سرنوشت حکومت اسلامی ایران، هیچ راه گریزی جز عاقبت اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی نخواهد داشت. زیرا این رژیم نیز همانند آن نظام، ساختاری مصنوعی دارد که با طبیعت مردمان ایران زمین نمی سازد و داربستی است که روی شن بنا شده است.
خودشان می دانند که مردم از این ها نه تنها خسته شده اند، بلکه کاملا ناامید گردیده اند و بیش از پیش به این نتیجه می رسند که چنین رژیمی اصلاح پذیر نیست، بلکه آن را باید از پایه ویران ساخت و بنایی نو برپا کرد.
مردم ایران هشت سال محمد خاتمی را تجربه کردند و دولت کنونی حسن روحانی را می بینند، که سراشیب قهقرا در دوران او شتاب بیشتری می گیرد.
خاتمی نتوانست در دوران ریاست جمهوری خود، حتی در راه ایجاد آزادی های حاشیه ای و روزمره، و نه آزادی های مهم و اساسی به جلو بردارد. ولی در دولت حسن روحانی، فردی که بسیار گستاخ تر و زیرک تر و خوش بیان تر از محمد خاتمی است، اوضاع صد پله بدتر شده است.
از روز اول آمدند و کارشناسان را برکنار کردند و افرادی را در راس امور گماشتند که تنها تخصص آنان ادعای وفاداری نسبت به رژیم بود.
نه ابراز وفاداری، بلکه ادعای وفاداری , چون ایمان دینی نداشتند، بلکه فرصت طلب بودند و می دانستند که باد از کدام سو می وزد.
از لحظه ای که خود را صاحب این مملکت و رژیم تصور کردند، خود را فارغ از هرگونه حساب و کتاب می دانستند و هر چه خواستند خوردند و هرچه خواستند بردند.
در چنین رژیم اختناق، هیچ مردمی این امکان را ندارند که از سرکردگان حکومت حساب پس بخواهند و هنگامی که چنین نباشد، فساد مالی همانند سرطان بر جای جای پیکر حکومت چیره می گردد و بر آن مسلط می شود.
هر اندازه دزدی ها بیشتر می گردد، بی کفایتی در اداره امور نیز فزون تر می شود و شیرازۀ امور بیش از پیش از هم می گسلد.
این را در اتحاد شوروی، علیرغم دستگاه قوی تبلیغاتی آن، و علیرغم مزدوران فریب خورده ای که در کشورهای دیگر جهان در حمایت از آن سینه می زدند، به چشم دیدیم , با یک تفاوت: آن کمونیست های دوآتشه در جهان که دانسته یا نادانسته به عنوان عوامل رژیم کمونیستی شوروی فعالیت می کردند، افراد مومن و معتقد بودند و انتظار بهره گیری مالی نداشتند،
ولی آنانی که در خدمت حکومت اسلامی ایران هستند، حتی اگر مسلمانان متعصب شیعه لبنانی و افغانی و یمنی نیز باشند، باز هم یکی از انگیزه های اصلی آن ها، داشتن درآمد برای گذران زندگی است و از لحظه ای که این پول پرداختی از جانب حکومت ایران متوقف شود، تشکیلات آن ها نیز از هم خواهد پاشید.
با این ساختار حکومتی است که رژیم روز به روز با بن بست بیشتری روبرو می شود و همه چیز در کشور کمیاب می گردد و تالاب ها می خشکد و پوشک از دسترس مردم دور می شود.
در چنین ساختاری، آبادانی کشور متوقف می گردد و سطح زندگی روز به روز پایین تر می آید و شرایط زیستی سخت تر می شود و آلودگی هوا به سطح خطرناک تری می رسد و فقر گسترش می یابد و نگون بختی افزون می شود.
یک عامل مهم دیگر را در توضیح علت نگون بختی مردم و سرنوشت ناخوشی که در انتظار آنان است، می توان اضافه کرد . که آن هم اتحاد شوروی را به یاد می آورد.
رهبران اتحاد جماهیر شوروی، گرایش های امپریالیستی و استعماری خود را زیر شعار “کارگران جهان متحد شوید” پنهان کرده بودند.
ادعایشان آن بود که اگر کارگران همه دنیا دست اتحاد بدهند، حکومت جهانی برپا خواهند کرد و قدرت جهانی را به دست خواهند گرفت.
در اتحاد شوروی، در طول هفتاد و سه سال دیدیم که چگونه افرادی که ظاهرا از طبقه کارگر برخاسته بودند، به زندگی شاهانه رسیدند و از نیاز کارگران و امور کارگری چیزی احساس نکرده بودند.
آن ها فرو پاشیدند، ولی حکومت کمونیستی چین همچنان پابرجاست.
می توان پرسید که اگر این گونه است، چرا ادعا می شود که حکومت اسلامی در ایران دوام نخواهد آورد؟
پاسخ ساده آن است که رژیم کنونی در پکن، از شرایط و قواعد کمونیسم هزاران کیلومتر فاصله گرفته است.
کمونیست های چین، برای سیرکردن شکم مردم، همه شیوه های کاپیتالیستی را همراه با برخی کنترل های دیکتاتوری، به کار گرفته اند . نوعی حکومت کمونیستی – کاپیتالیستی برپا کرده اند که آن هم دارد به بن بست می رسد و ادامه رشد اقتصادی چین با مشکلات جدی روبرو شده است و افزایش شتاب دار جمعیت، فاجعه انسانی در چین را نزدیک تر می کند.
اما حکومت ایران این چنین نیست: اگر کوچکترین تغییری در ساختار مرامی خود بدهد، از آن اسلام ادعایی دور خواهد شد و آن آرزوهای تخیلی را باید به دور بریزد و بیم دارد که در چنین صورتی، از آن اسلام ادعایی چیزی باقی نخواهد ماند.
حکومت کمونیستی چین هرگز ادعای به دست گرفتن رهبری جهان و اتحاد کارگران دنیا را نداشته است.
کمونیست هست، ولی تنها رسالتی که برای خود قائل است آن است که بتواند شکم مردمی را سیر کند که تا دیروز دویست میلیون نفر بودند و امروز یک میلیارد و دویست میلیون نفر هستند و فردا ممکن است دو برابر شوند.
از دیدگاه اقتصادی و بازرگانی، بله، چین کولونیالیست و امپریالیست هست، ولی قصد تسلط فیزیکی بر کشورهای دیگر و حاکمیت بر جهان را ندارد. فقط می خواهد که همه بازارهای جهان در انحصار اقتصاد چین باشد، توقعات سیاسی ندارد.
ولی مصیبت رژیم ایران در آن است که به اندیشه خیالی تسلط بر جهان اسلام و سپس در اختیار گرفتن سراسر دنیا، اعتقاد دارد . هر اندازه هم که موهوم و افسانه ای بنماید.
این است مصیبت بزرگ سرکرده گانی در حکومت ایران، که همه توانایی های کشور را صرف رسیدن به این آرزوی خام کرده اند و به خود حق می دهند که از نان مردم بزنند و آن را به سازمان های ترور اسلامی بدهند،
در راه رسیدن به این هدف، به خود حق می دهند که از نان مردم کم کنند و آن را صرف ساخت موشک و بمب اتمی سازند و حتی در پوشش فرستادن ماهواره به فضا، بکوشند موشک های قاره پیما بسازند.
این ها هیچ یک توجیه اقتصادی و مالی ندارد. زیرا حتی اگر کشوری می خواهد در امور فن آوری پیشرفت کند و ماهواره می سازد . و آفرین به کشوری که توان ساخت ماهواره های پیشرفته دارد . و نه آن که یک سگ و چند سوسک را به فضا برسد، که تازه آن هم ممکن است دروغ بوده باشد بسیار ارزان تر تمام می شود اگر آن را با موشک کشورهای دیگر به فضا بفرستد.
ولی رژیم ایران در حقیقت ماهواره نمی خواهد بفرستد، بلکه می خواهد موشک قاره پیمای خود را آزمایش کند که بتواند به سواحل شرقی آمریکا هم برسد.
شوخی می گفت که وضع اقتصادی رژیم آنقدر وخیم است که می خواهد یک موشک قاره پیما بسازد و آن را به سوی ایالات متحده شلیک کند و علیه آن کشور اعلام جنگ دهد، تا ارتش آمریکا بر ایران مسلط شود و دولت آمریکا ناچار گردد همه مشکلات مالی و اقتصادی ایران را حل کند.
این یک لطیفه بود. ولی واقعیت ایمانی خمینی و خامنه ای و دیگران آن است که انان، پس از تسلط بر خاک ایران و منابع آن و مردم هوشمند ایرانی، باید همه را برای رسیدن به هدف بعدی که همانا به دست گرفتن رهبری جهان اسلامی است بسیج کنند. هزینه کنند، فدا سازند!
برای رسیدن به این هدف امام زمانی، آنان به خود اجازه می دهند مردم کشور را محروم نگاه دارند، آنان را سرکوب کنند، رهبری تشکلات بین المللی تروریستی را به دست گیرند و هرگونه جنایت دیگری را مرتکب شوند . همه در راه اسلام است، همه به خاطر شکوه اسلامی است و برای رسیدن به این هدف، هر هزینه ای جایز و هر شیوه ای مجاز و مباح است.
خمینی گفته بود که با تسلط رژیم او بر ایران، تنها یک فتنه پایان گرفته و هنوز فتنه های بسیار در جهان وجود دارد که باید، از دیدگاه او یکی پس از دیگری ریشه کن شود.
اگر ایران را ویران کرده اند، وظیفه دینی و ایمانی خود می دانند که دنیا را نیز به فلاکت بکشانند.
خودشان در این چهل و یک سال، به بزرگترین فتنه ایران، خاورمیانه و جهان مبدل شده اند و فروپاشی رژیم آنان، جبر تاریخ است!
اورشلیم – شنبه ۱۹ بهمن ماه ۱۳۹۸ برابر ۸ فوریه ۲۰۲۰
اگر مسئله حجاب و آزادی و حق و حقوق و امنیت و آرامش بانوان در ایران بیشتر و بهتر مورد توجه و عنایت قرار بگیرد بمراتب سیستم آخوندیسم بیشتر و بهتر بازسازی خواهد شد و مردان قوی تر و سازنده تر از همیشه در صحنه حاضر می شوند بعبارت صحیح تر و روشن تر مساوات، برابری، عدالت، آزادی، استقلال، اسلامی
چرا آخوند باید دادگاه ویژه داشته باشد؟
سلام منشه امیر عزیز
قبل از اینکه بخواهم سخنی بگویم آرزو دارم شما را از نزدیک ببینم.با شما از ده سالگی در رادیو اسراییل آشنا شدم.پدرم همیشه از شنوندگان برنامه های شما و رادیو اسراییل بوده و هست.سی و شش سال گذشت ولی همچنان برنامه ها و نظرات شما را دنبال می کنم.رادیویی که حکومت ایران شدید ترین پارازیت ها را روانه آن میکرد تا مردم از حقیقت غافل بمانند.ولی امروز تمام سناریوی آنان شکست خورده و هر روز که می گذرد آنها به نابودی خود نزدیک و نزدیک تر می شوند.حکومتی که با دروغ و بر پایه خون مردم بی گناه ایران بنا شد و اکنون می بینیم که به بن بست رسیده است..حکایت حکومت اسلامی در ایران مانند خانه ای است که روی آب بنا شده باشد.آنها چهل سال سر مردم را با خرافات گرم کرده اند غافل از اینکه همین خرافات مایه آگاهی نسل های پس از انقلاب شد تا بدانند که اسلام و حکومت اسلامی فریبی بیش نبوده است.فریبی که امکان دزدی و چپاول هر چه بیشتر را به سران حکومت داد.کما اینکه هر روز آمار دزدی هایشان توسط خودشان برملا می شود.
منشه امیر عزیز.مردم ایران بعد از چهل سال خسته و سرخورده و خشمگین هستند.خسته از اسلام،سرخورده از ملایان و خشمگین از حکومت اسلامی.
اینک زمان نابودی و سقوط حکومت اسلامی است.
به امید آن روز.