به ما بگوئید که رژیم مورد علاقه شما چه مزایای دارد که در رژیم های پیشنهادی دیگر نمی توان یافت؟

در تلاش “رادیو پیام اسرائیل” بریا پیشبرد دموکراسی و آزادی های فردی در ایران، یک اصل همیشه در نظر گرفته شده و آن، ایجاد شرایط برخورد آزاد عقاید و آراء می باشد، تا همگان از برتری‌ها و کاستی‌های هر امر به خوبی آگاه شوند و بتوانند قضاوت درست کنند.

در اخبار و گزارش های رادیو پیام اسرائیل تلاش شده در هر مورد، بی طرفی حفظ شود و هر دو روی سکه بیان گردد.

اکنون مدتی است که این بحث در محافل سیاسی برون مرزی (و بی تردید درون مرزی، ولی در پشت درهای بسته) جریان دارد که با سقوط حکومت کنونی در ایران، مردم کشور باید چه نوع ساختار سیاسی دیگر را برگزینند و هر یک از آن ها چه برتری ها و یا کاستی‌هایی دارد.

از همه تحلیلگران و اندیشمندان ایرانی دعوت می کنیم که در این بحث شرکت جویند و به توضیح نکات مثبتی بپرازند که رژیم پیشنهادی آنان در بر دارد و به این پرسش پاسخ گویند که چرا رژیم های دیگر نمی توانند پاسخگوی آرمان‌های ملت ایران و تامین کننده رفاه و آزادی آنان باشند.

برخی رژیم سلطنتی را برای ایران مناسب می دانند، گروه دیگر مشروطه پادشاهی را توصیه می کنند، برخی جمهوری را ترجیح می دهند و هستند آنانی که خواهان برپایی یک حکومت فدرال هستند که بتواند حقوق همه اقلیت های دینی و قومی و فرهنگی را نیز تامین کند.

ایرانیانی نیز هستند که می گویند بحث درباره رژیم آینده ایران، هنوز بسیار زود است. مرحله نخست باید آن باشد که همه گروه های سیاسی دست به دست یکدیگر دهند و با اتحاد و همبستگی، رژیم سرکوبگر کنونی را از راه بردارند و سپس یک دوران انتقالی اعلام شود که به مدت شش ماه تا یک سال، همه گروه های سیاسی آزادانه بتوانند اصول مرامی و برنامه عملی خود را آزادانه به مردم ارائه کنند و بحث آزاد صورت گیرد و ایرانیان با همه جنبه‌های رژیم های پیشنهادی آشنا شوند تا بتوانند انتخاب درستی انجام دهند.

ولی آیا می توان چنین دوره انتقالی را با آرامش و آزادی کامل گذراند و آیا این خطر وجود ندارد که یک گروه درصدد برآید با استفاده از فرصت، بر حکومت مسلط شود و به سرکوب گروه‌های دیگر بپردازد؟

وانگهی، اگر یک گروه ایرانی، به عنوان مثال، مشروطه پادشاهی را توصیه کند و گروه دیگر خواهان فدرالیسم باشد، آیا آن اتحاد و همکاری، که شرط اول موفق شدن در برانداختن رژیم کنونی است، به وجود خواهد آمد و یا برای همیشه منتفی خواهد شد؟

از دیدگاه “رادیو پیام اسرائیل”، این‌ها پرسش های اساسی هستند که تحلیلگران، اندیشمندان، مفسران و ایران دوستان وظیفه دارند به بررسی و ارزیابی آنها بپردازند. آنها به وطن خود دِین دارند و شرکت در این بحث وظیفه ملی آنان است.

“رادیو پیام اسرائیل” از انتشار دیدگاه های مختلف خرسند خواهد شد.

بیایید تمرین دموکراسی کنیم.

کاربران وبسایت ما از این پیشنهاد استقبال کرده اند. ولی بسیاری از پاسخ‌ها کوتاه بوده و به حد کافی استدلال‌ها عنوان نشده اند و از مزایای یک رژیم و معایب رژیم های دیگر، به طور مشروح سخن گفت نشده است.

در این فرصت، دو پاسخ رسیده را بازتاب می دهیم و در انتظار پاسخ های مشروح دیگری هستیم.

دیدگاه اول:

«با سلام؛
آگاه نمودن مردم از آنچه که حکومت آینده ایران باید برآورده سازد به مراتب مهمتر از چند دسته کردن جامعه ایران برای انتخاب احساسی و سطحی یک رژیم است؛ یا حداقل بررسی اینکه در شرایط فعلی کدام نوع رژیم (جمهوری یا پادشاهی مشروطه) قادر است تا این اقدامات را در آینده بهتر برآورده سازد.

بر همین اساس میتوان به تحلیل برخی از این اقدامات از جنبه های زیر پرداخت:

جنبه ایدئولوژیک:

شاید بتوان به نوعی چهل سال سرگردانی بنی اسرائیل در صحرای سینا را با چهل سال دنبال سراب دویدن ملت ایران در بیابانی بنام جمهوری اسلامی مقایسه نمود. در هردو مورد قومی برای اشتباهی به ظاهر کوچک تاوان سنگینی پرداختند اما در اصل ریشه آن اشتباه آنقدر عمیق بوده که چنین رنج عظیمی برای آگاهی واقعی آنها لازم بوده است.

به همین دلیل است که امروزه اکثر مردم ایران از ساده اندیشی مسلمانان (و حتی غیر مسلمانان) دیگر کشورها درباره حکومت دینی شگفت زده میشوند؛ زیرا آنها هزاران آیت الله را به چشم خود دیده اند که جان، مال و ناموس مردم را با بیرحمی تمام غارت کرده و از اسلام بتی ساخته اند که ظلم، جنایت، دزدی، دروغ، فساد و هر گونه تبهکاری را با توسل به آن بت توجیه میکند.

لذا حکومت آینده ایران باید این تجربه گران سنگ را به بهترین و موثرترین شکل مستند نموده و در اختیار دیگر ملتهای جهان قرار دهد تا از افتادن در چنین باتلاق مخوفی بپرهیزند.

جنبه دفاعی:

حکومت جمهوری اسلامی همواره این سوال نخ نما را در توجیه بلند پروازیهای حماقت آلود نظامی خود از دنیا میپرسد: اگر ایران به موشکهای دوربرد و سلاح شیمیایی (و حتی اتمی) مسلح بود، آیا صدام هرگز جرات استفاده از این تسلیحات را بر علیه ایران داشت.

اما میتوان سوالی به مراتب مهمتر و روشنگرتر پرسید: آیا اگر ایران و اسرائیل از یک پیمان دفاعی و امنیتی محکم برخوردار بودند، آیا هیچ دیوانه ای مثل صدام در خاورمیانه جرات حمله به آنها را داشت.

پاسخ به این سوال حقیقت مهمی را آشکار میکند و آن این است که تاسیس کشور اسرائیل برای هیچ ملتی به اندازه ایرانیان مفید نبوده و نیست (حتی بیش از یهودیان) زیرا این کشور به انزوای مرگبار ملت ایران در خاورمیانه (بین اعراب و ترکها) هزار سال بعد از حمله اعراب و مغولها پایان داد.

بیتردید این دو ملت (قدیمیترین اقوام جهان) در دو سمت خاورمیانه میتوانستند بر اساس پیشینه دوستی و اعتماد تاریخی خود (بدون هیچ جنگی در طول چند هزار سال همسایگی) با یک پیمان دفاعی نامحدود، امنیت کامل خود را تامین و با همکاری یکدیگر گوی سبقت را در پیشرفت از دیگر کشورها بربایند.

و شاید همین دلیل اصلی کشورهای اروپایی در روی کار آوردن و حمایت از این حکومت است، زیرا آنها از چنین ظرفیتی آگاه میباشند و از ایجاد چنین اتحادی که موجب نابودی ساختار استعماری خاورمیانه است هراسان میباشند.

جنبه بین المللی:

بدیهی است که حکومت آینده ایران باید در انتخاب متحدین خود یک تجدید نظر جدی نماید و با ایجاد یک اتحاد استراتژیک با ایالات متحده و اسرائیل منطقه را به سمت تشکیل اتحادیه صلح تشویق نماید که در آن همگی اقوام با احترام و همکاری دنیای بهتری را بسازند. حتی این اتحادیه میتواند شریک قابل اعتمادتری برای آمریکا (بجای اتحادیه اروپا) در جهان باشد.

جنبه مدیریتی:

بیتردید حکومت بی لیاقت و فاسد جمهوری اسلامی هیچ میراث مدیریتی نخواهد داشت (مگر پرهیز از اشتباهات آنها) و از طرفی اپوزیسیون خارج نیز فاقد هرگونه تجربه مدیریتی هستند و این خطر وجود دارد که این خلأ مدیریتی موجب فرسایش اعتماد عمومی به حکومت آینده گردد. لذا ایران آینده باید این خلأ مدیریتی را با کمک گرفتن از کشورهای پیشرفته و متحدین جدید خود (از ابتدای مسیر) جبران نماید.

جنبه ملی:

حکومت جمهوری اسلامی بیشترین صدمه را به اعتماد ملی کشور وارد نموده و کشور را با خطر تجزیه روبرو ساخته است؛ لذا فدرالیسم ضرورت بیتردید حاکمیت آینده ایران برای پرهیز از این خطر مرگبار است و البته پیش زمینه ای برای آماده شدن کشور در راستای تاسیس اتحادیه صلح خاورمیانه خواهد بود.

جنبه فرهنگی:

متاسفانه مشکلات فرهنگی جامعه ایران (میراث حکومت جمهوری اسلامی) به اندازه ای جدی و بغرنج است که شاید معالجه آن چندین دهه زمان ببرد. یکی از مهمترین اقدامات فرهنگی حکومت آینده ایران باید ترویج فرهنگ پرسشگری در کلیه زمینه ها از جمله دین و مذهب باشد. این پرسشگری در قالب احترام به باورها ضروری است تا انعطاف پذیری و خردمندی جامعه را افزایش داده و با تثبیت تجربیات گذشته آنرا به نسلهای آینده منتقل نماید؛ اقدامی که برای پرهیز از فریب خوردن مجدد جامعه ایران ضروری است.

جنبه اقتصادی:

با وجود اینکه بزرگ ترین مشکل فعلی کشور اقتصاد است اما با سرنگونی حکومت فاسد جمهوری اسلامی این مشکل از اولین مشکلاتی خواهد بود که شاید در مدت کمتر از ده سال حل خواهد گردید؛ حتی این رشد سریع احتمالا موجب توقف اقتصادهای دیگر منطقه مانند ترکیه و کشورهای عربی خواهد شد.

با احترام؛
امیر»

دیدگاه دوم:

«بی هیچ گمان و تردید تنها راهِ صلاح و سعادت این ملتِ سوته دل تشکیل و تأسیس حکومتی دموکراتیک و سکولار است.
دموکراتیک برای تأمین حقوق حقّه آحاد ملت و سکولاریزم برای بازگرداندن پیامبران تباهی و تیره گی (آخوندها) به حجره ها و گورستان ها و خلع ید از خدای خیره سر و ویرانگر شیعه اثناعشری صفوی خو

با حُرمت و صمیمیت،
نیما بامداد»

 

10 دیدگاه‌

  1. سلام
    شما در مجلس تان بنا به خواستتان دولت با محوریت یهود را تصویب می کنید و دوست دارید کسی مخالف این نظرتان نباشد چطور برای ایران و کشورهایی که دوست دارن هر طور خودشان بخواهند زندگی کنند برنامه می ریزید و می خواهید نظر بدهند شما کور خود و بینای دیگرانید این ضرب المثل است. که یعنی هر چه بر خود می پسندید بر دیگران هم بپسندید. این نامردی است. شما در کشوری زندگی می کنید که مال مسلمانان ،یهودیان مسیحیان و … بوده است حالا تنها شما خودتان را مالک تمام این سرزمین کردید و می دانید چرا؟ یک رای گیری بکنید ببینید چقدر رای می آورید ؟همه افراد آن سرزمین را هم آزاد بگذارید تا شرکت کنند. نمی کنید اینکار را چون علاقه به دنیا و حب ان را دارید و قدرت می خواهید داشته باشید

  2. بازگشت نهادپادشاهی:
    شاه به معنای حکومت شخص محور نیست،شاه نمادی است تاریخی آمیخته بافرهنگ مردمی به نشانه فرهیختگی،شاه نمادوطن ومردم دوستی است
    درسرزمین شاهان،شاه هرگز نمیمیرد
    ای پادشه خوبان دادازغم تنهایی
    دل بیتو به جان آمدوقت است که بازآیی
    #شاهزاده_رضا_پهلوى
    #دوباره_میسازمت_وطن

    • با سلام.حکومت پادشاهی عملا به حکومت فردی در ایران تبدیل شد.بخصوص در حکومت پهلویها.شاه اساسا باید سلطنت کند نه حکومت وگرنه به دیکتاتوری ختم میشود چنانچه در حکومت محمدرضا شاه شاهدش بودیم.اساسا پادشاهی مشروطه در کشورهای اسیایی جواب نمیدهد.به خاطر عقبماندگی اقتصادی اجتماعی.نهادهای دمکراتیک متناسب با رشد اقتصادی اجتماعی میتواند مجال رشد و پویندگی را پیدا کند.درجواب دوستمان بگویم هیچ سرزمینی پادشاهی افریده نمیشود.سیستمهای سیاسی میتوانند تقییر کنند.در همین همسایگری خودمان عراق نظام پادشاهی سقوط کرد و هرگز باز نگشت.همینطور افقانستان.مصر هم همینطور.در فرانسه مهد ازادی پس از سقوط سلطنت بعد از ۲۰۰. ۳۰۰ سال از انقلاب فرانسه فعالیت سلطنت طلبها ممنوست و این مغایر با دمکراسی نیست.سلطنت چون طبقه حاکم بودند و نه نیروی سیاسی اجتماعی .به قدرت رسیدنشان کمی رمانتیسم محصوب میشود.

  3. در جواب باید گفت که رژیم کنونی ایران هیچ مزایایی که در دیگر شکلهای حکومتی نتوان یافت ندارد، با این حال معایبی را که در انواع دیگر حکومتها موجود نیست دارا میباشد، جمهوری هستیم ولی سلطنت ولایت فقیه داریم، پارلمان و انتخابات داریم در چارچوب شورای نگهبان، آزادی داریم ولی در چارچوب تشیع، آزادی تجمعات داریم فقط برای مرگ بر گفتن به این کشور و آن کشور ، …. در کل دارای تمامی ملزومات دموکراسی هستیم ولی بخش دیگر رژیم همان داشته هارا به عناوین مختلف نفی میکند.
    یگانه راه ترقی این کشور برقراری رژیم فدرال لائیک بر پایه احترام و همکاری بین مناطق و اقوام و ملل ساکن جغرافیای ایران می باشد ،در سراسر سده اخیر تمرکزگرایی گسترده باعث عقب ماندگی شدید مناطق مختلف گشته و در عوض زندگی به نسبت مرفه ای برای مناطقی فراهم آورده که باعث مهاجرتهای گسترده در داخل کشور از سوی مناطق فقیر به غنی شده است با همه این اوصاف جمهوری فدرال شاید مرحمی بر زخم این کشور بحران زده از همه سو باشد.

  4. سلام میخواستم بگم میلیونها ایرانی دوستدار اسرائیل در ایران وجود دارند که خواستار همه گونه همکاری با اسرائیل برای ریشه کن کردن جمهوری اسلامی و کلا اسلام از منطقه خاورمیانه هستن.الان مردم ایران از دین به طور کل متنفر شدن واین یه ظرفیت بزرگه که اسرائیل میتونه ازش استفاده کنه.باتشکر

  5. در پاسخ به دیدگاه یکی از کاربران در بالا (فرافکنی شخصی بنام حامد):
    در گذشته ای نه چندان دور (دو سه دهه قبل) فلسطینیان با آسودگی به سرزمینهای یهودی نشین میرفتند و در شرکتها و مزارع آنها کار میکردند. دوست فلسطینی من همیشه با حسرت از خاطرات خوش آن دوران یاد میکرد؛ از زمانی که وی با پدرش برای کار به تل آویو میرفتند و در آنجا صاحبکار یهودی آنها هروقت که نماز خواندن ایشان را می دید (به بهانه مهمان کردن برای ناهار) مبلغی اضافه برای پاداش به هر دو می بخشید.
    این دوست من میگفت از زمانی که درگیریها (مقاومت تروریستی) آغاز شد ما مجبور شدیم به مصر برویم و در آن کشور عربی همواره تحقیر میشدیم (چیزی که هرگز در اسرائیل تجربه نکرده بودیم) و در آنجا صاحبکار مسلمان ما همیشه در پایان روز مبلغی از مزد ما را به بهانه اینکه در مدت نماز و ناهار کار نکرده ایم می دزدید.
    این دوست من که بعدها به اروپا آمده بود (و در آنجا با هم آشنا شدیم) میگفت که حتی در اروپا هم شرایط او و خانواده اش به خوبی آن دوران در اسرائیل نیست.
    من با گفتن این خاطره قصد انکار هزینه هایی که تاسیس کشور اسرائیل به فلسطینیان تحمیل کرده را ندارم بلکه میخواهم پرسشی دیگر را مطرح کنم:
    چه کسی موجب شد که شرایط زندگی فلسطینیان در کمتر از سه دهه اینچنین زیرورو گردد؟
    چه کسی موجب شد اسرائیلی ها بجای افراد میانه رو مانند شیمون پرز و اسحاق رابین به تندروهایی مثل نتانیاهو و لیبرمن روی بیاورند؟
    و البته پاسخ این سوال اظهر من الشمس است: حکومت فتنه گر جمهوری اسلامی.
    حکومتی که فتنه گری و ایجاد جنگ و اختلاف بین ادیان و مذاهب جهان را (همانند اربابان اروپایی اش و به دستور آنها) بعنوان جهاد در راه خدا جعل کرده؛ در حالی که به گفته قرآن فتنه از قتل بدتر است.
    تاسیس کشور اسرائیل (چه بدلیل نیاز واقعی یهودیان جهان و چه بدلایل ژئوپلیتیک قدرتهای جهانی) یک واقعه تاریخی است که نزدیک به صد سال از آن گذشته.
    تمامی وقایع تاریخی امری محتوم و پذیرفته شده است که بصورت طبیعی جوامع را در مسیری جدید قرار میدهند تا با آن وفق یابند.
    این دقیقا همان مسیری بود که مردم فلسطین و اسرائیل (سه دهه قبل) در آن قرار داشتند و با تعاملی سازنده با یکدیگر در حال بدست آوردن شرایط یک همزیستی مسالمت آمیز بودند.
    اما این مسیر طبیعی توسط جمهوری اسلامی با ترویج توهم نابودی اسرائیل برهم زده شد و رنج و دردی عظیم را برای ملت ساده اندیش فلسطین به بار آورد. این توهم به همان اندازه احمقانه و خنده دار است که کسی بگوید باید کشور ترکیه را نابود کرد و ترکها را به شرق آسیا راند و این کشور را به مردم روم شرقی (که در بالکان سرگردان شده اند) باز گرداند. و البته با چنین منطق ابلهانه ای میتوان براحتی خواستار نابودی نیمی از کشورهای جهان (مانند آمریکا، استرالیا، آرژانتین، برزیل و…) شد.

  6. به نظر من یهودی ها توانسته اند در این خاورمیانه دیکتاتور زده یک دمکراسی راه بیندازند و این باید الگویی برای همه شود و به اسرائیل باید بعنوان یک فرصت نگاه کرد اگر عکس این را در نظر بگیریم و خود را جای حاکمان زورگوی خاور میانه بگذاریم به این نکته ظریف پی می بریم که علت دشمنی این حاکمان با اسرائیل نه از روی دلسوزی برای فلسطینی هاست بلکه بخاطر ترس از همین الگوست / اگر بتوانیم همین راه را ادامه بدهیم موفق خواهیم شد

  7. تقاضای دوستی و کنار آمدن با ملتی که ۴۰ سال است زیر تحریمهای که اسرائیل به علیه مردم ایران وضع کرده و حتی در خارج از کشور با تمام قدرت به منزوی کردن و تحت فشار گذاشتن مردم عادی ایران کرده بسیار احمقانه و خودخواهانه است . مردم ایران که اکثرا مخالف رژیم آخوندی هستند راهی جز تحمل این راهزنان را ندارند تا بتوانن با این روش اولین دشمن اصلی خود اسرائیل را به اعاده خسارت و حیثیت وادار کنند و عربهای ملخ خوری که امروز با اسرائیل بر علیه ملت ایران عمل میکنن را به زانو در بیاورند .بچرخ تا بچرخیم

Comments are closed.