اتحاد جهانی علیه حکومت اسلامی ایران شکل می گیرد

کنفرانس رسانه ای مشترک رییس جمهوری ایالات متحده و نخست وزیر اسرائیل، که به صورت مستقیم در ده ها کشور جهان پخش شد، نشان داد که چه دوستی عمیق و صمیمیت زیادی بین رهبران دو کشور وجود دارد و تا چه حد دیدگاه های آنان در مورد شماری از مسائل عمده جهانی به هم نزدیک است.

ولی از این همآیش های تشریفاتی نباید چندان به هیجان درآمد و مهم، گفت و گوهایی است که در پشت درهای بسته بین رهبران به عمل می آید و تصمیماتی که پس از مشورت های عمیق گرفته می شود و در بسیاری موارد بیان آن در برابر میکروفون و دوربین های تلویزیونی چندان مرسوم نیست.

*     *     *

پرزیدنت ترامپ انتقال سفارت ایالات متحده به اورشلیم را به موعد مناسبی موکول کرده که معلوم نیست چه هنگام پیش خواهد آمد.

در دو دهه گذشته، همه نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده، بدون استثنا، تعهد کرده بودند که اگر پیروز شوند، سفارت را از تل آویو به پایتخت اسرائیل منتقل خواهند ساخت.

در مورد آینده صلح اسرائیلی – فلسطینی، و به عبارت دیگر “دو کشور برای دو ملت”، پرزیدنت ترامپ بر خلاف رؤسای جمهوری پیشین هیچ تعهدی به عهده نگرفت.

در حالی که باراک اوباما و روسای جمهوری پیش از او قاطعانه تاکید کرده بودند که برپایی کشور مستقل فلسطینی در کنار اسرائیل می تواند بهترین راهکار نزاع طولانی فلسطینی – اسرائیلی باشد، پرزیدنت ترامپ گفت که هر راهکاری که مورد توافق خود اسرائیلیان و فلسطینی ها قرار گیرد، مورد قبول او نیز خواهند بود.

ولی همزمان، سفیر جدید ایالات متحده در سازمان ملل تاکید می کند که دولت واشنگتن همچنان به اندیشه دو کشور برای دو ملت پای بند است.

البته تردیدی نیست که صلح اسرائیلی – فلسطینی باید با توافق کامل و آزاد دو طرف بدست آید تا پایدار بماند – زیرا هرگونه راه حل تحمیلی، در مرحله ای به بن بست خواهد رسید و به هم خواهد خورد.

ولی در مورد اندیشه “یک کشور” یا “دو کشور”، مشکل در آن است که جناح راست گرا در اسرائیل خواهان “یک کشور برای برای دو ملت” است – و همین نسخه نیز از جانب تقریبا همه نهادها وگروه های فلسطینی از راست و چپ و میانه مطرح می شود.

یعنی : راست اسرائیلی می گوید کشوری که اسرائیلی باشد و فلسطینی ها در آن از خودگردانی برخوردار گردند، و در مقابل، فلسطینی ها نیز می گویند: بله یک کشور، منتها کشور فلسطینی که یهودیان در آن یک اقلیت و تحت تسلط  فلسطینیان باشند – و خدا می داند که اگر چنین شود، فلسطینی ها چه رفتاری با یهودیان خواهند داشت.

داعش را یاد نبرید.

*     *     *

بی تردید بین اسرائیل و رهبری جدید ایالات متحده در هفته ها و ماه های آینده رایزنی های بسیار گسترده تری در این زمینه به عمل خواهد آمد.

نزاع فلسطینی – اسرائیلی چندین دهه ادامه داشته و بعید می نماید که در دوران چهار ساله و یا هشت ساله ریاست جمهوری پرزیدنت ترامپ حل شود.

نخست وزیر اسرائیل ماه آینده برای حضور در کنفرانس سالیانه “ایپک” در واشنگتن دوباره راهی ایالات متحده می شود – و آن سفر فرصت دیگری خواهد بود که وی به مشورت ها و رایزنی ها با سران دولت واشنگتن ادامه دهد.

ولی موضوعی که قاطعانه می توان گفت که طرفین درباره آن به توافق رسیده اند، مساله زیاده خواهی های رژیم ایران و فتنه گری های آن حکومت در منطقه است – و در کنار آن، ادامه برنامه های اتمی و موشکی حکومت ایران.

اسرائیل و ایالات متحده همنوا می گویند که توافق هسته ای موسوم به برجام و باز گردانیدن ده ها میلیارد دلار پول به ایران، نه تنها موجب نرمش سیاست خارجی رژیم نشده، بلکه آن را گستاخ تر نیز ساخته است.

رژیم ایران در یک دهن کجی به جامعه بین المللی، و با زیر پا گذاشتن قطعنامه شورای امنیت، در نخستین هفته های ریاست جمهوری ترامپ به آزمایش های موشکی دست زد و با رییس جمهوری جدید با تحقیر و توهین برخورد کرد – گرچه سران اصلی رژیم می کوشند حرفی نزنند و کاری نکنند که موجب درگیری نظامی  بین دو کشورشود.

نتانیاهو و ترامپ هر دو می گویند که برجام بد است – زیرا ده سال دیگر رژیم ایران می تواند با از سر گرفتن برنامه های اتمی، ده ها بمب هسته ای بسازد و برجام نتوانسته است خطر مسلح شدن رژیم ایران به این بمب کشتار جمعی را برطرف کند.

علاوه بر این، رژیم ایران به برنامه های موشکی خود ادامه می دهد تا آن ها را برای حمل بمب هسته ای آماده سازد.

چنین امری قابل تحمل نیست و باید تا دیر نشده از وقوع آن جلوگیری کرد.

*     *     *

این اندیشه و ارزیابی مشترک ترامپ و نتانیاهو مورد پذیرش اکثر سران کشورهای عرب نیز قرار دارد.

بیش از همه، عربستان سعودی و امیرنشین ها هستند که از توان هسته ای و موشکی حکومت ایران هراس دارند.

از دیدگاه دولت ریاض و کلید داران حرمین شریفین، کلاهک هسته ای و موشک اتمی بیش از آن که موجودیت اسرائیل را تهدید کند، خطر بزرگی برای کشورهای عرب محسوب می شود که همگی اهل تسنن هستند و حکومت شیعه ایران گفته و می گوید که باید تشییع بر جهان اسلام مسلط  گردد.

رژیم خمینی با شعار “اتحاد ملت های مسلمان جهان” و “صدور انقلاب اسلامی” آغاز به کار کرد – که نه تنها کشورهای اسلامی را به هم نزدیک نساخت، بلکه شکاف و تفرقه را چنان وسیع تر کرد که اکنون خطر جنگ واقعی بین آن ها وجود دارد.

حتی قاطعانه می توان گفت که همان جنگ واقعی، هم اکنون عملا جریان دارد و ما آن را در میدان نبرد سوریه و در قتلگاه یمن و در جزیره بحرین به خوبی می بینیم.

رژیم ایران موجودیت حکومت بحرین را که دارای یک اکثریت بزرگ شیعه است کاملا به خطر انداخته و می خواهد آن جزیره را در تسلط  خود بگیرد.

در عراق نیز جنگ بین شیعه و سنی عملا جریان دارد و اهل تسنن می کوشد از طریق عملیات مسلحانه بخشی از حقوق گسترده ای را که درگذشته داشته، باز یابد.

در لبنان، رژیم ایران از طریق برپایی حزب الله و دادن صدها میلیارد دلار پول و اسلحه به این گروه شیعه، توانسته است آن را به بهترین قدرت سیاسی و نظامی در لبنان مبدل سازد و حسن نصرالله گستاخی را به آنجا می رساند که از اسرائیل می خواهد کوره اتمی دیمونا را برچیند و تهدید می کند که انبار آمونیاک در بندر حیفا را منفجر خواهد کرد.

برای نصرالله و حکومت اسلامی ایران اصلا مهم نیست به یاد آورند که در آخرین رویارویی نظامی حزب الله با اسرائیل در یک دهه پیش صدها میلیون دلار به اهالی شیعه لبنان خسارت وارد آمد که عملا  از جیب ملت ایران پرداخت شد.

به یاد دارید که حسن نصرالله به افراد تحت فرمانش گفته بود که از مشکلات مالی لبنان و تحریم های بین المللی نگران نباشند زیرا حکومت اسلامی ایران هر چیزی را که مورد نیاز حزب الله است از اسلحه و مهمات و نان و آب تامین می کند.

*     *     *

حسن روحانی می داند که اتحاد کشورهای عربی علیه حکومت اسلامی ایران، به پیشگامی عربستان سعودی تا چه حد می تواند برای رژیم ایران خطرناک باشد – و از این رو او رهسپار سلطان نشین عمان و امیرنشین کویت می شود تا شاید آن ها را آرام سازد و ادعا کند که حکومت اسلامی ایران قصد تعرض ندارد.

ولی رژیم ایران تقیه می کند، یعنی آشکارا دروغ مصلحتی می گوید – زیرا از ابعاد دخالت رژیم در بحرین آگاهی داریم و نقش رژیم ایران در جنگ یمن و جنگ سوریه و جنگ عراق را به خوبی می شناسیم.

علاوه بر این، حسن روحانی خود به خوبی می داند که در حکومت اسلامی ایران، اختیارات رییس جمهوری عملا از یک تداکارتچی بیشتر نیست – و او می تواند خوب لبخند بزند، و خوب دلگرمی بدهد و وعده های رنگارنگ به کشورهای عرب  ارائه کند، ولی آن کس که تصمیم می گیرد علی خامنه ای است که خود را نایب اماک زمان می داند و برانداختن حکومت های اهل تسنن در جهان اسلام را واجب دینی تلقی می کند – و اجرا کننده منویات او سپاه پاسداران است که حتی یک لقمه نان هم به حسن روحانی ویا هر رییس جمهوری دیگر قرض نمی دهد و لحظه ای از دخالت جنگی در امور کشورهای عرب دست بر نمی دارد.

بنابراین، سفر حسن روحانی به کویت، آب در هاون کوبیدن بود و هیچ سودی نداشت.

سفر به عمان نیز مهم نیست، زیرا آن سلطان نشین همیشه با رژیم ایران همکاری داشته و حتی بین ایران و ایالات متحده بارها میانجی گری کرده است.

حسن روحانی نمی تواند با این سفر کشورهای عرب را فریب دهد – همان گونه که محمد جواد ظریف نمی تواند سر دنیا را کلاه گذارد – هنگامی که می گوید موشک های بالیستیک حکومت ایران علیه هیچ کشور دیگری نیست !

باید از او پرسید پس این موشک ها را برای چه می سازند – اگر قصد تعرض و حمل کلاهک هسته ای ندارند؟

محمد جواد ظریف نه تنها دروغگوست، بلکه کم حافظه نیز هست و فراموش می کند که در آزمایش موشکی سال گذشته سپاه پاسداران، روی موشک ها به زبان عبری نوشته شده بود که “اسرائیل باید نابود شود”.

ظریف به دروغ می گوید: موشک های بالیستیک برای تهاجم نیست، بلکه برای دفاع است – همان گونه که ادعا می کنند برنامه اتمی رژیم تنها در راه صلح است و نه ساخت بمب هسته ای.

در برابر همه این خطرات جمهوری اسلامی، اکنون محور عربستان سعودی و امیر نشین های عرب و مصر و اسرائیل و ایالات متحده شکل می گیرد و رژیم ایران بیش از پیش خود را در تنهایی احساس می کند و می بیند که دنیا به تدریج روی سرش خراب می شود و این هنگامی روی می دهد که در داخل ایران نیز وضع حکومت به اوج درهم ریختگی رسیده و ملت ایران را آماده خیزش کرده که جوانه های آن را در استان خوزستان می بینیم.

*     *     *

به موازات آن، کشورهای عرب منطقه، به مبارکی و میمنت خطراتی که حکومت اسلامی ایران برای آن ها ایجاد کرده، اکنون به صورت نیمه علنی می گویند که دیگر به مساله فلسطینی ها علاقه ای ندارند و آن ها بروند و خودشان مشکل خویش را با اسرائیل حل کنند – اکنون ممالک عرب دشمن بزرگ تری دارند و آن حکومت اسلامی ایران است.

عربستان و دیگران به خوبی می دانند که در برابر تهدیدهای رژیم ایران، قدرت اسرائیل تا چه حد می تواند پشتیبان و نگاه دارنده آن ها باشد.

محور دوستی و همکاری اسرائیل وعربستان و مصر و ایالات متحده بی تردید رقم خواهد خورد و آن گاه رژیم ایران احساس خواهد کرد که هم در داخل وهم در خارج ادامه موجودیتش به مویی بسته است و ممکن است ناگهان فرو ریزد.

این یکی از پیامدهای سفر نتانیاهو به واشنگتن بود.

 

نوشته منشه امیر
اورشلیم – شنبه ۳۰ بهمن ماه ۱۳۹۵ – ۱۸ فوریه ۲۰۱۷