در ادبیات رسمی حکومت ایران تعبیر شتر- گاو- پلنگی وجود دارد که برای انحصار قدرت به دست وفاداران به خامنهای خلق شده است. این عبارت یعنی «الگوی مدیریت جهادی» مثل نقلونبات این روزها در سخنان مقامات مشاهده میشود. محمدباقر قالیباف با پروندههای قطور فساد در شهرداری تهران و افزودن حدود هفتاد هزار میلیارد تومان به بدهیهای این سازمان در اولین نطق خود در مجلس در پیش گرفتن «الگوی مدیریت جهادی» را «تنها راه … استفاده از فرصتهای یاد شده و جلوگیری از اثرگذاری و تشدید تهدیدها» معرفی کرد.
این تعبیر از ترکیب الگو و مدیریت (مفاهیمی دنیوی) و جهاد (مفهومی دینی) ساخته شده تا دو تعبیر اول به مقام تقدس و تهاجم دین محورانه ارتقا پیدا کنند. روحانیت شیعه اسلامگرا و پاسداران آنها استادان خلق چنین تعبیرهایی هستند مثل فرهنگ اسلامی، اقتصاد اسلامی، هنر اسلامی، مجلس شورای اسلامی و جمهوری اسلامی که هیچ یک در متون دینی و تاریخ صدر اسلام دیده نمیشوند. الگوی ساختن این تعابیر مارکسیسم بوده است که بر همه چیز رنگ ایدئولوژی میزند.
پس از چهل سال تجربه امروز کاملا روشن است که هدف از گذاشتن قید اسلامی برای تعابیر فوق چه بوده است: اسلامیزاسیون امور دنیوی و از این طریق سپردن آنها به اسلامگرایان از یک سو و حذف همه کسانی که نوع سکولار یا عرفی آنها را معانی واقعیشان میدانند از سوی دیگر. هدف از خلق این تعابیر کسب قدرت و انحصاری کردن آن بوده است و لاغیر. اسلامگرایان با همین تاکتیک همه مقامات و منزلتهای کلیدی در کشور را به دست گرفتند. مدیریت اسلامی نیز یکی از این تعابیر بود که به تدریج برای اسلامگرایان کهنه شده و جای خود را به «مدیریت جهادی» داده است؟ سه پرسش در این جا قابل طرح است: اول این که چرا دیگر از تعبیر «مدیریت اسلامی» استفاده نمیشود؟ و دوم آن که وقتی مقامات از تعبیر «مدیریت جهادی» استفاده میکنند منظورشان دقیقا چیست؟ و این تعیبر چه کارکردهایی برای خامنهای و نزدیکانش دارد؟
تمام شدن سوخت ماشین اسلامیسازی
پروژه اسلامی کردن علوم و فنون انرژی خود را در حاکمیت جمهوری اسلامی در پایان دهه هشتاد از دست داد (در سطح جامعه این اتفاق در نیمه دهه هفتاد رخ داده بود). علی خامنهای که علاوه بر رهبری نقش سر- ایدئولوگ نظام را نیز بازی میکند در اواخر دهه هشتاد تلاشهایی برای «ایرانی-اسلامی» کردن امور – به جای اسلامی کردن- انجام داد اما پروژههای وی یکی بعد از دیگری به خاک نشست و حتی وفاداران به وی آنها را دنبال نکردند. تنها اثری که از اسلامیسازی ماند انبوهی از نهادها بودند که کاری نمیکردند اما بودجههای کلان داشتند و برای فعالان سیاسی اسلامگرا عنوان و پاتوق (برای کارهای دیگر) و حقوق درست میکردند. وفاداران دیگر از واسطههای ایدئولوژیک برای کسب منابع خسته شده بودند. آنها میخواستند چند ماهه میلیاردر (به یورو و دلار) شوند و خلاف نسل اول انقلابیها حوصله بازی اسلامی کردن را برای رسیدن به قدرت و ثروت نداشتند.
به همین دلیل از اوایل دهه نود خورشیدی خامنهای قید «اسلامی» را عملا رها کرده و به سراغ قید «جهادی» رفت. خامنهای در دهه نود مکررا از مدیریت جهادی سخن گفته است. طلبه جهادی، مدیریت جهادی، دولت جهادی، مجلس جهادی (۴ خرداد ۱۳۹۳)، کار جهادی، حرکت جهادی، و روحیه جهادی جای همه تعابیر التقاطی قبلی با قید اسلامی را گرفت. علی خامنهای و بیت متوجه شده بودند که قید اسلامی دیگر برای همگان از جمله قشر حاکم منزجرکننده یا خستهکننده شده است. دیگر عبارتی مثل جامعهشناسی اسلامی یا اقتصاد اسلامی حتی از سوی بوقهای تبلیغاتی نظام شنیده نمیشود.
«جهادی» یعنی چه؟
برای فهمیدن معنا و مفهوم جهادی در ادبیات حاکمان لازم نیست راه دوری برویم. کافی است به سخنان خامنهای در این مورد رجوع کنیم. روش خامنهای در این مورد از همان الگوی اسلامی کردن همه امور تبعیت میکند: همه ویژگیهای مدیریت از کتابهای مدیریت اخذ میشوند و در نهایت تعابیری که افراد را به یاد «جهاد» میاندازد به آن اضافه میشود. نتیجه میشود «مدیریت جهادی». او در بخش «مدیریت» این تعبیر از درایت (۲۳ دی ۱۳۹۲) و خودباوری و پشتکار و ابتکار (۱۰ اردیبهشت ۱۳۹۳) سخن میگوید (اینها را با نگاه کردن به فهرستهای یک کتاب مدیریت میتوان پیدا کرد) و در بخش جهادیاش از اعتماد به کمک الهی، و تلاش در راه خدا (دو منبع قبل) سخن گفته میشود. برای آن که مدیریت جهادی با روایت فرشته- شیطان وی همراستا شود مقابله با «دشمن» را هم به مولفههای بخش جهادی تعبیر اضافه میکند. (۱۱ خرداد ۱۳۹۳)
کارکردهای «جهادی»
چرا خامنهای به جای قید اسلامی به «جهادی» پناه آورده است؟ چون «جهاد عبارت است از تلاشى که در مقابل یک دشمنى انجام میگیرد. هر جور تلاشى جهاد نیست.» (۱۱ خرداد ۱۳۹۳) بدین ترتیب «جهادی» یعنی ضدغربی. خامنهای تصور میکند که تنها با قدرت نفرت از غرب- که از نظر وی در برگیرنده همه زشتیهای عالم است- میتوان هم نیرو بسیج کرد، هم غرور ملی را تحریک کرد، هم مشکلات اقتصادی و سیاسی حکومت را لاپوشانی کرد و هم استبداد و تمامیتخواهی و فساد حاکمان را به زیر قالی فرستاد. از همین جهت است که رهبر جمهوری اسلامی و دیگر مقامات به جای مسائل ایران شبانهروز در مورد امریکا سخن میگویند.
کارکرد دوم «جهادی» از نظر خامنهای میدان دادن به انقلابیگری (۳۰ خرداد ۱۳۹۷) و «آتش به اختیاری» است به معنای خودسرانه عمل کردن در حوزههای غیرشخصی که مساوی است با بیتوجهی به قانون و عرف و عقل که باید بر دیوانسالاری دولتی و عمومی حاکم باشد. او به صراحت مدیران را به بیتوجهی به روالهای دیوانسالاری دعوت میکند. (۲۹ بهمن ۱۳۹۶) خامنهای همیشه معتقد بوده است که نظام را با تعهد به روالهای معمول نمیتوان حفظ کرد و مدیران کشور باید همیشه آماده باشند تا به هر اقدامی برای حفظ نظام دست زنند. (۳۰ خرداد ۱۳۹۷)
کارکرد سوم تاکید خامنهای بر «مدیریت جهادی» انحراف افکار عمومی از ایدئولوژی مسموم و مخرب اسلامگرایی و نظام مبتنی بر ولایت فقیه است: «ضعفهای زیادی وجود داشته که این مربوط به مدیریّتهای ما است، مربوط به حرکت عمومی نظام اسلامی نیست.» (اول فروردین ۱۳۹۶) او با تمرکز بر موضوع مدیریت تلاش میکند با یک تیر دو نشان بزند: همه تقصیرهای حکومت در حوزه بیکفایتی و ناکارآمدی و فساد را بر گردن مسؤولان رده پایینتر (مدیران) بیندازد. او به صراحت مدیران منصوب خود را با عباراتی مثل «تنبلی، بیحالی، کمانگیزگی… پُر کردن کیسه خود» (اول فروردین ۱۳۹۸) مینوازد؛ او در عین حال زمینه را برای قرار گرفتن بسیجیان در پستهای کلیدی فراهم میکند.
سخن مبنایی او در حوزه اداره جامعه این است که مدیریت مدیرانی که چهار دهه در صندلیهای خود جاخوش کردهاند به اندازه کافی انقلابی و جهادی نیست و به این ترتیب در کنار رفع مسؤولیت از خود، مدیرانی را که منتقد وی هستند یا کاملا حرفشنوی ندارند به حاشیه میبرد. رفتار در مقابل مدیریت مدیران با رتبه بالا از نگاه خامنهای جایگزین کردن سریع آنهاست تا برای وی شاخ نشوند. در این مسیر چه چیزی بهتر از جوانان صاحبنامی که اطاعتپذیرترند و در مناصب دولتی و حکومتی جای میگیرند؟