اگر سرلشکر قاسم سلیمانی فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران و معمار سیاست توسعهطلبانه رژیم اسلامی ایران، امروز میتواند از کنترل کشورش بر پارلمان لبنان و توانایی متحدانش در لبنان برای تشکیل «دولت مقاومت» سخن بگوید و فخرفروشی کند، همچنانکه رفیق راهش پاسدار حسین سلامی میتواند از دور کردن جنگ «دشمن» از تهران و تبدیل لبنان، عراق، سوریه و یمن به خط مقدم جبهه به عنوان هنری از سیاست رژیم خود در تهران مباهات نماید، و یا اگر بازوی نظامی آنها در خارج توانسته موشکهای بالستیک را از یمن به سوی شهرهای سعودی شلیک کند، و همچنین مقامات ایران با سیاستی پیچیده توانستهاند از طریق وساطت روسیه با تلآویو به توافق برسند که در ازای اعطای امتیاز حفظ مرزهای سوریه– اسرائیل به اسد، متعهد شوند که نیروهایشان را از فاصله ۳۰ کیلومتری مرزهای اسرائیل- اردن- سوریه دور کنند، و اگر رژیم ایران توانسته عراقیها را تهدید کند که اگر وابستگان این رژیم را از حکومت عراق دور کنند، کشورشان را با جنگ داخلی روبرو خواهد کرد… اما همین زمامداران جمهوری اسلامی که مرزهای امپراتوری دروغین خود را با خون ملل دیگر ترسیم کردهاند، تا کنون نتوانستهاند شهروندان خود ایران را که بار هزینه بسیار سنگین این توسعهطلبی را بر دوش میکشند و با سختترین شرایط و بحران اقتصادی در تاریخ معاصر خود روبرو هستند، نسبت به سود این امپراتوری کاذب و سیاستهای توسعهطلبانه و نفوذ خود در کشورهای منطقه قانع کنند.
با سقوط ارزش تومان در مقابل دلار که در نتیجه ادامهی صرف هزینههای هنگفت نظامی، هدر دادن منابع ملی و کنترل کامل مجاری اقتصادی، تجاری و صنعتی، توسط سپاه اتفاق افتاده، رژیم جمهوری اسلامی قادر نیست مشکل سقوط ارزش پول کشور را حل کند. عدم توانایی رژیم ایران در بهبود وضعیت ارزش تومان در برابر دلار باعث شد که این بار رژیم با بازاریان و کسبه که بر بازار تسلط دارند، روبرو شود؛ رویارویی بازاریان با رژیم اسلامی که در سابق به عنوان متحد استراتژیک رژیم در حفظ نظام شریک بودند، رویدادی جدید و مهم به شمار میآید. این دو متحد تا ۱۰ سال پیش هر کدام به نوعی وظیفه خود را انجام میدادند. تا اینکه از ده سال پیش سپاه پاسداران به تدریج برای تسلط بر اقتصاد و صنعت در ایران به ویژه در زمینه نفت و تجارت خیز برداشت؛ عملکرد سپاه باعث شد که دولتهای متوالی جمهوری اسلامی خسارتهای سنگینی را متحمل شوند. همچنین تسلط سپاه بر تجارت داخلی و خارجی، واردات و صادرات باعث تضعیف بازار ایران شد.
آنچه در بحران مالی، اقتصادی و سیاسی جدید ایران جلب توجه میکند رویارویی بازار با رژیم جمهوری اسلامی است، بازاری که وقتی تجار آن به انقلاب خمینی پیوستند، نقش مهم و برجستهای در سرنگونی رژیم شاه در سال ۱۹۷۹ ایفا کردند.
اکنون کاهش نرخ ارز باعث شده که تاجران بزرگ که بر بازار مسلط هستند در برابر وارثان انقلاب خمینی بایستند؛ بازاریان نسبت به قدرت سپاه برای تسلط بر بازار وکنترل و مدیریت آن شک و تردید دارند؛ نگرانی آنها تنها به خاطر ورود سپاه به این عرصه نیست بلکه آنها بیشتر از این نگران هستند که با دخالت سپاه آنها کل بازار مالی کشور را از دست خواهند داد؛ از نظر تاجران و بازاریان چنانچه سپاه بر بازار نیز مسلط شود برای اعمال فشار بر دولت روحانی به بهانه اینکه او در تأمین معیشت اقتصادی ناتوان و در سیاست خارجی پس از خروج آمریکا از توافق هستهای شکست خورده، از بازار به عنوان حربه و ابزاری علیه دولت روحانی استفاده خواهد کرد و چنانچه سپاه پاسداران که احتمالا در آینده تحریم خواهد شد بر بازار مسلط شود بازار با بحران تحریم مالی بیشتری مواجه خواهد شد و تاجران دیگر برای واردات حدود ۱۴۰۰ کالا ناتوان و درمانده خواهند ماند. ناتوانی بازاریان یعنی افزایش شدید قیمتها و عدم قدرت خرید مردم ایران که این معادله در نهایت به رکود اقتصادی کامل منجر خواهد شد.
در امپراتوری «شکمهای گرسنه»، نهادهای رسمی دولت در گزارش پایان سال ۲۰۱۷ نسبت به ۴۰ میلیون ایرانی نیازمند به کمک مالی ماهانه از جمله ۲۰ میلیون نفر که زیر خط فقر زندگی میکنند، اعتراف کردند. این در حالیست که ارگانهای امدادرسانی قادر نیستند به بیش از ۱۰ میلیون نفر کمک کنند. سازمانهای غیردولتی مانند «موسسه بورگن» که برای بررسی مسائل مبارزه با فقر، رکود، فساد و سلطه شخصیتهای متنفذ بر اقتصاد و ثروت جهان فعالیت میکنند در گزارشی گفته است، تنها ۵درصد از جمعیت ایران بر تمام منابع کشور مسلط هستند و ۹۵ درصد دیگر در فقر و فلاکت و محرومیت و نیازمندی زندگی میکنند.
به همین دلیل است که این بار صدای زنگ خطر از بازار شنیده میشود و تظاهرات اعتراضی تهران از بازار بزرگ تهران، بازار قیصریه و بازار نساجی و پارچهفروشیها آغاز شد. تظاهرکنندگان معترض با صدایی رسا از دولت خود خواستند که سوریه و لبنان را ترک کرده و فکری به حال مردم ایران کند.
حکایت رژیم ایران حکایت گفتاوردی است که می گوید «چراغی که به خانه رواست، بر مسجد حرام است». اما فرماندهان سپاه در تهران اصرار دارند که شهروندان ایران را از چراغ کشورشان محروم کنند و آن را به ساکنان «مستعمرات» خود که بیشتر آنها به ویرانههایی تبدیل شدهاند، بدهند. آنها هنوز متوجه نشدهاند که همهی امپراتوریهایی که مردمانی با «شکمهای گرسنه» داشتهاند نابود شدهاند. مقامات جمهوری اسلامی که در حال اشغال شهرهایی خارج از مرزهای ایران در منطقه هستند هنوز نمیخواهند بفهمند که لشکریان امپراتوریهای واقعی بر شکمهای سیر میخزند و پیش میروند.
*منبع :شرق الاوسط
*نویسنده :مصطفى فحص
*ترجمه از کیهان لندن