تأملات بهنگام؛ منفعت‌طلبی استمرارطلبانه بر «باره»ی چوبی و همدلی با «متجاوز خانگی»

نامه‌ی اخیر زندانی سیاسی فرهاد میثمی از زندان اوین، به مدد تبلیغات همدلان کوشای استمرارطلب‌اش، برای یکی دو روز، بازتاب نسبتا گسترده‌ای در فضای مجازی داشت و دوباره سبب شد تا عبارات کذایی «اصلاح‌گری تحول‌خواه» از یک طرف و «سندروم استکهلم» از سوی مخالف، مثل نقل و نبات در فضای مجازی پخش شود. دو واژه‌ی «شرافت» و «بی‌شرفی» هم در دو سوی دعوا به صورت مشترک مورد استفاده قرار می‌گرفت تا رونق این سیرک افزون شود.

آنچه اما در میانه‌ی این هوچی‌گریِ برنامه‌ریزی شده مورد توجه قرار نگرفت، طرح باسمه‌ای این نامه است که با فرضِ عقل‌باختگی و درازگوش انگاشتنِ مخاطب، نوشته شده است. صاحب این صفحه‌کلید در چند سطر بعدی نخست به اختصار ساختار نامه‌ی میثمی را می‌کاود و نشان می‌دهد که فکریه‌ی ثَنَوی (دوگانه‌انگار) استمرارطلبان حکومتی چگونه در نوشتار، کارکرد پیدا می‌کند و سپس به منفعت امثال فرهاد میثمی در پروژه‌ی تلاش برای استمرار جمهوری اسلامی اشاره‌ای کوتاه خواهد کرد.

نویسنده‌ی نامه‌ی کذایی در آغاز مطلب، خود به ساختار نوشته‌اش اشاره می‌کند و آن را «دوقلو» می‌نامد. خلاقیت نمکین میثمی اما به همین عبارت‌پردازی خلاصه نمی‌شود بلکه سپس در خلال نامه، «قُل»های نوشته‌ی سراسر حکمت‌اش را «باره‌ی اول» و «باره‌ی دوم» می‌نامد. این طنازی لابد برای آن است تا نشان دهد با وجود اینکه همین تازگی‌ها به بیش از «۱۴۰ روز اعتصاب غذا» پایان داده، اما اصلا بی‌حال نیست و ذره‌ای به خلاقیت ادبی و طنز عمیق اصلاح‌طلبانه‌اش صدمه‌ای وارد نیامده است.

خواننده‌ی هوشمند و محترم باید عنایت داشته باشد که واژه‌ی «باره» در ادبیات کهن ما جدا از معنی مصطلح (طرز،روش، اسلوب، قاعده، نوبت) به معنی اسب یا مَرکب راهواری است که سوارش را به سرعت و سلامت، به مقصد و مقصود می‌رساند (ممکن است معترض شوید که منظور میثمی از این واژه‌بازی، صرفا وَر رفتن با لغتِ «درباره» یا فقط مفهوم مصطلح واژه‌ی «باره» بوده و این تشابه و جِناس، با اسب و استر تصادفی است. در پاسخ عرض می‌شود که ما اینجا فعلا با متن سر و کار داریم نه با غرض نویسنده‌ی محبوس. بله، هرمنوتیک استمرارطلبانه اینجور کار می‌کند!)

«باره‌ی اول» (در حالت یورتمه) نمایشی است در پنج پرده‌ی کوتاه همراه با دو تکمله‌ی پندآموز. در تمام پنج پرده‌ی این نمایش، فرهاد میثمیِ نحیف شده از اعتصاب غذا با پایمردی، منطق و تسلط مثال‌زدنی بر دو ماده از قانون آیین دادرسی کیفری و یک اصل از قانون اساسی جمهوری اسلامی (که میثمی از فرط تسلطِ بر علم حقوق بجای «اصل» آن را «مادّه» نامیده)، به مرور هیولای آدمخواری چون قاضی صلواتی را اهلی کرده و مجبور به رعایت قانون می‌کند! سپس، «باره‌ی اول» (در حالت تاخت) با دو تکمله در باب «اصلاحگری تحول‌خواه» و شناسایی «دوفاکتو»ی دادگاه انقلاب به عنوان واقعیتی موجود، سوارش را به مقصد اولیه‌ی تعیین‌شده می‌رساند تا او با تعویض مَرکب و نشستن بر «باره‌ی دوم» و راندن در مسیر تعیینی، به مقصد و مقصود نهایی نائل شود.

«باره‌ی دوم» اما به خری می‌ماند که ادعای «بارگی» (اسب) بودن دارد. این«باره»، تنها یک پلانِ نخ‌نماست؛ فرهاد میثمی، زندانیِ روزنامه‌خوان (کیهان شریعتمداری یا رسالت یا جمهوری اسلامی؟)، اسمش را میان سخنرانی وزیرخارجه‌ی آمریکا می‌بیند و ناگهان بر می‌آشوبد و خودش را چنان جدّی می‌گیرد که دچار شور حسینی و هذیان چپگرایی شده و رجزخوانی آغاز می‌کند. میثمی ضمن هذیان‌گویی، از ترجیح‌اش به در «حبسِ هموطن خطاکار ماندن» و «اصلاح» او می‌گوید و برای مردم ایالات ‌متحده، «آزادی» از «بلای» ترامپ را آرزو می‌کند! در نهایت، این نامه‌ی گهربار با بد و بیراه نوشتن به ریاست ‌جمهوری ایالات‌متحده و اعضای دولتش، به پایان می‌رسد. به قول فریدریش نیچه: «خر رسید؛ زیبا و قوی» (فراسوی نیک و بد، فصل ۱ شماره ۸).

بیش از دو دهه است که اصلاح‌طلبان (استمرارطلبان) دلبسته به جمهوری اسلامی، مشغول سهم‌خواهی از سفره قدرت و تراشیدن سر مردم بینوای مملکت هستند. در هر بحران سیاسی یا هر سیرک انتخاباتی حکومتی، ناگهان سر و کله‌ی تعدادی استمرارطلب ظاهرا وجیه و محترم پیدا می‌شود تا مسیر نارضایتی عمومی را منحرف کنند. این جماعت تنها از یک حربه برای پیشبرد اهدافشان بهره می‌برند: قطبی کردن فضای سیاسی و فروختن یک داستان تکراری با ساختن دوگانه‌های قلابی و چپاندن آنها به عرصه‌ی سیاست ایران. فرم این دوگانه‌سازی کاملا منطبق بر فرم نامه‌ی اخیر فرهاد میثمی است. در مقدمه اعلام می‌شود که ماجرا دو قسمت دارد (تاریک و روشن یا خوب و بد یا…)، سپس در قسمت اول، داستانی تخیلی یا نیمه‌تخیلی روایت می‌شود که در آن راوی معقول و منطقی (بخوانید خردمند اصلاحگر) با تکیه بر قانون و تحمل رنج و مرارت بسیار، بخش وحشی و بی‌منطق حکومت را رام و «هسته‌ی سخت حاکمیت اقتدارطلب» را مجبور به «تغییر رفتار» می‌کند. در ادامه‌ی روایت، گفتاری در مدح اعتدال و «اصلاحگری تحول‌خواه» و سپس سخنانی در مذمت تندروی و گفتمان «کن‌فیکون ساز» (بخوانید براندازی) تلاوت می‌شود. قسمت دوم این فرم یاوه‌گویی‌ها هم معمولا در نفی یاری‌خواهی از «بیگانگان» و توصیه به همدلی با «متجاوز خانگی» است.

استمرارطلبان با این فرم روایت، بیش از دو دهه است که مردم ناراضی ایران را سر کار گذاشته‌اند و همچنان امیدوارند که با رونمایی از راویان جدید، این روایت دروغ و بویناک را به «مردم فهیم» ایران قالب کنند.

فرهاد میثمی آدم ثروتمند و مشهوری است. عمده‌ی این ثروت و شهرت ناشی از استفاده‌ی او از شرایط و وضعیت بیمار و ناهنجار نظام آموزشی برآمده از جمهوری اسلامی است. او برای سال‌های متمادی درآمد سرشاری از چاپ و نشر کتاب‌های کنکور و برگزاری دوره‌های آمادگی برای تست زدن و شرکت در امتحانات و المپیادهای علمی مختلف داشت. در سال‌های میانی دهه‌ی هفتاد خورشیدی، انتشارات و مؤسسه‌ی «اندیشه‌سازان» (به مالکیت و مدیریت فرهاد میثمی)، همراه سه چهار تشکیلات دیگر، بانیان اصلی تولد هیولایی بودند که بعدها به مافیای کلاس‌های کنکور و کتاب‌های کمک‌آموزشی معروف شد.

هر چند بیشتر معاشرین و آشنایان فرهاد میثمی از خصال نیکوی اخلاقی او داد سخن می‌دهند، اما از این نکته نباید غافل شد که بسیاری از کسانی که در مافیای آموزش فعال بوده و هستند، بنا به خصوصیات حوزه‌ی فعالیت‌شان، آدم‌هایی تحصیل‌کرده، مؤدب، مردمدار و دوست‌داشتنی هستند. این خصوصیات فردی به هیچ روی نفی‌کننده‌ی منفعت‌طلبی اجتماعی این افراد نیست. آدمهایی از این قماش، از حفظ وضع سیاسی- اجتماعی موجود منافع اقتصادی و هویتی می‌برند و به همین جهت هیچ خوش ندارند که تغییری بنیادین در ساختار سیاسی کشور پیش بیاید.

محتوای نامه‌ی میثمی نه نشانه‌ی ابتلای او به «سندروم استکهلم» است و نه دلیل بر صداقت و وطن‌دوستی او. امثال میثمی، حیات اقتصادی و هویت‌ طبقاتی‌شان در گرو استمرار جمهوری اسلامی است. این جماعت تمام تلاش خود را می‌کنند که به مردم ایران و دولت‌های دنیا بقبولانند که جمهوری اسلامی حکومتی طبیعی و اصلاح‌پذیر است. هر یک از آنها، خود بخشی از مافیاهای کوچکی هستند که مجموعه‌ی متشکل آنها، فرقه‌ی تبهکار اشغالگر ایران را می‌سازد.

به بیان تمثیل، استمرارطلبانی از نوع فرهاد میثمی، مثل بستگان دور خانواده‌ای هستند که یک ناپدری منحرف و جانی دارد. این پدرخوانده، ضمن غصب میراث فرزندخوانده‌هایش، هر روز به آنها تعرض و تجاوز هم می‌کند. بدبختانه، این بستگان محترم، با ناپدری جنایتکار، کاسبی و منافع مشترک دارند و به هیچ وجه دوست ندارند که اوضاع فعلی تغییر کند. بنابراین، این جماعت برای جلوگیری از حضور پلیس یا همسایگان در خانه‌ی فرد متجاوز هر ترفندی را به کار می‌گیرند. امثال فرهاد میثمی، به قربانیان تجاوز توصیه می‌کنند که «مشکل» (و نه جنایت) خانگی را پیش پلیس و همسایه نبرد بلکه با تحمل تعرضات و تجاوزات هر روزه‌ی پدرخوانده، با زبان خوش و خواندن پندنامه، در اصلاح رفتار او بکوشند!

در انتها باید افزود که فرهاد میثمی، با نوشتن این نامه کذایی، همچون بسیاری از به اصطلاح اصلاح‌طلبان محبوس، اعتصاب غذای زندانیان سیاسی را هم مبتذل کرده است. میثمی پزشک است و به خوبی می‌داند که امکان ندارد تنها چند روز پس از پایان «۱۴۰ روز اعتصاب غذا»، ذهن و جسم آدمی توان چنین قلمفرسایی نمکینی داشته باشد! میثمی و استمرارطلبان هم‌فرقه‌اش، همچنان بر جهل و جوّ‌زدگی «مردم فهیم» ایران حساب می‌کنند. باید به او یادآوری کرد که «باره»‌های دوگانه‌ی او نه سمند راهوار بلکه اسب‌های چوبی گهواره‌ای هستند که فقط سر جای خود بالا و پایین می‌شوند اما مثل سیرک اصلاحات دوم خرداد، حتی یک میلی‌متر به جلو حرکت نمی‌کنند.

یوسف مصدقی- برگرفته از کیهان لندن

 

2 دیدگاه‌

  1. ماکه نمیتونیم پولمون روازاینا نقدکنیم ولی خوشحالیم که شماهالااقل میتونین مراکزخرابکاری ایناروازبین ببرین.به امیدپیروزی

Comments are closed.