استقلال حکومتی و تامین منافع ملی، تضادی با همکاری ملتها و دولتها ندارد! تفسیر سیاسی هفته، نوشتۀ منشه امیر

تفسیر سیاسی هفته
نوشتـۀ منشـه امیـر

دانلود فایل صوتی تفسیر

اروپا می خواهد آزاد باشد. اروپا می خواهد مستقل باشد – و حق دارد که مستقل باشد.

هر کشوری باید از استقلال برخوردار باشد و برحسب منافع ملی خود تصمیم بگیرد وآن را به اجرا بگذارد و اروپا نیز از این قاعده مستثنی نیست.

تلاش اروپا برای برخورداری آزادی عمل را از جنگ جهانی دوم به بعد، همیشه دیده ایم. این تلاش، از هنگامی که دونالد ترامپ به روی کار آمده، دو چندان شده است.

در واقع، دخالت آمریکا در امور اروپا از جنگ جهانی دوم آغاز شد.

دقیق تر می توان گفت که سرآغاز این همکاری، از هنگامی بود که هواپیماهای جنگی ژاپن بندر مروارید در سواحل آمریکا، یعنی همان پرل هاربر را بمباران کردند و ایالات متحده یک درس عبرت بزرگ گرفت و آن درس آن بود که حتی کشوری که در دو طرفش اقیانوس قرار دارد، و ظاهرا هیچ کشور دیگری را توانایی تعرض به آن نیست، باز هم در خطر است و نمی تواند منزوی باشد و بی اعتناء به دیگر کشورها رفتار کند.

اروپا نیز دریافت که بدون همکاری با دیگران، و به ویژه ایالات متحده نخواهد توانست از امنیت خود دفاع کند و منافع خویش را تامین نماید.

اگر اسلحه آمریکایی و سربازان آمریکایی نبود، اروپا نمی توانست در جنگ جهانی دوم از چنگال آلمان نازی رهایی یابد.

این وابستگی به کمک آمریکا، به ویژه با پایان جنگ جهانی دوم، خیلی بیشتر احساس شد و افزایش یافت.

با پایان آن جنگ فاجعه بار، اروپا نیمه ویران شده بود و اگر کمک های مالی گسترده و کلان ایالات متحده نبود، اروپا مشکل می توانست دوباره سر بلند کند.

ایالات متحده در چارچوب برنامه مارشال، که کوتاه مدتی پس از پایان جنگ جهانی دوم اجرای آن آغاز شد، مبالغ نجومی برای بازسازی و نوسازی اروپا هزینه کرد و پس از آن نیز سازمان دفاعی آتلانتیک شمالی موسوم به ناتو را برپا کرد و تامین بخش عمده ای از هزینه آن را به عهده گرفت.

در سال های پس از جنگ جهانی دوم، اگر آن کمک‌های ایالات متحده و برپایی پیمان ناتو نبود، کمونیسم ِ روسیه شاید می توانست سراسر اروپا را ببلعد.

آمریکا در برابر این نیت اتحاد شوروی ایستاد و آن را خنثی کرد و حتی موجب فروپاشی اتحاد شوروی و نجات کشورهای اروپایی گردید و اروپا باید از این بابت، خیلی از ایالات متحده سپاسگزار باشد.

حالا اروپا می خواهد مستقل باشد، می خواهد آزاد باشد، بر آمریکا خشم می‌گیرد که چرا از برجام بیرون رفتید و به ابعاد بازرگانی اروپا با حکومت اسلامی ایران زیان رساندید و این بازار پردرآمد را از دست ما خارج کردید.

بله اروپا می خواهد آزاد باشد و مستقل باشد و به تجارت با رژیم ایران ادامه دهد و از این خوان یغما همچنان بهره‌مند باشد. آمریکا چه حقی دارد دخالت کند!

ولی استقلال و آزادی در روابط بین المللی، به مفهوم پشت کردن به کشورهای دیگر نیست.

در دنیای امروز، همه کشورها به یکدیگر نیاز دارند و آن که شعار نابودی کشورهای دیگر را می‌دهد منزوی می‌شود و به منافع ملی خود زیان وارد می‌سازد.

اروپا می خواهد مستقل باشد و می کوشد خود را از زیر بار آمریکا بیرون آورد.

کاملا حق دارد، ولی آمریکا نیز آزاد است و تصمیمات خود را به صورت مستقل اتخاذ می‌کند و بر اساس منافع ملی و امنیتی خود تصمیم می‌گیرد.

این را دولت های اروپایی باید بدانند و دو دو تا چهار تا کنند و تصمیم بگیرند که آیا همکاری با رژیم ایران بیشتر برایشان سود می‌آورد و یا همکاری با ایالات متحده.

این تصمیم را آنان به صورت آزاد و مستقل می‌توانند اتخاذ کنند. اروپا باید منافع ملی و منطقه‌ای خود را ملاک قرار دهد. آمریکا هرگز به صورت ارباب اروپا رفتار نکرده است.

ولی، آمریکا نیز باید در تصمیم گیری های خود آزاد و مستقل باشد و بر حسب منافع ملت خود رفتار کند.

این جا، جای گله‌ای نباید وجود داشته باشد.

برخلاف اروپا، منافع ملی آمریکا جهان‌شمول است و به قاره آمریکا محدود نمی‌شود.

آمریکا یک ابرقدرت است. از اقیانوس آرام و اطلس، تا اقیانوس هند و سراسر قاره آفریقا دارای منافع خویش است.

ولی بخش مهمی از این منافع به اروپا مربوط می‌شود و این در حالی که اروپا، منافع امنیتی بین المللی ندارد و ابرقدرتی در ردیف ایالات متحده نبوده و نمی‌خواهد باشد.

ولی اروپا اشتباه می کند اگر گمان دارد که بدون همکاری با ایالات متحده می تواند استقلال و امنیت خود را حفظ کند.

آنانی که تصور می کردند جنگ سرد بین روسیه و غرب پایان گرفته و اروپا نیازی به برخورداری از حمایت نظامی و امنیتی آمریکا ندارد، سخت در اشتباه هستند.

جنگ سرد دوباره سر بلند کرده و روسیه‌ی پوتین می خواهد ابرقدرتی شوروی را به روسیه امروز باز گرداند.

در همین چارچوب است که  روسیه موشک های بالیستیک پیشرفته‌تری می سازد که اروپا را به تنهایی توان ایستادگی در برابر آن نخواهد بود.

نتیجه آنکه، نیت حفظ استقلال و آزادی عمل، به مفهوم آن نمی‌توان بود که کشوری به انزوا و خودسری روی آورد و قوانین بین المللی را زیرپا بگذارد و ادعا کند که قوانین و هدف های خودش را دارد و محدودیتی را نمی‌پذیرد.

خمینی که الفبای سیاست بین المللی را نمی دانست، کوشید شعار “نه شرقی، نه غربی” را ترویج کند. ولی حکومت کنونی ایران که شعار “مرگ بر آمریکا” و “مرگ بر اسرائیل” را سر می دهد، چنان در صحنه سیاسی دنیا تنها مانده، که به ناچار، سرنوشت خود را با روسیه و چین گره زده و اسیر مطامع و نیت‌های آن ها گردیده و عملا استقال و آزادی ایران را بر باد داده است.

سیاستمداران ورزیده آنانی هستند که آزادی کشور و استقلال عمل آن را حفظ کنند، ولی در همان حال به همکاری با کشورها و دولت‌هایی بپردازند که می‌توانند بیشترین منافع مملکت آن ها را تامین کنند.

اگر در حکومت اسلامی ایران سیاستمداران ورزیده‌ای وجود داشتند که منافع ملی کشور را بر شعارهای مذهبی و مرامی، برتری می‌دادند، به اشتباه هولناک خود در روابط بین المللی و تشخیص دوست و دشمن پی می‌بردند و از این خودسری‌ها دست بر می‌داشتند.

ایران باید مستقل و آزاد باشد، ولی رهبران آن نباید منافع ملی را قربانی هدف‌های مرامی و اعتقادات دینی خود سازند و برپایی یک بیمارستان برای حزب الله لبنان را بر نیازهای مردم کشور خود ترجیح ندهند.

اروپا نیز باید مستقل و آزاد عمل کند و به دستورات آمریکا به صورت کورکورانه عمل نکند، ولی باید این درایت را رهبران اروپا داشته باشند که آیا در دراز مدت، ادامه همکاری با رژیم فتنه‌جوی کنونی در ایران درست است که در اروپا به ترور ادامه می‌دهد و با تولید موشک های بالیستیک قصد دارد امنیت اروپا را به خطر اندازد، و یا سیاست آمریکا درست است که عملا خواهان برافتادن فتنه‌گران امروز در ایران و سپردن استقلال و حق حاکمیت این سرزمین به آنانی است که وطن خویش را از هر باور دینی و یا گمان مرامی، بیشتر دوست دارند.

اورشلیم – شنبه چهارم اسفند ماه ۱۳۷۹ ، یست و سوم فوریه ۲۰۱۹

 

 

4 دیدگاه‌

  1. مشاورین اروپا در مورد امور خاورمیانه لابی گران رژیم جمهوری اسلامی هستند و در تمام احزاب نفوذ کرده‌اند. بعضی از آنها با اسامی میشناسم

  2. درود مشکل اینجاست که افرادی که در اروپا هم اکنون سرکارهستند میهن پرست نیستند آن ها همانند آخوند ها ی ایران کشوری که رئیس آن هستند و ان را اداره می کنند دوست ندارند و فقط به منافع شخصی خود که از جانب شیخ های ایران تامین می شود و به ثروت آن ها اضافه می کنند فکر می کنند مردم اروپا باید رئیس های میهن پرست و با اخلاق پیدا کنند تا کشور واینده ان هارا بر باد ندهند و فقط به خود فکر نکنند و به فکر مردم کشور های اروپایی باشند حداقل از مهاجرت مردم خاورمیانه و آفریقا به اروپا جلوگیری کنند تا شماره ان ها زیادتر از خود اروپاییها نشود هر چیزی باید سر جای خودش باشد از بی نظمی و آشوب فقط فرصت طلب ها و باج گیر ها استفاده می کنندو لی از امنیت و رفاه همه انسان ها و حتی حیوانات و جانداران و کل کره زمین یک نفس راحت می کشد

  3. “اگر اسلحه آمریکایی و سربازان آمریکایی نبود، اروپا نمی توانست در جنگ جهانی دوم از چنگال آلمان نازی رهایی یابد.” , این جمله اساسا اشتباه این شوروری بود که ضربه نهایی رو به المان زد با نبرد برلین // امریکا زمانی بمب اتم و بکار برد که داشت شدیدا از ژاپن شکست میخورد // بعد امریکا تو جنگه جهانی حضوره کامل نداشت و المان نازی هم خیلی ضععیف شده بود بمب باران کردنش هم کاره شاهکاری نبود // اگه حمله نمیکرد هم سقوط میکرد // پس اروپا به امریکا هیچ دینی نداره

  4. آقای مناشه امیر هموطن گرامی،
    شما بهتر می دانید که اروپای جنایتکار دو جنگ جهانی را به جهان تحمیل کرده است. بعد از جنگ دوم این فرانسه بود که در ویتنام جنگ را شروع کرد و در نهایت پای آمریکا به ویتنام کشیده شد. کوره های آدم سوزی را نازی های آلمانی ایجاد کردند، فاشیسم از اروپا سر برداشت. در همان هنگامی که فاشیست های آلمانی مردمان را به جرم یهودی بودن زنده می سوختند ، این رضا شاه کبیر بود که سفارت خانه اش در اروپا برای یهودیان پاسپورت ایرانی صادر می کرد. و این محمد رضا شاه پهلوی آریامهر بود که در دوران با شکوهش یهودیان ایرانی می توانستند به آزادی تحصیل و تجارت کنند. بیاد بیاورید که القانیان بود که نخستین برج ایران را ساخت. همه این امور فقط در سایه حکومت دو پهلوی بود. اروپای جنایتکار خمینی را به پاریس اورد، او را به نوفل لوشاتو برد، مردک دیوانه جنسی آدم خوار را امام کردند، بلاهت ایرانیان بود که این جنایتکار را به عنوان رهبر بر گزیدند، این به جای خود، ولی رذالت و کمک اروپا در سر بر آوردن خمینی امری نیست که بشود آن را کتمان کرد.
    تو مفسر گرانقدر بهتر دانی.
    این خمینی دجال دست پرورده اروپا و کارتر جنایتکار بود که القانیان و هزاران ایرانی و ایران دوست را به خون خود غلطاند. آری فاشیسم عطش خون دارد، چه در آشویتس چه بر بام اتاق دجال شقاوت پیشه.
    امریکا، در این میان، گاه چون کارتر و اوباما بی پرده، و گاه از پس پرده نظاره گر و گاها حامی دجالیون اشغالگر ایران است.
    ترامپ یک استثنا است، ولی هیچ ضمانتی وجود ندارد که در سیاست آمریکا دوباره بر پاشنه سیاست کارتر نچرخد و فاشیسم خون آشام را تقویت کند.
    آقای مناشه امیر، فاشیسم اگر ظفر پیدا کند و بمبش را بسازد یقینا ان را به سوی اسرائیل نشانه و اگر بتواند شلیک خواهد کرد. تردید نکنید.
    تنها را نجات جهان از دست فاشیسم خون اشام، حمله صاعقه وار کماندوهای شجاع اسراییلی به لانه فاشیسم است. فاشیستها را از لانه شان بیرون بکشید و چون فاشیست های نازی آنها را در دادگاه محاکمه کنید، تاریخ آن را ثبت خواهد کرد، به نام شما، آنچنانکه نام کورش و رضاشاه بعنوان ناجیان قوم یهود ثبت شده است.
    اگر مشامتان بوی مسموم فاشیست را حس می کند، باید بدانید که فاشیسم هیچ زبانی بجز زبان زور را نمی فهمد.
    پاینده ایران، پاینده اسراییل، بر قرار باد دوستی ملت ایران و ملت اسراییل.

Comments are closed.