بیعت جناح های درون حکومت در انتخابات ۱۴۰۰ چه شگفتی هایی در چنته دارد؟

مجید محمدی  جامعه شناس ایرانی- آمریکایی، با انتشار مقاله ای درباره انتخابات ۱۴۰۰ در ایران و جناح های حاکم در ایران نوشته است: بر اینکه بیعت ۱۴۰۰ در سیاست‌های خارجی و داخلی نظام تغییری ایجاد نمی‌کند، شکی نیست چون کشتی‌بان فعلا سپاه و بیت رهبری هستند و آن‌ها قرار نیست سیاستی را عوض کنند مگر آنکه در شرایط استیصال، نرمش قهرمانانه نشان دهند. اما این بیعت‌ها به علت رقابت درون نیروهای مافیایی برای کسب قدرت و ثروت، بیشتر “نا-رویداد” به حساب می‌آیند.

محمدی در ادامه نوشته است: در هر دوره از این بیعت‌ها، اتفاقات قابل‌توجهی رخ می‌دهد که ابعادی از ماهیت و عملکرد نظام را به نمایش می‌گذارد. بیعت ۷۶ نشان داد که وقتی نظام از لحاظ بین‌المللی تحت‌فشار باشد (خروج سفرای اروپایی بعد از محکومیت نظام در دادگاه میکونوس) «سیدِ خندان» از صافی شورای نگهبان رد می‌شود. بیعت ۸۸ نشان داد که مهم نیست «نخست‌وزیر امام» بوده باشی؛ اگر قرار باشد که بساط اصلاحات جمع شود، همه‌ دستگاه‌ها بسیج می‌شوند تا احمدی‌نژاد را بر کرسی ریاست‌جمهوری بنشانند. بیعت ۹۲ هم نشان داد که نظام برای ساخت‌وپاخت با دولت اوباما، «شیخ دیپلمات» را بر «سرهنگ میدان سرکوب» ترجیح می‌دهد تا دول غربی وی را به‌عنوان میانه‌رو به افکار عمومی خود بفروشند. این بیعت‌ها، نمایش دموکراسی هستند اما همین نمایش در هر دوره، حکایاتی از فرایندهای درونی نظام و مقتضیات و مصالح آن به دست می‌دهد.

وی در ادامه نوشته است: اتفاق جالبی که در تجمع روز ۲۲ بهمن ۱۳۹۹ در برابر خانه‌ احمدی نژاد  در نارمک افتاد، این بود که هواداران وی شعار “مرگ بر اسرائیل و انگلیس” سر دادند و آمریکا را که ۴۲ سال است محور شعار «مرگ بر …» است، کنار گذاشتند.

این جامعه شناس ایرانی گفته است: در دوران خامنه‌ای و پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، چین و روسیه از جمع ابرقدرت‌های عالم –از منظر دستگاه تبلیغاتی جمهوری اسلامی- حذف شدند اما آمریکا و اسرائیل بخش جدایی‌ناپذیر «مرگ بر…» بودند. بریتانیا نیز گاه‌وبیگاه اضافه می‌شده است.

محمدی در ادامه نوشته است : حذف آمریکا و جایگزینی آن با انگلیس از دو جهت در آستانه‌ بیعت آینده جالب است: اول این که احمدی‌نژاد می‌خواهد تصور نسبت خود در میان مقامات آمریکایی را تغییر دهد؛ با این هدف که مثل سال ۹۲ او را از چرخه‌ مذاکرات بیرون نگذارند (نامه‌ وی به بایدن هم این امر را گواهی می‌دهد) و دوم آن که با احیای بخش انگلیسی شعار «مرگ بر»، به نظریه‌ انگلیسی بودن روحانیت شیعه (نظریه‌ توطئه) که در میان بخشی از مردم ایران خریدار دارد، دامن زده شود.

وی درباره سفر قالیباف به مسکو نوشته است: تعیین قالیباف برای بردن پیام خامنه‌ای به روسیه و تحویل به پوتین، نشان می‌دهد که خامنه‌ای دارد اسب وی را برای ریاست قوه‌ مجریه زین می‌کند. گرچه او چندان مایل به تغییر روسای دو قوه‌ قضائیه و مقننه نیست اما بقیه‌ نامزدها آن چنان غیر قابل فروش هستند که وی مجبور است به کسی مثل قالیباف تن در دهد. حمایت حسین شریعتمداری از سفر قالیباف به روسیه بدون پذیرش وی توسط پوتین نیز به این وضعیت گواهی می‌دهد. اما تحقیر سیاسی قالیباف نشان داد که کرملین وی را چندان جدی نمی‌گیرد.

سفر قالیباف به روسیه را باید با سفر هاشمی رفسنجانی به اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۳۶۸ در کسوت ریاست مجلس در آن سال مقایسه کرد. در آن دوره، روس‌ها می‌دانستند که رفسنجانی تا چه حد در ایران برش دارد و به اندازه‌ برش وی از او استقبال کردند. همچنین کاخ کرملین با علم به برش قاسم سلیمانی در ایران، با دیدارش با پوتین موافقت کرد چون مقامی در ایران نبود که بتواند به خواست سلیمانی در برنامه‌ گسترش‌طلبی جمهوری اسلامی، نه بگوید.