نازی معینیان
کاندیدای دکترای علوم سیاسی در «دانشگاه سنت آندروز»
مشکل کمآبی در ایران ماجرای جدیدی نیست. این مشکل به چند دهه پیش برمیگردد؛ پیش تر از زمانیکه محمدرضا(شاه) پهلوی از دانشمندان اسراییلی کمک خواست. فنآوری که اسراییلی ها در همان زمان به ایران عرضه کردند، همچنان استفاده میشوند. سیستمهایی هم که مورد استفاده قرار گرفتند، امروز فرسوده شدهاند بدون آنکه جایگزینی برای آن ها وجود داشته باشد. یکی از راه های نجات ایران از نابودی و خشکسالی، همکاری دوباره با اسراییل است.
بانک جهانی در گزارش سال ۲۰۰۷ خود اعلام کرد که کاهش سالانه منابع داخلی آب شیرین در ایران ۶/۳ برابر شاخصهای جهانی است و کشاورزی عامل ۹۱ درصد کاهش سالانه منابع آب شیرین در ایران است. از طرف دیگر، قناتهای مورد استفاده ایران خشک شدهاند و بارش باران دیگر کفاف این قناتها را نمیدهد. برای همین، بزرگترین تهدید امروز ایران، کمبود آب است.
قناتهای ایران با فنآوری هزاران سال پیش، روی شیبها ساخته شده اند تا با کمک جاذبه زمین، آب را به مزرعههای پایین خود بفرستند. اما ایران به دلیل افزایش جمعیت، مدرنیزه شدن و تغییر شرایط اقتصادی، به فنآوری جدیدتری نیاز پیدا کرده بود. محمدرضا پهلوی در سال ۱۹۶۰ از این مساله آگاه بود و برای همین در همان سال به سازمان ملل رفت تا درخواست کمک کند. در نتیجه این سفر، «آری ایسار»، پروفسور اسراییلی به ایران دعوت شد تا با سفر به سرتاسر کشور، ایران را از خشکسالی آتی نجات دهد.
در آن زمان، دانشمندان ایرانی فهم و علم نجات ایران از معضل آب را داشتند اما فنآوری آن را نه. برای همین همکاری عمیقی بین دو کشور ایجاد شد و در گام اول، ۱۲ دانشمند اسراییلی در ایران مستقر شدند تا دانشمندان ایرانی را با سیستمهای آب و آبیاری جدیدتری آشنا کنند. سیستم آبیاری قطرهای که توسط «سیمخا بلاس» اختراع شده بود، همان زمان به ایران وارد شد و نه تنها در مزرعههای ایران به کار افتاد بلکه دانشمندان اسراییلی توانستند در همکاری با مزرعهداران، به آنها آموزش دهند که چه محصولاتی بنا بر میزان مصرف آب میتواند در ایران تولید بهتر و موثرتری داشته باشد. در آنزمان تولید محصول در مزرعههای ایران دو تا چهار برابر بیش تر شد.
سیمخا بلاس که در اوایل دهه ۱۹۳۰ متوجه خشکسالی اسراییل شده بود، سیستم آبیاری قطرهای را برای حل معضل کم آبی اختراع کرد. امروزه ۱۵۰ کشور دنیا از این سیستم بهره میگیرند. در این سیستم، بدون انتظار باران یا باز کردن ناگهانی آب در مزارع، گیاهان یاد میگیرند که انرژی خود را به جای انتظار آب، در محصول به کار گیرند. ثابت شده است محصول مزارعی که از این سیستم استفاده میکنند، دو تا چهار برابر بیش تر میشود. پس اگر جمهوری اسلامی بخواهد، میتواند در همکاری با اسراییل، چنین سیستمی را در ایران هم پیاده کند.
سال ۱۹۶۲ هنوز دانشمندان اسراییلی در ایران بودند که زلزله «بویینزهرا» قزوین را لرزاند و در کنار بیش از ۲۰ هزار انسان که جان باختند، نهرها و سیستمهای قدیمی آبیاری هم از بین رفتند. مزرعهداران بسیاری در اثر این زلزله صدمه خوردند. همین دانشمندان اسراییلی اما توانستند کمک کنند و سیستم جدیدی برای قزوین بسازند که الگوی بقیه شهرها شد. محمدرضا پهلوی از آن سیستم در بسیاری از شهرستانهای دیگر ایران هم استفاده کرد. حضور و همکاری دانشمندان اسراییلی در ایران تا سال ۱۹۷۹ و تا انقلاب همان سال ادامه داشت.
این همکاریها به جز در زمینه آب، در نجات حیوانات رو به انقراض هم جریان داشت. «رونن برگمان» در کتاب «جنگ محرمانه با ایران» که در سال ۲۰۰۷ منتشر شد، از همکاری میان اسراییلیها و مقامات ایران پرده برداشته است که چه طور یک گونه گوزن در حال انقراض را نجات دادند.
به نوشته برگمان، رییس «سازمان پارکهای ملی اسراییل»، ژنرال «آوراهام یوفه» همیشه این رویا را در سر داشته است تا حیواناتی که از آن ها در «تورات» نام برده شده بود را به اسراییل بازگرداند. ولی مشکل اینجا بود که گونه بسیاری از این حیوانات منقرض شده بودند. ژنرال یوفه در جست وجوی خود برای پیدا کردن گوزن زرد، با دو زیستگاه طبیعی در ایران آشنا شد که جمعیت گوزنها در آنها در حال کم شدن بود.
برنامه آوراهام یوفه برای وارد کردن حیوانات به اسراییل، با پروژه حیاتوحش دربار سلطنتی ایران هممسیر شد و به این ترتیب قراردادی بین دولت «مناخم بگین» و برادرمحمدرضا پهلوی برای بازگرداندن دو جفت گوزن به اسراییل به امضا رسید. در آن زمان، روابط دیپلماتیک ایران و اسراییل در موقعیت بسیار خوبی قرارداشت و نزدیک به یک هزار و ۷۰۰ اسراییلی در ایران با آرامش و در امنیت زندگی میکردند. اما انقلاب روزگار دیگری برای روابط میان دو کشور رقم زده بود. معترضان که سالنهای سینما، رستورانها و بانکها را به آتش می کشیدند حتی به حیات وحش سلطنتی هم قدم گذاشتند و ببرها و نیز شیر آن جا را که نماد سلطنت بود، کشتند.
در نهایت با تلاش اسراییلیها، دو جفت گوزن با شرکت هواپیمایی «ال عال» به حیات وحش «یوتواتا» تلآویو رسیدند. به مسافران این پرواز گفته شده بود بار کمی با خود ببرند تا مسافران چهارپا جا داشته باشند. گوزنها به شکل معجزهآسایی توانستند نجات یابند و در حالحاضر آزادانه در اسراییل زندگی میکنند. گمان میرود که جمعیت آنها اکنون بالغ بر ۶۵۰ راس باشد. ماجرای این گوزنها نشان میدهد که اسراییل چه مهارت کمنظیری در پیشبینی آینده و ارایه راهحلهای کارآمد برای پیشگیری از مشکلات طبیعی دارد.
اسراییل در حال حاضر در تمام دنیا مقام اول را در محافظت از محیط زیست دارد. بسیاری از کشورهای دنیا با یک شرکت اسراییلی به نام «نتافیم» (Netafim) قرارداد دارند که دانشمندان آن هر روز در تلاش هستند تا روشهای بهتری برای محافظت از منابع طبیعی ابداع کنند. امروزه اسراییل ۴۵۰ میلیون مترمکعب آب آشامیدنی در سال تولید میکند. ممکن است برخی از این کشورهای طرف قرارداد با اسراییل اختلاف ایدئولوژیک هم داشته باشند اما بهبود شرایط زندگی مردم و حفاظت از منابع طبیعی چنان دارای اهمیت است که این اختلافها را کنار گذاشتهاند.
در سال ۲۰۰۷، دانشمندی ایرانی که نامش هنوز فاش نشده است، در نشست همهگانی دانشمندان، «فردی لوکیک»، دانشمند اسراییلی را به کناری کشید و به او گفت که ایران هنوز از اقدامات دانشمندان اسراییلی در سالهای ۱۹۶۰ تا ۱۹۷۹ بهره میگیرد اما سیستمهای آبیاری فرسوده شدهاند و ایران قطعات آن ها را نمیتواند تهیه کند. صحبت این دو دانشمند در همینجا پایان مییابد؛ مثل همکاریهای دو دولت که بعد از انقلاب ۵۷ متوقف شد.
ایران هیچ رابطه دیپلماتیکی با اسراییل ندارد و همچنان به شعار «مرگ بر اسراییل» خود ادامه میدهد. ایران کشوری است که به دلیل افزایش درجه حرارت، با بیثباتیهای سیاسی هم روبهرو شده است. در واقع، به دلیل کمبود بارندگی در ایران، زمینهای قابل کشت و زراعت کوچکتر میشوند و در نتیجه کشاورزان بیش از پیش تحت فشار قرار میگیرند تا برای امرار معاش، راههای دیگری را در پیش بگیرند. این کمبود آب و سوءمدیریت منابع آبی یکی از دلایل خشم این قشر محروم از حکومت شده است.
در زمستان سال ۱۳۹۶ مردم بسیاری قدم به خیابانهای ایران گذاشتند تا اعتراض خود را از وضعیت نامناسب اقتصادی به گوش مقامات مسوول برسانند. این خشم حامیان سنتی جمهوری اسلامی، یعنی روستاییان و کشاورزان برای حکومت ایران خبر خوبی نیست. اما جمهوری اسلامی به جای حل مشکل، بر معضلات خود میافزاید. در ماههای گذشته به جای توجه بیش تر به مسایل محیط زیستی، دانشمندان و متخصصان این حوزه دستگیر شدند و حتی «کاووس سیدامامی»، بنیانگذار و مدیرعامل «موسسه حیاتوحش میراث پارسیان» در زندان جان سپرد. این در حالی است که زندگی بخش بزرگی از مردم ایران همچنان از کشاورزی و زراعت سپری میشود.
بسیاری از دانشمندان اسراییلی که با آن ها گفتوگو کرده ام، در صحبتهایشان به سالهایی برمیگردند که در ایران زندگی میکردند یا به آن سفر کرده بودند. به گفته آنها، همه گروهها و اقشار مردمی ایران همواره به آنها خوشآمد میگفتند و میهماننواز بودند؛ به جز روحانیون سنتی. حتی زمانی که مهندسان اسراییلی به همراه خانوادههای خود در قزوین زندگی میکردند، شهروندان ایرانی، اعم از معلمها و مغازهداران این شهر زبان عبری یاد گرفته بودند. اما تنها روحانیون سنتی در ایران بودند که از همان سالها در را بر روی پیشرفت و همکاری با یهودیان بسته بودند. برای همین، تا وقتی این گروه بر ایران حکومت میکند، آیندهای را نمیتوان برای همکاری میان دو کشور متصور بود. مگر آن که مسئولین جمهوری اسلامی ایران متوجه شوند که تخاصم با اسراییل به ضرر آنها است. چرا که آینده کشور صرفا به نفت وابسته نیست و اسراییل میتواند و میخواهد که به نجات ایران کمک کند. منابع آب است که پایداری را تضمین میکند. اگر وضعیت محیط زیست به همین شکل پیش برود، گرمایش زمین افزایش یابد و مقامات هم هیچ اقدامی نکنند، ایران صدمه خواهد خورد. و این مردم ایران هستند که در تنگنا قرار میگیرند. اگر جمهوری اسلامی میخواهد به حکومت خود ادامه دهد، به کمک اسراییل نیاز دارد و باید این اختلاف ایدئولوژیک را کنار بگذارد.
برگفته از ایران وایر
به امید ایجاد اتحادیه کشورهای خاورمیانه که در آن دیگر هیچ کشمکشی بین دولت ها و مردمان این منطقه با استعداد وجود نداشته باشد. پول و ثروت کشورهای عرب دانش اسرائیلی و نیروهای جوان و توانمند و نخبه ایرانی و ترک می تواند آیندهای را برای منطقه رقم بزند که همگان آرزوی زندگی در این منطقه را داشته باشند.