انتخاب آخر، مسیر آگاهانه اصلاح‌طلبان؛ مرتضی اسماعیل‌پور

یکم؛ با نگاهی گذرا به رسانه‌های اصلاح‌طلب تقابل مستقیم آنان با جریان مخالف حکومت جمهوری‌اسلامی مشهود است. اصلاح‌طلبان و جریان حامی اصلاحات به رهبری سیدمحمد خاتمی و پس از آن حسن روحانی، خواسته و یا ناخواسته عرصه را برای مخالفین و حتی براندازان در رسانه‌های اصلی نامناسب دانسته و در نشان دادن ماهیت خود، بجای همراهی و حمایت مردم در مقابل حکومت مستبد، حامی جریان سیاسی موجود حکومت جمهوری اسلامی شده‌اند.

این جریان که حضور خود را منوط به بقای نظام می‌داند در مسیرِ انتخابی میان براندازی و بقا خود را در صف بقای نظام دانسته و به همین دلیل بیش از همیشه همراهی خود را با نظام نشان می‌دهد. هشدار اصلاح‌طلبان به «براندازان» و به مبارزه طلبیدن آنان با انتشار مصاحبه و مقالات متعدد در رسانه‌های اصلی اصلاح‌طلبان و ارسال پالس مثبت به جریان حاکم یکی از همان رویکرد انتخابی این جریان سیاسی است.  مطبوعات در جامعه آزاد که بازوان نهاد جامعه مدنی می‌توانند باشند عملا در اختیار تیتر و اخبار  غیرانتقادی به نظام قرار گرفته و عمدتا این رسانه‌‌‌ها نیز توسط سیاستمداران وابسته به حکومت و یا عضوی از مدیران میانه و یا مدیران ارشد حکومت و دولت اداره می‌شوند که با این وصف  مطبوعات که می‌توانند در این هیاهوی بحران‌های عمیق اقتصادی، اجتماعی و سیاسی طرف مردم را بگیرند عملا سوی حکومت را همسو با خود می‌دانند و در نهایت این رسانه‌ها به سمت مطالبه‌گرایی پیش نمی‌روند  و اگر روزنامه‌ای نیز قصد برخورد مطالبه‌محوری داشته باشد صرف نظر از عدم همراهی دیگر رسانه‌ها با آن رسانه، حکومت و بازوان آن در دولت، آن رسانه را توقیف می‌کنند. حکومت و دستگاه‌های امنیتی- اطلاعاتی نیز این رویکرد را که اراده آنان بر آن سوار است را پسندیده و به همین دلیل آنان را گاه در رانت حکومتی سهیم می‌کنند تا وفاداران اصلاحات را همواره برای خود حفظ کند.

دوم؛ کارنامه بخش کوچکی از اصلاح‌طلبان به دلیل خروج‌شان از ایران تا پیش از روی کار آمدن دولت حسن‌روحانی سفید بود و آنان عمدتا به دلیل مخالفت با دولت احمدی‌نژاد و حکومت جمهوری‌اسلامی مجبور به مهاجرت شده بودند. این گروه که رسانه‌های خارج از کشور را زیر سلطه خود گرفته‌اند تا پیش از روی کار آمدن حسن روحانی و حمایت خاتمی از او، به عنوان منتقد و مخالف رژیم قلمداد می‌شدند که پس از تغییر قدرت سیاسی در تشکیلات دولتی، بخشی از آنان نیز دل در گرو اصلاحات اعتدالی و اصلاح‌طلبان به قدرت رسیده داده و در حمایت از آنان شتافتند. هر چند چهره بسیاری از اصلاح‌طلبان داخل کشور به دلیل حمایت بی‌چون و چرایشان از حکومت و دولت زیر سوال رفته بود اما کمتر کسی تصور می‌کرد این جریان اصلاح‌خواه خارج از کشور دچار «سندرم استکهلم» شود و بیرون از کشور به عنوان مدافع رژیم دست به قلم شود و یا اکثریت ساعات رسانه‌های اصلی را از آن خود کند تا  در حمایت از دولت سخن بگوید و یا جریان براندازی را یک جریان وابسته به بیگانگان توصیف کرده و شعله‌های تحول‌خواهی را خاموش کند که در نهایت از این طریق بقای رژیم و دولت اصلاح‌طلبان حفظ شود. استفاده از روش‌های کم‌تاثیر ( همچون دفاع از دولت) اما پیوسته منجر به افزایش قدرت آنان در رسانه‌های فارسی‌زبان شد و در نتیجه در اوج اعتراضات مردمی بخشی از این اعتراضات به دلیل بی‌توجهی و عدم پوشش آن، کم‌رنگ و در نهایت سرکوب کامل شد. تخریب اپوزیسیون و همراهی با دستگاه‌های امنیتی منجر به پرونده‌سازی علیه مخالفین حکومت جمهوری‌ اسلامی شد و گاه افرادی را مجبور به سکوت کردند و یا در بعضی از موارد اقدام به حذف فیزیکی کردند که همین امر خود منجر به ترس و ارعاب شد. در خصوص جریان حامی نظام در پشت مرزهای ایران موارد متعدد است اما آنچه در بخش دوم مشخص است، تعریف این جریان به عنوان حامیان دولت که همین تعبیر حمایت از حکومت را می‌دهد.

سوم؛ مقامات جمهوری اسلامی با اطلاع از عمق بحران اقتصادی، گسیختگی اجتماعی و نبود مشروعیت سیاسی تلاش می‌کنند از شرایط فعلی خارج شده و بارها از تریبون‌های متعدد از شکل‌گیری جبهه براندازی سخن بگویند. جریان اصولگرا پس از برقراری دولت محمد خاتمی جریان مخالف نظام را یک جریان وابسته دانسته و همواره از خطر براندازی سخن گفته است اما آنچه در میان رویدادها و رویکردهای اخیر از سوی اصلاح‌طلبان مشاهده می‌شود عدم درک واقعیت و یا همان باور به شکل‌گیری جریان مخالف رژیم است. اصلاح‌طلبان با انکار موجودیت جریان براندازی تلاش می‌کنند ماهیت اعتراض مردمی را بی‌اعتبار و کم‌ظرفیت نشان دهند. اصولگرایان خطر براندازی را حقیقی دانسته و آن را سرکوب می کنند با این حال از وجود یک جریان مخالف قوی سخن می‌گویند اما اصلاح‌طلبان و جریان نزدیک به خاتمی و روحانی، موج مخالفت معترضین را کم‌رنگ و بی‌اثر معرفی می‌کنند. ایجاد فضای یأس در تغییر و براندازی از سوی اصلاح‌طلبان و مقابله با  هویتی نو در ایران آزاد عمدتا با اهداف روانی و سرکوب کلامی همراه است و به همین دلیل اصلاحات نه تنها همراه مردم نیست بلکه مانع آزادی انتخاب طی سال‌های اخیر بوده است.

چهارم؛ اصلاحات، براندازی را خطری برای خود می‌داند چرا که به خوبی می‌داند جایگاهش در حکومت فعلی جایگاه سوپاپ اطمینان است و در اصل ماجرا آنان دیگر صاحب حکومت و دولت نیستند. قدرت سپاه و چرخه مالی اصولگرایان نزدیک به علی خامنه‌ای، اصلاح‌طلبان را صرفا جهت پوشش حفظ وضعیت خودشان به عنوان سرباز نظام نگه داشته و برای مرزهای قدرتشان نیز محدودیت بسیاری وضع کرده‌اند. با نگاهی به نزدیکان علی خامنه‌ای به عنوان چهره اصلی حکومت جمهوری اسلامی مشاهده می‌کنیم که اصلاح‌طلبان حتی در دیدارهای هفتگی و ماهانه و عمومی او نیز دیده نمی‌شوند و سهم آنان از مدار اصلی قدرت صرفا ریاست جمهوری‌اسلامی است که به عقیده اکثریت کارشناسان صرفا اجراکننده بوده و قدرت تثبیت‌کننده ندارد. اصلاح‌طلبان نیز به خوبی می‌دانند آنان جایگاهی ندارند و تلاش آنان برای بقای رژیم صرفا تلاش آنان جهت حفظ منافع و موقعیت سیاسی و اقتصادی‌شان است. اصلاح‌طلبان در یک انتخاب آگاهانه مسیر حفظ قدرت موجود را به تغییر و حتی بهبود آن ترجیح داده‌اند.

برگرفته از کیهان لندن

 

یک دیدگاه

  1. خیر، اصلاح طلبان سوپاپ اطمینان نیستند و آن ها موجب بقای جمهوری اسلامی نشده اند، در واقع براندازان هستند که حکومت علی خامنه ای را پایدار کرده اند،جمهوری اسلامی بقای خود را مدیون مخالفانش است، مردم ایران می ترسند به طور جدی با جمهوری اسلامی مبارزه کنند چرا که می ترسند هزینه بدهند و علی خامنه ای را هم سرنگون کنند اما بعد کار به دست یکی از همین براندازانی بیافتد که خودشان از خامنه ای دیکتاتورتر و قدرت طلب ترند، این ها هنوز به قدرت نرسیده تحمل هیچ مخالفی را ندارند و فکر می کنند مردم باید صبح تا شب مدح آن ها را بگویند، فردا به قدرت برسند چه خواهند کرد؟

Comments are closed.