با وجود درک واقع بینانهی دولت ترامپ، اسرائیل و برخی کشورهای عربی از اهداف و برنامههای جمهوری اسلامی در سه بُعد گسترشطلبی منطقهای، تروریسم بینالمللی، تولید سلاح اتمی و موشکهای دوربرد و سرکوب بدون خط قرمز داخلی، اتحادیهی اروپا سیاست شکستخوردهی دولت اوباما مبنی بر تلاش بیحاصل برای ورود مقامات حامی تروریسم جمهوری اسلامی به جامعهی بینالمللی را دنبال میکند. مقامات اروپایی از دو دهه تقلب و دروغگویی مقامات به جامعهی جهانی در مورد برنامههای تسلیحاتی و تروریسم و گسترشطلبی منطقهای و افزایس برد موشکها تا حدی که به اروپا میرسند درسی نگرفتهاند.
حتی در آستانهی اعلام ساز و کار مالی اروپا رئیس سازمان انرژی اتمیاعلام کرد که «از چاله رآکتور اراک یک کالاندریا که مخزن قرار گرفتن سوخت است را خارج کردیم و از آنجایی که طراحی عوض میشود، مخزن را خارج کردیم تا مخرن جدید را قرار دهیم. آن زمان من لولههای مشابه را برای مخزن سوخت رآکتور اراک خریداری کردم و فقط یک نفر در کشور اطلاع داشت که بالاترین مقام ارشد نظام بود و بنابراین باید با یک هوشمندی کار را پیش میبردیم که اگر قرار شد زمانی برگردیم کار سریع انجام شود. لذا ما لولههای مخزن سوخت رآکتور را که بیرون آورده بودیم با بتن پر کردیم ولی مشابه آن لولهها را الان مجزا داریم» (ایسنا ۱۰ بهمن ۱۳۹۷). این سخن نشان میدهد که جمهوری اسلامی تا چه حد قابل اعتماد و دولت اوباما تا چه حد خام و سادهلوح بوده است.
اتحادیه اروپا به همان روش پیشین فرو کردن سر در برف را ادامه داده. چند عملیات ترور و جاسوسی جمهوری اسلامی نیز اعضای این اتحادیه را بیدار نکرده است. معلوم نیست جمهوری اسلامی دیگر به چه اقدامیباید دست بزند تا مقامات اروپایی از سرازیر کردن یورو به حسابهای بانکی رژیم دست بردارند. کشورهای اروپایی در هیچ زمینهای به جمهوری اسلامی نیازی ندارند. حدود ۶۰۰ هزار بشکهی نفت از دیگر کشورهای نفتخیز هم قابل خریداری است. همچنین اقتصاد در حال کوچک شدن ایران برای آنها قابل نادیده گرفتن است. شرکتهای بزرگ اروپایی در سال ۹۷ عملا چنین کردهاند.
چرا رابطه با جمهوری اسلامی؟
با در نظر گرفتن علم مقامات اروپایی به رفتار و سیاستهای مقامات ایران، چرا آنها به رابطه با حکومتی ادامه میدهند که سفرای کشورهایشان را به وزرات خارجه دعوت کرده و بر سر آنها داد میزنند؟ چرا این خفت را تحمل میکنند؟ سه دلیل برای تحمل این خفت وجود دارد:
۱) حفرههای امنیتی به دلیل خطر جمعیت مسلمانی که کشورهای اتحادیه نتوانستند در فرهنگ عمومی جذب کنند و به جمعیتی طلبکار و مدعی تبدیل شدهاند که هنجارهای غالب یعنی آزادی و دمکراسی و حقوق بشر را قبول ندارند؛ سیاست مهاجرتی درهای باز، شهرهای اروپایی را شبیه به کابل و موگادیشو کرده و مقامات اروپایی را هراسناک از اقدامات تروریستی مهمانان تازهی اسلامگرا.
۲) تداوم سیاست شکست خوردهی هویتی و متنوعسازی از بالا و تلاش برای ایجاد ائتلاف میان چپ اسلامگرایان که البته از لحاظ ایدئولوژیک بسیار به هم نزدیک هستند.
۳) طمع حفظ بازاری که هیچ اطمینانی برای تداوم آن نیست. آنها نمیتوانند ببینند که ایران در حال ورشکستگی همانند ونزوئلاست.
ظاهرا مقامات اروپایی هیچ نگاه بلندمدتی به امنیت خود و سرنوشت ایران ندارند. کنار آمدن با تروریسم اسلامگرا، برنامهی موشکی و اتمی و مداخلات منطقهای جمهوری اسلامی با توجیه همکاری با میانهروهایی که وجود خارجی ندارند و به سر عقل آوردن رژیمی که اصولا عقلانیت درازمدت را نادیده میگیرد و با عقلانیت نمیخواند. آیا هدف حفظ برجام است؟
برجام مرده است
دولتهای اروپایی برای حفظ برجام تلاش کردند یک ساز و کار مالی جهت دور زدن تحریمهای آمریکا راه بیندازند. اما ساز و کار مالی اروپا از ابتدا دارای سه مشکل جدی بوده است:
۱) دایرهی عمل: اینکه این ساز و کار تنها مواد غذایی و دارو را شامل میشود یا جمهوری اسلامی میتواند با دور زدن تحریمها درآمد نفت خود را به یورو کسب کند تا هر طور که بخواهد هزینه کند؛ در نهایت مشخص شد که این ساز و کار تحریمها را دور نخواهد زد و تنها مبادلاتی را پوشش خواهد داد که توسط آمریکا تحریم نشدهاند و پولی نیز به ایران منتقل نخواهد شد. «ابزار حمایت از مبادلات تجاری» اتحادیهی اروپا مانع از تحریم و مجازات شرکتهای اروپایی از سوی آمریکا نخواهد شد بلکه تنها در مورد آن دسته از شرکتهایی عمل میکند که هیچگونه فعالیت مشترک اقتصادی با شرکتهای آمریکایی ندارند.
۲) چگونگی اجرا: اتحادیه اروپا در پی ایجاد ساز و کاری تازه برای تحقق این مبادلات بوده است. این ساز و کار تازه با ساز و کارهای جاری بانکی و مالی تضادهایی داشته است که حل آنها چندان آسان نبوده است.
۳) هماهنگی اعضا: اعضای اتحادیه بر سر همهی ابعاد این ساز و کار توافق نداشتهاند. به عنوان نمونه در ژانویه ۲۰۱۹ ایتالیا و اسپانیا بر سر گنجاندن شروط امنیتی در اجرای این ساز و کار با هم اختلاف داشتند.
این مشکلات با اعلام ساز و کار مالی به پایان نرسیده است. اروپاییها برای اجرای این ساز و کار چهار بار تعیین زمان کردند که وعدهی آنها به شکل صوری در ۱۱ بهمن محقق شد. ظاهرا تهدیدهای روحانی در باب ارسال مواد مخدر و تروریست به اروپا جدی گرفته شده است. البته مقامات جمهوری اسلامی امید چندانی به این ساز و کار برای دور زدن تحریمها ندارند و از آن اظهار ناامیدی کردهاند. آنچه در نهایت بر جای خواهد ماند تلاش و ژست دولتهای اروپایی برای تداوم عمر رژیم اقتدارگرا و تمامیتخواه در ایران خواهد بود و سست شدن رابطه با همپیمانی که اروپا را از فاشیسم و کمونیسم نجات داده است (ایالات متحده).

سیاست خارجی اتحادیه در خدمت «نظام»
در این میان، فدریکا موگرینی حتی بیش از اصلاحطلبان حکومتی در خدمت سیاستهای نظام بوده است. گاه مدافعات موگرینی مارکسیست از جمهوری اسلامی از نویسندگان کیهان تهران و خبرگزاری فارس و تسنیم وفادارانهتر و جدیتر است. در طی دوران مدیریت وی بر سیاست خارجی اتحادیه سخنی از وی که مقامات جمهوری اسلامی را اندکی ناخوش سازد شنیده نشده است. اگر به نظریهی توطئه یا اتهام زدن بدون مدرک باور داشتم (که ندارم) رفتارهای موگرینی میتوانست موجب این باور شود که وی توسط مقامات جمهوری اسلامی خریده شده یا از وی چیزی دارند که موجب رام شدن او در دستان جمهوری اسلامی است. اما فراتر از این حدسهای بدون مدرک میتوان به اشتراکات فکری و گفتمانی چپ و اسلامگرایان اشاره کرد که ظریف و موگرینی را متحدان همیشه یاریگر یکدیگر قرار داده است. خامنهای که روزی نیست به ایالات متحده و مقاماتش ناسزا نگوید حتی یک بار از موگرینی شکایت هم نکرده است. معلوم است که وی در خدمت نظام بوده است.
دوگانگی اتحادیهی اروپا
اتحادیه برای حفظ امنیت خویش به نیروهای آمریکایی درچارچوب سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) وابسته است اما خطر امنیتی جمهوری اسلامی را مانند این کشور جدی نمیداند. برد موشکهای جمهوری اسلامی دارند به پایتختهای عمدهی اروپایی میرسند و مقامات اتحادیه دست روی دست گذاشتهاند تا در زمان مناسب به جمهوری اسلامی باج دهند به همان ترتیبی که برای آزاد کردن شهروندان اروپایی به داعش باج میدادند. اتحادیهی اروپا همانطور که در حوزهی جدایی دین از دولت، آزادی هنر و فرهنگ و رسانهها، حفظ میراث رنسانس و روشنگری، و نرفتن زیر بار تروریسم در مقابل اسلامگرایان قد خم کرده، به تدریج دارد امنیت خویش را نیز به تروریستهای اسلامی واگذار میکند. قارهی کهن علاوه بر امنیت، سالهاست هویت تمدنیاش را رها کرده است.
عدم شرکت وزرای خارجهی آلمان و فرانسه و برخی دیگر از کشورهای اروپایی در نشست امنیتی ورشو لکهی ننگی بر تاریخ اروپاست و نباید مانند وادادن بسیاری از این کشورها در برابر آلمان هیتلری مورد فراموشی قرار گیرد. زمان آن فرا رسیده است که دولتهای اروپایی به توصیهی مایک پنس معاون رئیس جمهور امریکا گوش فرا داده و از برجام خارج شوند؛ درِ سفارتخانههای جمهوری اسلامی را که دخمهی طرحهای ترور، خرید تجهیزات دوگانه برای سلاحهای کشتار جمعی و بسط اسلامگرایی در اروپا هستند تخته کنند؛ بساط موسسههای ترویج تنفر و تروریسم تحت عنوان مراکز اسلامی در اروپا را ببندند؛ به اموال مردم ایران که توسط مقامات در بانکهای اروپایی ذخیره شده رسیدگی کنند، و بجای چادر سر کردن بر مجسمههای برهنه با افتخار از میراث تمدنی خود از رنسانس تا مدرنیته در برابر اسلامگرایان قبیلهگرا و آدمخوار دفاع کنند.
برگرفته از کیهان لندن