حکومت اسلامی ایران تلاش بسیار کرد که از برگزاری مجلل و باشکوه یک آیین باستانی ملت ایران یعنی نوروز فرخنده جلوگیری کند.
در خانه های مردم نمیتوانست جلوی اجرای مراسم را بگیرد اما در برون از خانه در برخی از شهرها در آذربایجان-کردستان و مناطق دیگر به آنهایی که نوروز را در خارج از خانه جشن میگرفتند حمله برد و آنان را زخمی ساخت و نگذاشت که مراسم را اجرا کنند البته اشتباه کرد و ناکام ماند و مردمان مراسم را آنگونه که باید و شاید اجرا کردند و حکومت با این شیوه یک بار دیگر نشان داد که ایرانی نیست و اجنبی است و انیران است و نمیخواهد که مراسم و آیین باستانی ایرانی از این پس مورد توجه و احترام ملت قرار گیرد.
ادعای آنها آن است که چون ما باور دینی مشخصی داریم باید روز تولد بزرگان دین را به عنوان نوروز و سال نو تعیین کنیم و جشن بگیریم و شادی کنیم و در مرگ بزرگان دین عزاداری کنیم و اشک بریزیم و سوگواری داشته باشیم.
این است و فلسفه آنها…
در همین راستا بود که علی خامنهای ادعا کرده و گفت که برگزاری نوروز سر تعظیم فرود آوردن در برابر پادشاهان ظالم است و نوروز مربوط به پادشاهان است و نه مربوط به مردم و رعایا و نباید آن را برگزار کرد…
و آخوند دیگری حتی گامی فراتر گذاشت و به ملت ایران و به فرهنگ ایران زمین و به ملتهای فارسیزبان توهین کرد و گفت: نوروز مال خر است زیرا خر است که علف میخورد و از رشد دوباره علف شاد میشود و آن را جشن میگیرد!!!
این تلاش را کردند اما ناکام ماندند…
این بار نیز ناکام ماندند مانند همیشه…
مردمانی در حافظیه شیراز نوروز را برگزار کردند و برخی دیگر در پاسارگاد و در آذربایجان و کردستان با آن که مورد حمله قرار گرفته بودند اما مراسم آتش و احترام به نوروز و ترانه های نوروزی و رقص و سنت باستانی را اجرا کردند.
پوزه حکومت ایران یک بار دیگر به خاک مالیده شد…
البته سفره هفت سین مردم ایران بسیار حقیرتر و کوچکتر از سالهای گذشته بود.
شاید برخی از هفت سین ها را ما در سفره ها ندیدیم و یا اگر دیدیم کم بود.
شاید از ماهی قرمز اثری نبود اما شاهنامه بود و آیین نوروزی در برابر آینه برگزار شد و مردم نیایش نوروزی را به زبان فارسی و نه به زبان عربی برگزار کردند و آنها دیدند و در واقع یک بار دیگر دیدند که نمی توانند یک فرهنگ اجنبی را بر مردم ایران تحمیل کنند و این انیران بکوشند که مردم ایران فرهنگ وطن خود را به دست فراموشی بسپارند و با آن که در حکومت اسلامی ایران چنین سرکوب وجود داشت و چنین تلاش برای دور کردن مردم ایران از آیین های باستانی اما در سرزمین های فارسی زبان نوروز را با جلال و شکوه و خرسندی و خوشحالی بسیار برگزار کردند.
در تاجیکستان دیدیم که چه مراسم زیبایی به مناسبت نوروز برگزار کردند و چه رقص هایی و چه لباس های گوناگونی و چه آهنگهای دلفریب و دلنشینی.
به خاطر نوروز به احترام نوروز و به پاس فرارسیدن بهار فرخنده… آنها در تاجیکستان تمدن و فرهنگ ایران را بسیار بهتر از حکومت اسلامی در ایران برگزار کردند.
همچنین نوروز را در سمرقند و بخارا و نقاط دیگری از ازبکستان برگزار کردند و در افغانستان شاید نمیتوانستند در واقع طالبان اجازه ندادند که این مراسم برگزار شود اما آنها نیز یعنی افغانها تا آنجا که می توانستند این آیین باستانی را به جا آوردند و همینگونه نوروز باستانی در برخی از سرزمین های دیگر نیز برگزار شد و مسلماً ایرانیان برون مرزی با خرسندی و پایکوبی از این جشن و آیین استقبال کردند.
همیشه آرزوی من آن بوده و هست که فارسیزبانان دست اتحاد بدهند و یک مجموعه واحد ایجاد کنند.
حکومت اسلامی ایران اکنون سالیان دراز است و در واقع از روزی که به روی کار آمده گفت که ما میخواهیم یک خلیفهگری اسلامی تازه ایجاد بکنیم که اینبار رهبری آن به دست شیعیان باشد و در این راه بسیار تلاش کردند و قربانی دادند و پول خرج کردند و از کیسه ملت ایران هزینه کردند.
جنگ ایران و عراق نیز یعنی جنگ هشت ساله نیز تا حدود زیادی به علت همین تلاش حکومت ایران برای صدور به اصطلاح انقلاب خود به عراق آغاز شد و هشت سال ادامه یافت.
خمینی ادعا کرده بود که اسلام اهل تشیع باید بر همه سرزمینهای اسلامی مسلط گردد و در این راه سرش به سنگ خورد و هیچ پیروزی و هیچ دستاوردی به دنبال نیاورد.
عراق بیشترین درصد مسلمانان اهل تشیع را دارد اما امروز مردم عراق علیرغم همه گروههای اجیر شده حکومت اسلامی به این رژیم می گوید بروید و ما تسلط و هیمنه شما را نمیپذیریم. ما مسلمان شیعه هستیم ولی نه آن مسلمانی که شما میخواهید و شما توصیه می کنید و در پی آن هستید.
همین تلاش را می بینیم که در لبنان شکست خورد.
لبنان کشوری که بیش از یک سوم از مردم آن اهل تشیع هستند و حزب الله را برپا کردند بی آنکه تاکنون بتوانند دستاوردی داشته باشند.
شاید دستاورد داشته باشد و آن هم اینکه لبنان را به ویرانی کشاند و ملت لبنان را نسبت به این گروه متنفر ساخت. شیعیان در لبنان اکنون مورد توجه و احترام قرار ندارند و همین گونه میبینیم که در کشورها و سرزمین های فارسی زبان که روز به روز از دولت ایران و ملت ایران دور میشوند.
به یاد داریم که تاجیکستان کوتاه مدتی پس از به قدرت رسیدن روح الله خمینی حاضر شد که هر روز برنامه یک ساعته ای را که ساخت تلویزیون ایران بود بگیرد و آن را پخش کند مدتی این رسم را ادامه دادند اما خیلی زود متوجه شدند که این برنامه های تلویزیونی نه حامل پیام تمدن و فرهنگ ایران زمین است بلکه پیامهای خصم آلود دارد و مردم را به جنگ و شهادت و کشتار تشویق می کند و به جای آن که از فرهنگ ایرانی سخن بگوید یعنی آنچه که بسیار در تاجیکستان مورد احترام قرار دارد میآید و از شیعه و از اسلام اهل تشیع سخن میگوید و مردم را به روی آوردن به سوی تمدن و فرهنگ و باورهای دینی مردم عرب فرا می خواند و این مورد قبول دولت تاجیکستان و ملت تاجیکستان نبوده و آنها پخش این برنامه ها را متوقف کردند.
حکومت ایران از آن پس هیچ تلاشی برای همکاری با کشورهای فارسیزبان به عمل نیاورد.
ازبکستان- تاجیکستان و بخشی از افغانستان و نقاط دیگر به جای آنکه با ایران دوستی و همکاری کنند به آن پشت کردند و به آن بی اعتنایی کردند زیرا آنچه را که حکومت کنونی در ایران می خواهد به نام فرهنگ اسلامی ترویج دهد نمی تواند مورد قبول آنها قرار گیرد این جای تاسف و تالم بسیار است.
این راه اشتباهی که حکومت ایران از آن رفت.
همکاریهای فرهنگی بین ملت ایران و فارسی زبانان سرزمین های همسایه می توانست معانی و مفاهیم و سودهای بسیار دیگری نیز داشته باشد.
وقتی ملت ها از نظر فرهنگی احساس همبستگی میکنند میتواند پایه و مقدمهای و زمینههای مناسب برای همکاریهای اقتصادی باشد. ایران میتوانست محصولات خود را در شمار گسترده به این کشورها صادر کند و با آنها همکاری داشته باشد و با کوشش متقابل اقتصاد همه کشورهای فارسی زبان را تقویت کند اما چنین نشد و در واقع حکومت ایران هم چیزی ندارد و کالایی تولید نمی کند که بتواند مورد استفاده دیگر کشورهای فارسی زبان قرار گیرد.
حکومت ایران می تواند برای هشد الشعبی در عراق و حزب الله در لبنان و حماس و جهاد اسلامی در غزه پول و اسلحه بفرستد اما جز اسلحه کالای مرغوب دیگری نمی توانند تولید کنند.
و بدین سان رژیم ایران در پی برنامه های ماجراجویانه خود بازارهای گستردهای را از دست داد.
از دست داد این فرصتی را که بتواند به یک قدرت اقتصادی بزرگ در منطقه مبدل شود.
سالیان دراز از روسیه و چین تمنا و تقاضا کردند که ما را در سازمان شانگهای بپذیرید و آنها جواب رد می دادند تا اینکه سال گذشته در این سازمان عضویت یافتند اما چه سود اقتصادی میتواند عضویت اقتصادی در پیمان شانگهای برای ملت ایران به دنبال داشته باشد؟ در واقع هیچ و هیچ …
اگر این اتحاد و همکاری و همیاری بین سرزمینهای فارسیزبان به وجود میآمد و به پیشرفت اقتصادی و داد و ستد بازرگانی را به دنبال داشت می توانست از نظر دیپلماسی جهانی نیز یک ارزش والا و بالا داشته باشد و می توانست ایران را به عنوان رهبر کشورهای فارسی زبان به یک ابرقدرت مبدل سازد اما آنها از این راه نرفتند و به دنبال باوری رفتند که از شبه جزیره عرب آمده است و آنانی که ایرانیان را همیشه تحقیر کرده بودند و امروز هم احترامی برای آنها قائل نیستند و آنها خواستند که اسلام اهل تشیع را بر جهان اسلامی مسلط سازند که نتوانستند و نخواهند توانست و این یک رویا و خیال پردازی است و نه بیشتر…
ملت های مسلمان یک میلیارد و ۴۰۰ میلیون نفر هستند و شیعیان تنها ۱۰ درصد از این جمعیت بزرگ را تشکیل میدهند و یک هزار و چهارصد سال است که بین شیعه و سنی نزاع و درگیری وجود دارد که آیا خلافت به چه کسی میرسد و این مشکل هنوز حل نشده و این جدل هنوز ادامه دارد.
حکومت ایران یعنی این ۱۰ درصد چگونه انتظار دارد که بتواند رهبری جهان اسلام را به دست گیرد؟
سرشان به سنگ خورده اما هنوز به آن اعتراف نمیکنند و هنوز در راه عملی سازی رویای خود به تلاش خود ادامه میدهند…
یک تلاش بیهوده…
اما اکنون ملت ایران بیدار شده است و ملت ایران دیگر از راه آنان نخواهد رفت.
بسیاری از ایرانیان امسال شادباش نوروزی و نیایش آن را به زبان فارسی و نه زبان عربی انجام دادند.
شاهنامه بود که در سفره آنها جای گرفت.
همیشه آرزو داشتم و هنوز این آرزو را دارم که کشورهای فارسیزبان و این سرزمین ها بتوانند دست اتحاد به یکدیگر بدهند و همکاری کنند.
اما این حکومت راه اشتباه رفتند و از اول راه اشتباه رفته چون آنها ایرانی نیستند و انیرانند و به فرهنگ ایران نه فقط توجه ندارند بلکه بیشترین تلاش را میکنند که آن را سرکوب و نابود سازند.
بارها تلاش کردند که مجسمه فردوسی را بردارند که نتوانستند. ملت ایران اجازه نداد…
و می بینیم که این بار جشن های نوروزی را در حافظیه شیراز برگزار کردند و در پاسارگاد کوشیدند آن را جشن بگیرند و همچنین در کوه های زاگرس و بلندی های آذربایجان…
فرهنگ ملی ایران بسیار قوی تر از فرهنگ و آیین و سننی است که آنها میخواهند بر ایرانیان تحمیل کنند.
۴۳ سال در این راه کوشیدند و ثمری به دست نیاوردند.
حساب کنید که اگر تاجیکستان و ازبکستان و حتی ترکمنستان و افغانستان و آذربایجان شمالی و دیگر کشورها دست اتحاد به ایران می دادند یک اتحاد فرهنگی و اقتصادی به وجود میآمد که میتوانست زمینهساز اتحاد سیاسی و بین المللی نیز باشد چه قدرتی را به سرزمین ایران و ملت ایران و حکومت ایران اعطا می کرد…
این برای آنها مهم نیست…
مهم آن است که فرهنگ ایران و سنتهای باستانی و آیینهای دیرین ایرانیان را از آنها بگیرند و آنها را از اجرای این مراسم محروم سازند که نتوانستند…
و با آغاز نوروز جدید این را به خاطر داشته باشند و در نظر بگیرند و ابراز پشیمانی کنند و راه خود را تغییر دهند…
آنها شکست خوردند…
در همه چیز شکست خوردند…
اما از نظر فرهنگی مهمترین شکست آنها ناکام ماندن در فراموش سازی مراسم و آیین های باستانی ایران زمین بوده است…
از یاد نبرند…
همچنان نوروزتان پیروز و هر روزتان نوروز باد…
اورشلیم؛ شنبه ۶ فروردین ۱۴۰۱– ۲۶ مارچ ۲۰۲۲