یکشنبه گذشته، مصادف با روز رستاخیز مسیح یا عید پاک (۲۱ آوریل ۲۰۱۹ میلادی)، انفجارهای انتحاری در کلیساها و اماکن مذهبی مسیحیان در شهر کلمبو (پایتخت سریلانکا)، بیش از سیصد نفر را به کام مرگ فرستاد و صدها تن دیگر را مجروح کرد. دو روز بعد از این واقعهی تروریستی، گروه دولت اسلامی عراق و شام (داعش) با افتخار مسئولیت این کشتار مذهبی- جهادی را به عهده گرفت. این مسلمانان داعشی، طبق معمول ضمن ستایش از شهادتطلبی برادران آدمکش جهادگرشان، مثل همیشه وعده دادند که این آخرین حمله علیه کفار نخواهد بود.
حملات خونین کلمبو درست زمانی اتفاق افتاد که فضای مجازی فارسیزبان پر شده بود از پروندهسازی و اتهامزنی مزدوران ارتش سایبری جمهوری اسلامی علیه دگراندیشان منتقد اسلام. این ماجرا از آنجا شروع شد که ویدئوی تقطیع شدهای از سخنان آرش جودکی در برنامه «پرگار» بیبیسی فارسی، بطور هماهنگ توسط چند کاربر بدنام و خارجنشین هواخواه جمهوری اسلامی در شبکههای اجتماعی منتشر شد که در انتهای آن، جودکی میگوید: «اسلامهراسی اگر یک وظیفه نباشد، یک حق است.»
ادای جمله بالا در هر بحثی، خودبخود مجادلهبرانگیز است چه برسد به اینکه به مدد چسب و قیچی و به نیت تخریب گوینده، از میانهی یک گفتگوی یک ساعته بیرون کشیده شود و کنار یک سری سخنان پراکنده از همان برنامه چسبانده شود. صاحب این صفحهکلید، نه آرش جودکی را میشناسد و نه بنا دارد از شخص او دفاع کند. آنطور که پیداست، ایشان هم قدرت بیان برای دفاع از خود را دارد و هم دسترسی به رسانه دارد تا آراء و نظراتش را به عموم جامعه عرضه کند. آنچه اما باید به حمایت از آن برخاست، «حق» اسلامهراسی همهی ایرانیان دگراندیش و دگرباش است که این روزها به واسطهی وقاحت بوقچیهای فرقه تبهکار و با سوء استفاده آنها از اشتراک لفظی این اصطلاح با ترجمه فارسی عبارت «اسلاموفوبیا» (Islamophobia) مورد حمله واقع شده است.
مدتهاست که اوباش سایبری جمهوری اسلامی در هماهنگی با چند چهره بدنام و هوچی استمرارطلب و چپگرا، تلاش دارند با ایجاد موج در شبکههای اجتماعی، ذهن کاربران آنها را در راستای سیاستهای فرقه تبهکار اشغالگر ایران، جهت دهند. این مزدوران، یک روز به بهانه نامهنویسی معدودی از خیل اپوزیسیون به ترامپ عربدهکشی مجازی راه میاندازند، یک روز به بهانه دیدار چند فعال سیاسی با وزیرخارجه ایالاتمتحده بنای هوچیگری در فضای مجازی میگذارند و یک روز وسط فلاکت سیل و رنج فراگیر هموطنان، لاف امیدواری میزنند و به این بهانه به هر کسی که واقعیات هولناک روی زمین را بیان کند، برچسب «ویرانیطلبی» میزنند. حالا این جماعت، چند روزی است که اسلامهراسی را بهانه کردهاند تا زیر لوای این اصطلاح، به دفاع از جنایتکاران فرقه تبهکار بپردازند.
چند دهه است که در ممالک فرنگ -یا به بیان مرسوم، «جهان غرب»، اصطلاح « political correctness» در عرصه عمومی و محیط رسانههای گروهی ترویج میشود. این اصطلاح، در زبان فارسی به «نزاکت سیاسی» ترجمه شده است. مبنای وضع این اصطلاح این است که اکثریتِ در قدرت یک جامعه یا نیروهای تعیینکننده سیاسی-اجتماعی یک کشور وظیفه دارند تا نسبت به گروههای اقلیت و نابرخوردار آن جامعه -که یا بیبهره از قدرتند و یا در گذشته مورد ظلم واقع شدهاند- رعایت نزاکت و هنجارهای اخلاقی را حتی بیش از حد معمول لحاظ کنند. در سالهای اخیر، این اصطلاح و مشتقات آن مورد سوء استفاده موجسواران سیاسی و شارلاتانهای دانشگاهی قرار گرفته و بسیاری از نانخورهای بازار مکاره حقوق بشر و چپگرایان مفتخور و مستمریبگیر دولتهای رفاه، از آن برای حمله به منتقدان ایدئولوژیهای خود، استفاده میکنند. این جماعت همواره تلاش دارند تا بار تاریخی اصطلاح «اسلاموفوبیا» (Islamophobia) در غرب را به عبارت «اسلامهراسیِ» اقلیت منتقد اسلام در کشورهای اسلامی، منتقل کنند. این تلاش، گاهی تا آنجا پیش میرود که با انوع مغالطه و سفسطه، معنی ضمنی اسلاموفوبیا را به «مسلمانستیزی» بر میگردانند و با انواع لفاظی و آسمانریسمان کردن، اسلامهراسی را مساوی با مسلمانستیزی قلمداد میکنند. چنین رهیافتی به این اصطلاح، در نهایت، تنها به سرکوب اسلامهراسان و توجیه وحشیگری دولتهای سرکوبگر اسلامی علیه دگراندیشان و دگرباشان کمک میکند.
اگر هواداری از اسلاموفوبیا در جوامع غربی خلاف نزاکت سیاسی است به این خاطر است که مسلمانان در این کشورها اقلیتی آسیبپذیر هستند و در گذشته گاهبهگاه مورد خشونت و آزار از ناحیه بخشی افراطی از جامعه یا افراد تندرو و نژادپرست قرار گرفتهاند. اسلامهراسی اما اگر از ناحیه شهروندان یک کشور مسلمان درباره ایدئولوژیِ در قدرت آن جامعه عنوان شود نه تنها برخلاف نزاکت سیاسی نیست بلکه حق طبیعی فردِ هراسیده از آن ایدئولوژی است.
اتباع اسلامهراسِ کشورهای اسلامی، همواره از بیم خشونت هواخواهان متعصب اسلام در خطر زیستهاند و در بسیاری مواقع مجبور به خودسانسوری و نفی اندیشه خود شدهاند تا از گزند اکثریت معتقد به آموزههای خشن اسلام در امان بمانند. خطر ارتداد و تکفیر از همان روز نخست تشکیل حکومت اسلامی توسط پیامبر اسلام، همواره در کمین منتقدان این دین حنیف بوده است.
دین اسلام، تاریخی متجاوز و تمامیتخواه دارد. دنیا از چشمانداز این دین، همان است که در عهد رسولالله بوده و توسط او خطکشی شده است. از این چشمانداز، جهان به «دارالکفر» و «دارالاسلام» تقسیم میشود و «جهاد» راه حل نهاییِ رابطه میان این دو بخش دنیاست. دگراندیشی و دگربودگی از نظر شریعت اسلام، چیزی جز اتصال به دارالکفر نیست و کسی که به این بخش از عالم متصل شود، شایسته عقوبت دنیوی و اخروی است. مالِ او حلال، خونِ او هدر و خانوادهاش مستحق بردگی هستند. فقها و مفتیان شیعه و سنی، از عمق جان خود به چنین احکامی باور دارند؛ هر چند گاهی به ضرورت و مقتضیات زمان و از سر ضعف، باورهای منحط و بَدَویشان را پنهان میکنند، اما اگر قدرت به دستشان بیفتد، از وحشیگری و خشونت به بهانه اجرای احکام الاهی و تقویت حکومت اسلامی، ذرهای فروگذار نخواهند کرد.
اسلامهراسانِ تبعه کشورهای اسلامی، از زمانی که به این آگاهی میرسند که نمیخواهند زیر لوای باورهای اسلامی و احکام خشن و بَدَوی شریعت زندگی کنند، باید میان خودسانسوری یا در خطر زیستن، یکی را انتخاب کنند. چنین وضعیتی، آسیبهای جبرانناپذیری به شخصیت و کرامت انسانی این افراد وارد میکند و باعث میشود که آنها بجای زیست طبیعی، محروم از حقوق انسانیِ خود، همواره در ترس زندگی کنند.
باید همیشه به خود یادآوری کنیم که اسلامهراسی یک مسلمانزاده یا یک نامسلمان ساکن یکی از کشورهای اسلامی، با اسلامهراسی رایج در کشورهای غربی، تنها در لفظ مشترک است. این اشتراک لفظی اما بهانه به دست شارلاتانهای مسلمان و چپگرا داده تا به بهانه نزاکت سیاسی، همه اسلامهراسان را به یک چوب برانند و از آب گلآلود این اشتراک لفظی برای خود ماهی بگیرند. هر چند وقاحت این جماعت را پایانی نیست، اما عملیات تروریستی اخیر در سریلانکا، آب سردی بود بر آتش نزاکت سیاسی این ریاکاران. بمبگذاران انتحاری کلمبو، مثل باقی تروریستهای مسلمان، جهادگرانی مؤمن بودند که باور داشتند با منفجر کردنِ خود و کشتار «کافرون»، با رسیدن به فیض شهادت، در بهشت جاوید به دیدار الله نائل خواهند شد.
تاریخ به ما آموخته است که همیشه باید از مؤمنین بیش از اهلِ تردید، ترسید.
برگرفته از کیهان لندن