگرا در خاورمیانه و اروپا بوده است (مثل باز گذاردن مرزهای جنوبی بر روی آنها)، جنبشهای اسلامگرا و ضدآمریکایی جان تازهای گرفتهاند. طالبان با استفاده از همین موقعیت در چند هفته ۳۳ استان از ۳۴ استان افغانستان را تسخیر کرد.
این موقعیت را نمیتوان به توافق آمریکا و طالبان نسبت داد. حرکت میدانی با آنچه روی کاغذ میان طرفین امضا میشود، دو پدیده مجزا به شمار میروند. توافق میان طالبان و ایالات متحده در تهییج و آمادهسازی زمینهها برای تحرکات نظامی طالبان نقشی نداشت. طالبان وجود یک دولت ضعیف و پیشبینیپذیر در ایالات متحده را برای تشدید تحرکات خود مناسب دانست و در این فرصتطلبی محاسبه درستی داشت.
با تسخیر افغانستان توسط طالبان چه چشماندازی برای جنبشهای اسلامگرا در سطح جهان متصور است؟ آیا طالبان در سطح دولت-ملت افغانستان محدود خواهد شد؟ آیا این دولت از تنشزایی با غرب دست خواهد کشید؟ در پاسخ به این سوالات خوانندگان متوجه این موضوع باشند که وقتی از اسلامگرایی سخن میگوییم، بحث در مورد یک ایدئولوژی است که بر دین اسلام سوار شده است. اسلامِ عبادت و مراسم دینی نسبتی با تروریسم ندارد اما اسلام سیاسی دولتگرا، اسلام هویتی (تقلیل هویت انسانها به دینشان) و اصرار بر اجرای شریعت با اتکا بر قدرت دولت، بسترهای مناسب اقتدارگرایی و تمامیتخواهی دینی و تقدیس تنفر و خشونت دولتیاند. تاکتیک تبلیغاتی اسلامگرایان این است که اسلامگرایی و اسلام را یکی معرفی و هرگونه انتقاد از اسلامگرایی را با انتقاد از اسلام و اسلام هراسی همسان تلقی کنند. برچسب نژادپرستی نیز اخیرا به برچسب اسلامهراسی اضافه شده است؛ گویی اسلام یک نژاد تازه است.
شجاعتیابی تازه
تسخیر کابل توسط طالبان با تبریک بیشتر گروههای تروریستی اسلامگرا از شیعه تا سنی همراه شد. حتی مقامهای رسمی جمهوری اسلامی ایران در حوزه روابط خارجی (دستیار ظریف و علیاکبر ولایتی) از تسخیر افغانستان به دست طالبان استقبال کردند. روش خروج نیروهای آمریکایی صحنههایی آفرید که نه تنها مایه تحقیر دولت بایدن بلکه مایه تحقیر قدرت آمریکا در دنیا شد. اسلامگرایان شیفته دیدن این گونه صحنهها و خروج شلخته آمریکاییها و دوستانشان از کشورهای دیگرند. البته خروج آمریکاییها از هیچ کشوری مایه رفاه و سربلندی شهروندان آن کشورها نشده است.
بدون شک با روی کار آمدن طالبان، افغانستان به بهشتی برای رشدونمو گروهها و جنبشهای اسلامگرا در منطقه و جهان تبدیل خواهد شد. وجود ابزارهای دولتی که دو دهه با سرمایههای غربی تقویت شد و باقی ماندن بیش از ۸۳ میلیارد دلار سلاح آمریکایی در افغانستان این بهشت را تضمین میکند. همانطور که قرار گرفتن دولت در دست اسلامگرایان شیعه چهار دهه رشد اسلامگرایی در ایران و بسط آن به چهار کشور دیگر را سبب شد.
افغانستانِ تحت حکومت طالبان نیز به رشد اسلامگرایی در آسیای میانه، پاکستان، بنگلادش و استانهای مسلماننشین هند و چین دامن خواهد زد. جنبشهای اسلامگرا نشان دادهاند که وجه انترناسیونالیستی (امتگرا) دارند و بدون بسط خود به دیگر نقاط خود را ابتر تلقی میکنند. القاعده و داعش نمونههای روشن این موضوع در اسلامگرایی سنیاند.
فقدان رهبری ایالات متحده
کسی که مایه ستایشهای بیدریغ از طالبان در میان اسلامگرایان شیعه و سنی شد کسی جز جو بایدن نبود که سرنوشت شهروندان آمریکایی و همپیمانان افغانی ارتش آمریکا را به دست طالبان سپرد. تا پایان مرداد، بیش از ۲۰ تن در فرودگاه کابل و در بمبگذاریها، غیر از ۱۳ نظامی آمریکایی حداقل ۹۰ افغان کشته شدند که کاملا قابلپیشگیری بود. دولت بایدن میتوانست قبل از خارج کردن نیروهای نظامی، این افراد و سلاحهای مدرن آمریکایی را بهتدریج به آمریکا بازگرداند (با چهار ماه فرصت از ماه مه تا اوت) اما دموکراتها در طول سالهای اخیر آن قدر با اسلامگرایان در سیاست داخلی آمریکا نزدیک و همپیمان شدهاند (کسانی مثل ایلهان عمر که مثل طالبان آمریکا را تروریست میداند، لیندا سرسور یا اعضای لابی جمهوری اسلامی) که به راحتی به توافق با طالبان اعتماد و فرایند خروج را با طالبان هماهنگ کردند.
نمونههای دیگری از بیتوجهی به سبعیت اسلامگرایان شیعه و سنی نیز در رفتار حزب دموکرات به چشم میخورد؛ مثل حذف عبارات معنیداری چون «تروریسم اسلامگرا» (که با «تروریسم اسلامی» تفاوت دارد) از ادبیات آنها و حضور طرفداران و حقوقبگیران جمهوری اسلامی (مثل کاوه افراسیابی) در رسانههای متمایل به چپ و صدای آمریکا بهعنوان کارشناس ایران. بایدن پس از خروج نیروهای نظامی از افغانستان کلمهای علیه طالبان نگفته چون با این روش خروج، شهروندان آمریکایی را گروگان طالبان قرار داده است.
نقش رسانهها
اطلاعنارسانی و سوءاطلاعرسانی بیش از آنکه بر دروغ و حدس و گمان مبتنی باشد بر فقدان اطلاعات، حیطههای غیرشفاف و وجود سایههای مختلف در یک حیطه متکی است. پس از انفجار دو بمب در کابل، مقامهای دولت بایدن داعش خراسان را مسئول این حملات معرفی کردند. آنها که برای تخلیه شهروندان افغانی همکار با ایالات متحده و شهروندان آمریکایی باقیمانده در افغانستان با یک گروه تروریستی (طالبان) همکاری میکردند، (به دلیل خطای روشن تخلیه نیروهای نظامی پیش از تخلیه غیرنظامیان) مجبور بودند مسئولیت را از دوش طالبان بردارند. در عالم واقع، هیچ مرز روشنی میان طالبان و داعش وجود ندارد. دولتی که فهرست شهروندان آمریکایی و افغانی همکار را به طالبان داده و خود را گروگان طالبان کرده، برای ممانعت از آبروریزی بیشتر مجبور است میان داعش و طالبان مرزهای خیالی خلق کند.
برخی خبرگزاریها (مثل رویترز) برای پوشش روایت دولت بایدن داعش را دشمن طالبان معرفی کردهاند؛ در حالی که داعش از فرزندان القاعده و از همپیمانان طالبان است. آنها ممکن است در برخی تاکتیکها با هم اختلاف داشته باشند اما در دشمنی با آمریکا همقسماند. حتی در این میان برخی از کشتهشدگان بمبگذاری ۲۶ اوت از اعضای طالبان معرفی شدند که طالبان آن را تکذیب کرد. بمبگذاران این عملیات از بازرسی طالبان در اطراف فرودگاه کابل گذشته بودند.
تکذیب نقش طالبان در بمبگذاریها و انداختن ماجرا به گردن داعش خراسان همان بازی جمهوری اسلامی در عراق است که هرگاه نیروهای نیابتی جمهوری اسلامی بخواهند از تبعات حملات موشکی خود به پایگاههای آمریکا بگریزند، گروههای تازهای خلق میکنند. از این جهت، اینکه اسلامگرایان در افغانستان برای انداختن تقصیر حمله به گردن دیگران اسامی تازهای خلق کنند را شاهد خواهیم بود. احتمال ذکر «خودزنی» (روش کیهان تهران) نیز وجود دارد. در این حال مقامهای دولت طالبان که خود تامینکننده سلاح و آموزش و بودجه برای این گروهها هستند و خواهند بود، سر میز مذاکرات از آنها برای چانهزنی و امتیازگیری بهره خواهند برد. طالبان از این جهت همان مسیر تقدم «میدان» بر دیپلماسی را خواهد پیمود.
تروریسم ملت-دولت و مرز نمیشناسد
جهانگرایی و تمرکز بر انترناسیونالیسم برای بسط جنبشهای سیاسی از اسلامگرایی آغاز نشده است؛ چون کمونیستها مبلغ جدی این آموزه بودند اما اسلامگرایان با داعیه حکومت یا خلافت اسلامی در سطح جهان نمیتوانند خود را به یک دولت-ملت یا مرزهای قراردادی محدود کنند. همانطور که جمهوری اسلامی امروز در چهار کشور لبنان، سوریه، عراق و یمن نیروهای نیابتی میلیشیایی و در ۲۰۰ کشور دنیا سلولهای خفته تروریستی دارد (مقامهای سپاه این موضوع را بارها به تلویح گفتهاند) و خود را برای ظهور امام زمان با مدیریت جهانی آماده میکند، طالبان نیز پس از تحکیم قدرت به همان مسیر تشکیل، آموزش، پناه دادن، تجهیز و تدارک نیروهای «نهضت جهانی اسلام» (تعبیری که اسلامگرایان شیعه استفاده میکنند) روی خواهند آورد؛ همانطور که در دهه ۹۰ به پایگاه القاعده تبدیل شدند.
تروریسم برای جنبشها و حکومتهای اسلامگرا نه فقط تاکتیک بلکه راهبرد و نه فقط وسیله بلکه هدف بوده است و هرگونه پیروزی میدانی آن را تقویت خواهد کرد.
نوشته مجید محمدی؛ برگرفته از ایندیپندنت فارسی