– شما اگر مطالبی را که در این نوشته توضیح داده میشود میدانستید، از اینکه، چند روز پیش، دویست تن «با گرایش های مختلف فکری و سیاسی» در بیانیهای از «جنایات اسرائیل» ابراز انزجار کردند، حتما شگفتزده شدهاید!
سه شنبه ۸ خرداد ۱۳۹۷ برابر با ۲۹ مه ۲۰۱۸
فاضل غیبی – آیا میدانستید، که استفاده از نام «رژیم اشغالگر» برای اسرائیل اشتباه است؟
اغلب تصور میشود که کشوری به نام فلسطین وجود داشته و یهودیان مردم آن را آواره کرده، در آن دولت مطلوب خود را برقرار کردهاند! اما واقعیت این است که «فلسطین» نه یک کشور، بلکه بخشی از خاک امپراتوری عثمانی بود، که پس از شکست امپراتوری در جنگ اول جهانی به تصرف نیروهای انگلیسی درآمد. شکست عثمانی در درجهی اول بدین سبب ممکن شد که اعراب سعودی به خلیفهی مسلمین خیانت کردند و به پشتیبانی از نیروهای انگلیسی پرداختند! آنان امیدوار بودند که پس از جنگ، خلافت عربی نوینی را بنیان خواهند گذاشت. اما پیروزمندان جنگ جهانی طبعاً نمیتوانستند اجازه دهند که چنین امپراتوری نوینی پدید آید و انگلیس و فرانسه، حتی پیش از پایان جنگ، منطقه را بنا به «قرارداد سایکس–پیکو» (۱۹۱۶) به مناطقی تقسیم کردند و سپس کوشیدند در آن مناطق، حکومتهایی مستقر سازند. بدین ترتیب کشورهای عربستان، عراق، اردن، کویت… پدید آمدند. از آنجا که در دو منطقهی لبنان و فلسطین به جز عربها، اقوام دیگری نیز ساکن بودند، تشکیل حکومت در آنها مشکل بود. چنانکه روند استقلال لبنان تا پایان جنگ دوم جهانی (۱۹۴۵) به طول انجامید و قرار شد، منصب رئیس دولت و رئیس جمهور بطور دوره ای میان مسلمان و مسیحی بگردد.
سفارت اسراییل در بهمن ۵۷ همزمان با سفر یاسر عرفات به ایران به سفارت فلسطین تبدیل شد بدون آنکه کشوری به این نام وجود و رسمیت داشته باشد
آیا میدانستید، که تشکیل حکومت اسرائیل خواست سازمان ملل متحد بود؟
پس از آنکه انگلیس اعلام کرد، منطقهی فلسطین را واگذار خواهد کرد، سازمان ملل در ۲۹نوامبر ۱۹۴۷م. با ۳۳ رأی مثبت در برابر ۱۳ رأی منفی نقشهی تقسیم منطقهی نامبرده را تصویب کرد. بر اساس این نقشه فلسطین به شش قطعه تقسیم میشد که سه قطعه به یهودیان و سه قطعه به عربها(۱) میرسید.(ادارهی اورشلیم زیر نظر سازمان ملل قرار میگرفت.)
پس از آنکه پیشنهاد تشکیل دولتی مشترک از نمایندگان سه دین اسلامی، یهودی و مسیحی (بنا به الگوی لبنان) با مخالفت اعراب روبرو شد، در ۱۴ ماه مه ۱۹۴۸م. در روز خروج انگلیس، یهودیان تأسیس دولت اسرائیل را اعلام کردند ، که فوراً از سوی ایالات متحده و اتحاد شوروی به رسمیت شناخته شد. اگر در این مرحله در نیمهی دیگر، دولتی فلسطینی تشکیل میشد، از همان ابتدا دو کشور مستقل و همجوار در این منطقه پدید میآمد. اما همهی کشورهای عربی و عربهای فلسطین از اجرا نقشهی سازمان ملل سرباز زدند.
آیا میدانستید، چرا سازمان ملل به اکثریت قاطع تأسیس دولت اسرائیل را تصویب کرد؟
پس از آنکه مشخص شد که در اردوگاه های مرگ نازیها، شش میلیون یهودی(دقیقاً ۵٫۸) تنها به جرم یهودی بودن کشته شده بودند، جهانیان از این توحش شگفتزده شدند و مردمان انساندوست در شرق و غرب خواهان آن بودند که به آوارگی دو هزار سالهی یهودیان و آزارهایی که در کشورهای «میهمان» متحمل میشدند پایان داده شود و آنان بتوانند به «یهودیه» بازگردند و در کنار دیگر اهالی این سرزمین سرافرازانه زندگی کنند. در این میان اغلب فراموش میشود که حتی پس از پایان جنگ، دهها هزار یهودی همچنان در اردوگاههای «آزاد شده» در سراسر اروپا زندگی میکردند، که در آمار سازمان ملل Displaced Person عنوان داشتند، زیرا زندگی گذشتهی خود را از دست داده بودند و جایی را نداشتند که به آن بازگردند! گذشته از انساندوستی، مهاجرت صدها هزار اروپایی برخوردار از دانش و تخصص میتوانست برای این قسمت از عقبماندهترین مناطق جهان امکانات نوینی را فراهم آورد.
آیا میدانستید، چرا در سال ۱۹۴۸م. کشور فلسطین تأسیس نشد؟
بدین سبب که از یک طرف کشورهای مجاور مانند مصر، سوریه و به ویژه اردن (ملک عبدالله) مخالف شدید تشکیل چنین کشوری بودند و از طرف دیگر مفتی اروشلیم، امین الحسینی پس از آنکه ۹ سال (۴۵ـ ۱۹۳۷م.) در برلین مهمان شخصی هیتلر بود، منفعت اعراب را، نه در تشکیل حکومت فلسطینی، بلکه در «به دریا ریختن یهودیان» تشخیص داد. بدین سبب نیز فردای تأسیس اسرائیل، ارتشهای پنج کشور (اردن، سوریه، مصر، عراق، لبنان) به کشوری که هنوز از نهادهای دولتی برخوردار نبود حمله بردند. مصر از غرب، نوار غزه را متصرف شد و اردن بخش غرب رود اردن را (که باید در آن حکومت فلسطینی تشکیل میشد!) و همچنین شرق اورشلیم را اشغال کرد. جالب است که برای فلسطینیها اینکه مصر و اردن این دو منطقه را حدود ۲۰ سال در تصرف داشتند مطلوب اعراب فلسطینی بود! به هر حال در قسمتی که سازمان ملل به یهودیان واگذار کرده بود، در کنار ۶۵۰هزار یهودی، ۶۰۰هزار مسلمان ساکن بودند. کشورهای عربی حساب میکردند که با کمک آنان خواهند توانست مقاومت یهودیان را از درون و بیرون درهم شکنند. اما نیروهای یهودی نه تنها توانستند به قیمت کشته شدن ۶هزار سرباز، هشت ماه در برابر حملهی اعراب مقاومت کنند، بلکه بخشی از منطقهی واگذارشده به اعراب را نیز تصرف کردند.
آیا میدانستید، رمز موفقیت اسرائیل برای پیروزی در برابر حمله اعراب چه بود؟
با آنکه هنوز نهادهای کشور اسرائیل تشکیل نشده بود، رستههای نظامیتوانستند نیروهای متجاوز عرب را عقب برانند زیرا آنان از میهن خود دفاع میکردند و مهمتر آنکه نهادهای نظامی و غیرنظامی آنها از سرشت دمکراتیک برخوردار بودند و پشتیبانی فعال همهی مردم خود را پشت سر داشتند. در حالی که در نیروهای عربی ساختارهای عقبمانده و استبدادی انگیزهی مبارزه را سست میکردند. وانگهی برای اعراب مسلمان، یهودیان پست و نجس به شمار میرفتند و برایشان قابل تصور نبود که یهودیان بتوانند (بدون ارتش منظم!) در برابر لشکر اعراب که روزی نیمی از جهان را تصرف کرده بود، پیروز شوند.
آیا میدانستید، که چرا یهودیان دولت خود را در این نقطه تأسیس کردند؟
در حدود دو هزار سال پیش (به سال ۷۰م.) رومیان معبد سلیمان را ویران و یهودیان را آواره کردند، آنان که در همه جا با فشار، آزار و کشتار روبرو بودند، همواره آرزوی بازگشت به سرزمین نیاکان خود را در سرمیپروراندند. در قرن ۱۹م. صدها هزار از یهودیان اروپا به آرژانتین مهاجرت کردند و امید میرفت که بتوانند در آنجا پناهگاهی فراهم کنند، اما از یک سو، با جلوگیری آرژانتین از ورود یهودیان و از سوی دیگر در برابر پیگرد میلیونی آنان در اروپای فاشیسمزده، فلسطین به تنها پناهگاه بدل شد. خاصه آنکه پس از جنگ اول، «ملل متفق» قیمومت فلسطین را بدین هدف به انگلیس واگذار کردند که در آن «خانهی ملی برای یهودیان» (بیانیهی بالفور) تأسیس شود.
آیا میدانستید، که یهودیان بخش بزرگ زمینهایی را که بعداً در آن اسرائیل تأسیس شد خریداری کردند؟
با استقبال فرماندار انگلیسی از مهاجرت یهودیان به فلسطین، در بیست سال میان دو جنگ جهانی، مهاجرت یهودیان فراری از اروپا چنان افزایش یافت، که شمار آنان از ده درصد به سال ۱۹۲۰ به سی درصد کل جمعیت در سال ۱۹۴۵م.رسیده بود. البته به سبب تعصب مذهبی و دشمنی اعراب، مهاجران یهودی بیشتر در روستاها و مناطق کم جمعیت ساکن میشدند. فراتر از آن، روستاهای جدیدی در بیابانهای یهودیه تأسیس میکردند. گفتنی است با آنکه زمین های لازم را به قیمت گزاف از صاحبان عرب میخریدند، کوشش برای تأسیس روستا با حملات آنان روبرو میشد و بدین سبب جوانان یهودی، بسیاری از ۲۰۰ روستای جدید را تنها در دو روز با ساختن چند آلونک و برج دیدهبانی بنیان گذاشتند!
آیا میدانستید، چرا یهودیان تا آنجا که ممکن بود از مهاجرت به شهرها ابا میکردند؟
چنانکه اشاره شد، هدف مفتی اروشلیم نابودی یهودیان بود. او پیش از رفتن به آلمان هیتلری، به سالهای ۱۹۲۱، ۱۹۲۲، ۱۹۲۹ و ۱۹۳۶م. «شورش»هایی را به قصد کشتار یهودیان دامن زد. برای نمونه در تابستان ۱۹۲۹م. در روستاها شایع کرد که در اورشلیم یهودیان به مسلمانان در حال نماز حمله کردهاند و دستور داد همهی مردانی که میتوانند اسلحه حمل کنند از روستاها به شهرها هجوم برند و یهودیان را کشتار کنند. حمله و کشتار یهودیان به اورشلیم محدود نبود و مثلاً در شهر حبرون که از ۲۰هزار جمعیت ۸۰۰ نفر را یهودیان تشکیل میدادند، تنها در ۲۴اوت، ۶۷یهودی کشته شدند که در میان آنان ۱۲ زن و سه کودک به چشم میخوردند. با توجه به ناآرامیهای فزاینده، دولت انگلیس با آنکه از کشتار میلیونی آنان در آلمان آگاهی داشت از سال ۱۹۳۹م. به بعد، مهاجرت یهودیان به یهودیه (فلسطین) را ممنوع کرد. تا بدانجا که به سال ۱۹۴۷م. کشتی Exodos را که ۴۵۰۰نفر را از فرانسه به فلسطین میبرد در نزدیکی بندر حیفا متوقف کرد و به آلمان بازگرداند!
آیا میدانستید که در سدههای گذشته نیز یهودیان در فلسطین ساکن بودند؟
گزارش کارل مارکس از وضع زندگی یهودیان در نیمهی سدهی ۱۹م. همانقدر که برای سدههای پیشین، صادق و تکاندهنده است و نیازی به تفسیر ندارد:
«اورشلیم جمعیتی بالغ بر ۱۵۵۰۰ دارد که ۴۰۰۰ نفر مسلمان و ۸۰۰۰ یهودی هستند. مسلمانان با آنکه فقط یک چهارم کلّ جمعیت را تشکیل میدهند، از هر لحاظ بر دیگران آقایی میکنند… در حالی که نکبت و زجر یهودیان توصیفناپذیر است. آنان در محلهای آلوده و نقطهای کثیف میان صیون و دیوار ندبه بسر میبرند و شدیداً زیر فشار و ستم مسلمانان هستند و (از آنجا که اجازهی هیچگونه فعالیت اقتصادی ندارند) از اعانههای ناچیزی زندگی میکنند که همکیشان آنان از اروپا میفرستند.»(۲)
آیا میدانستید، که چرا عربهای فلسطینی مجبور به ترک سرزمین پدری شدند؟
نخست آنکه صرف نظر از موارد انگشتشماری که شرایط جنگی ایجاب میکرد، روستاها از اهالی خالی شوند، هیچگاه دولت اسرائیل، اهالی غیریهودی را مجبور به ترک وطن نکرد. از سوی دیگر، دو سوم از ۷۰۰ هزار نفر «آوارگان»، نه به بیرون از فلسطین، بلکه از منطقهی واگذار شده به یهودیان به نیمهی مسلماننشین مهاجرت کردند. دلیل اصلی این مهاجرت این بود که حاضر نبودند، در سایهی حکومتی غیرمسلمان زندگی کنند و این را «خیانت» و «نکبت» میدانستند! نمونهی تاریخی برای چنین رفتاری کشور هند بود که بدین بهانه پس از استقلال، باید به سه بخش تقسیم میشد و برای آنکه مسلمانان از هندوها جدا شوند، سیل مهاجرتی برخاست که در روند آن نزدیک به ۱۵ میلیون میهن خود را از دست دادند و دستکم نیم میلیون نفر کشته شدند. به هر حال اعرابی که در اسرائیل ماندند، از تابعیت و حقوق برابر با همهی دیگر شهروندان برخوردار شدند و همین دلیل کافی است که اسرائیل حکومتی مدرن و دمکراتیک است و در صورت تأمین اعتماد، با آن میتوان به همزیستی سرافرازانه دست یافت. در برابر رفتار متمدنانهی اسرائیل، اعراب از هیچ عمل دشمنانه و حتی وحشیانهای ابا نداشتند و در پس شعارهای سیاسی تعصب و نفرت مذهبی آنان نهفته بود. به عنوان مثال، آنان زیارت بیتالمقدس یا اورشلیم را حق دینی خود میدانند، اما در ۲۰سالی که شرق اورشلیم در تصرف اردن قرار داشت از نزدیک شدن یهودیان به دیوار ندبه جلوگیری میکردند! از این نظر، باید سپاسگزار بود که دولت اسرائیل (بر خلاف اعتقاد یهودی) از اِعمال سیاست «چشم در برابر چشم» خودداری میکرده است.
آیا میدانستید کدام کشور باعث جنگ ۶ روزه (به سال۱۹۶۷م.) شد؟
پس از شکست لشکرهای عرب در سال ۱۹۴۸م. کشور تازهتأسیس اسرائیل با سرعت به نوسازی نهادهای کشوری کوشید و با آنکه اکثریت اهالی را یهودیانی از کشورهای عقبمانده تشکیل میدادند، به نخستین کشور دمکراتیک در منطقه بدل شد. یهودیانی که از جنگ جهانی و خطر مرگ در اردوگاهها به اسرائیل پناه برده بودند، «سرزمین موعود» را نه بهشتی که در آن شیر و شهد روان باشد، بلکه بیابانی خشک و سوزان یافتند. اما به کوشش و دانش، آن را به یکی از بارورترین نقاط دنیا بدل کردند. اکنون شهروندان اسرائیل در همهی زمینههای زندگی از پیشروان جهانیان به شمار میروند و به نسبت جمعیت، از چنان درجهی بالایی از موفقیت های علمیبرخوردارند که «لابراتوار جهان» نام گرفته است. از آنجا که سازندگی و پژوهش بیش از هر چیز به محیط امن و آسایش نیاز دارد، صلحجویی و همزیستی مسالمتآمیز با همسایگان، به ویژه با اعراب ساکن فلسطین، باید همواره سیاست اسرائیل را تعیین میکرد. اما اعراب متأسفانه بجای استفاده از تجربیات و دستآوردهای اسرائیل همواره راه دشمنی را پیمودند و کوشیدند از این راه بر نارسایی و مشکلات داخلی خود سرپوش بگذارند. در این راه نه تنها شکست در نخستین جنگ با اسرائیل درسی نبود، بلکه در سالهای آتی نیز همواره نابودی اسرائیل را هدف اصلی خود اعلام میکردند، بدون آنکه در نظر گیرند که اگر پیش از تشکیل دولت و ارتش اسرائیل نتوانستند بر این کشور نوبنیاد پیروز گردند، حتماً در سالهای بعد که ارتش اسرائیل به سلاحهای مدرن نیز مجهز شده، هر جنگی با آن محکوم به شکست است. با این همه عربها آزموده را آزمودند و عبدالناصر با بستن راه دریایی اسرائیل در خلیج عقبه، در ژوئن ۶۷ به جنگی دامن زد که در طول تنها ۶ روز لشکر ۲۵۰هزار نفری اعراب با ۲۰هزار کشته شکست خورد، در حالی که برای اسرائیل به قیمت تنها ۷۷۷ کشته و از دست دادن ۲۰درصد از تسلیحات تمام شد. در ازای آن اسرائیل، صحرای سینا، بلندیها گولان (جولان) و غرب اردن را اشغال کرد.
آیا میدانید راه حل اسرائیل برای حل اختلافات موجود کدام است؟
روشن است که روندهای اجتماعی را نمیتوان نادیده گرفت. از جمله اگر سازمان ملل بجای دو نیمه کردن فلسطین این پیشنهاد را میپذیرفت که در فلسطین به الگوی لبنان یک دولت مشترک تشکیل شود و اعراب نیز این راه حل را میپذیرفتند، مشکل آوارگان فلسطین به وجود نمیآمد. از سوی دیگر اینک پس از ۷۰ سال، جمعیت ۶۰۰هزار نفری «آوارگان» به حدود پنج میلیون افزایش یافته است، بنابراین تقاضای بازگشت آنان با توجه به اینکه امروزه کل جمعیت اسرائیل ۷میلیون نفر (۵،۷ یهودی و ۱،۳ غیریهودی) است (فرضاً اگر آوارگان راضی به زندگی در اسرائیل باشند!) نه یک خواست معقول، بلکه تنها حربهای تبلیغی است. از سوی دیگر امنیت برای اسرائیل به عنوان کشوری که مجبور است از نیروی انسانی خود در راه پیشرفت اقتصادی استفاده کند، همواره از اهمیتی حیاتی برخوردار بوده است. از این رو نیز همواره از هر تدبیری برای تأمین صلح و امنیت استقبال کرده است.
چنانکه بلافاصله پس از «جنگ ۶ روزه» اعلام کرد که حاضر است در قبال قرارداد صلح (با کشورهایی که جنگ را به هدف نابودی اسرائیل شروع کردند!) از «مناطق اشغالی» عقبنشینی کند. این پیشنهاد سه ماه پس از جنگ در کنفرانس سران عرب در خارطوم با سه «نه» روبرو شد: نه به مذاکره، نه به صلح و نه به شناسائی اسرائیل! با این همه اسرائیل هنگامی که مصر حاضر شد در برابر پس گرفتن صحرای سینا قرارداد صلح ببندد (قرارداد اول کمپ دیوید) از آن استقبال کرد. اما فلسطینیها و کشورهای عرب نشان دادند که نه به خاطر حرکت به سوی صلح و همزیستی، بلکه تنها در جهت تبلیغی و تقویت موضع دشمنانه بر خواستههای خود پافشاری میکنند. این رفتار زمانی در برابر جهانیان افشا شد، که بیل کلینتون به سال ۲۰۰۰م. بستن «قرارداد کمپ دیوید دوم» را هدف قرار داد. با توافق طرف اسرائیلی همهی خواستههای رهبران فلسطینی در قرارداد تحقق مییافت: در مناطق غرب رود اردن و نوار غزه، کشور مستقل فلسطین، با شرق اروشلیم به عنوان پایتخت، تشکیل میشد. دو قسمت را جادهای به هم وصل میکرد و بخش بزرگی از «آوارگان» میتوانستند بازگردند… اینها امروزه برای فلسطینیها به صورت رؤیایی دستنیافتنی درآمده است، اما اگر با مخالفت عرفات روبرو نمیشد یک دهه پیش تحقق یافته بود. شکست مذاکرات برای کلینتون (که تحقق صلح را به هدف و آرزوی شخصی خود بدل ساخته بود) و حتی حاضر بود مرز میان دو کشور از میان «دیوار ندبه» و «مسجد الاقصی» بگذرد، بسیار تلخ بود. او گویا در پایان به عرفات گفت: «شما در چهارده روزی که اینجا بودید، به همه چیز فقط «نه» گفتید.» (۳)
*****
شما اگر این مطالب را میدانستید، از اینکه، چند روز پیش، دویست تن «با گرایش های مختلف فکری و سیاسی» در بیانیهای (۴) از «جنایات اسرائیل» ابراز انزجار کردند، حتما شگفتزده شدهاید!
با در نظر گرفتن مطالب بالا باید گفت که امضاکنندگان بیانیه، نه از گرایشهای مختلف، بلکه از گرایشی مشترک برخوردارند و آن پایبندی به ضدارزشهایی است که حکومت اسلامی را بر ایران حاکم کرده و تداوم آن را تضمین میکند. واداشتن جوانان به خشونت و دامن زدن به تشنج و برخوردهای «شهیدپرورانه»، در جهت مخالف منافع فلسطینیها است و بدین سبب همدردی با نتایج شوم چنین سیاستی همانا پشتیبانی از رهبران فاسدی است که بجای استفاده از امکانات مسالمتآمیز همواره به تدابیر شیطانی جدیدی متوسل میشوند.
محکوم کردن یکسویهی اسرائیل همانا تأیید سیاستهای ضدانسانی رهبران فلسطینی است که مسئولیت مستقیم و کامل بیچارگی مردم فلسطین بر عهدهی آنان است. آنان بجای کوشش مسئولانه برای تحقق راه حلهای سازنده، فرصتهای موجود را گام به گام از دست دادند و اگر ۷۰سال پیش ممکن بود که کشور فلسطین در سرزمینهایی به بزرگی اسرائیل تأسیس شود و ۱۵ سال پیش هنوز امکان داشت کشور مستقل فلسطین با اورشلیم شرقی به عنوان پایتخت تحقق یابد، آنان به شهوت قدرت، جوانان را به ترور و اعمال وحشیانه واداشتند و به «تجارت مرگ» ادامه دادند.
ما مردم ایران نیز با چنین سیاستهایی به نکبت امروزی دچار شدهایم، اما برای نوسازی کشور به صلح و دوستی نیاز داریم و دفاع از ضدارزشها را مخالف منافع ملی مییابیم. بدین سبب امضاکنندگان بیانیهی نامبرده میتوانند یقین داشته باشند که ایران آینده از آنان به نیکی یاد نخواهد کرد.
(۱) قطعنامهی ۱۸۱ سازمان ملل از «اعراب ساکن فلسطین» صحبت میکند، زیرا در آن زمان هنوز «هویت فلسطینی» وجود نداشت.
(۲) Karl Marx, Die Kriegserklärung – Zur Geschichte der orientalischen Frage, 1854
(۳) „You have been here fourteen days and said no to everything.“
Efraim Karsh: Arafat’s War. The Man and His Battle for Israeli Conquest. New York 2003, S. 171
(۴) http://kadivar.com/?p=16572
برگرفته از روزنامه کیهان لندن
به گفته های دولت اسراییل بیشتر اعتماد دارم تا دولت ایران .شاید شناختی از دولت اسراییل نداشته باشم ولی چهل سال است که جمهوری اسلامی را ازموده ام و در ان زندگی کرده ام.
سلام . در ایران هیچگاه از بهائیت سخن گفته نمی شد مگر با بدگویی و ستیز و همین امر باعث شد تا بسیاری با کنجکاوی برای شناخت بهائیت اقدام کنند و به آن آئین نظر مثبتی پیداکنند .
در مورد اسرائیل هم همین موضوع صدق می کند و طی ۴۰ سال گذشته تمام آن چیزی که در مورد اسرائیل شنیده ایم ، همه اش مبتنی بر بدی و ظلم و فساد بوده است و همین امر سبب شد تا به مطالعه و تحقیق بیشتر در باره اسرائیل بپردازیم و الان واقعا نظرمان در مورد اسرائیل بسیار مثبت است .
عدو سبب خیر گردد اگر خدا خواهد
مفت خورها و بعضی حکومت های عرب دنبال مال باد آورده ان بدون کوچکترین تلاشی – قابل انکار نیست یهودیان از زمان حضرت یعقوب نبی( درود خدا بر او و همه انبیا) تا کنون با مشکلات وسختی های فراوانی روبرو بوده اند
فلسطینی های نگون بخت چوب حماقت های رهبران اعراب رامیخورندکه نمونه اش عبدالناصراست .همانکه اولین بار تخم لقّ «خلیج عربی بجای خلیج همیشه فارس»رادردهانش کاشتندوبااین طرفندوشعارنابودی اسرائیل خیال داشت رهبری دنیای عرب رابدست گیردولی درحمله به اسرائیل درشش روزمفتضحانه شکست خوردواستعفادادورئیس ستادارتش وی نیزخودکشی کرد.
تا کور شود هر آنکه نتوان دید.مردم اسراییل هم سختکوش هستند و هم طالب صلح.آقای ناتانیاهو بدونه که اکثریت مردم ایران طرفدار او هستند.
انسان دارای یک روح قوی است که میتواند بهترین زندگی و شرایت زیست را فراهم کند ولی در کنار امدن با دیگر انسانها و دیگر قومها به مشکل بر میخورد و اگر بتواند در خودش گذشت و فروتنی را پرورش دهد پیروز است // گر مست و خرابم دوسه پیانه بجاست / گر باده نابم دوسه پیمانه بجاست / …………….
با سلام فکر کنم خودتان هم بدانید که ریشه نژادی همه یهودیان اروپا به یهودیان خزری بر می گردد. شما تاریخ اوارگی یهودیان فلسطین به دست رم را گفتید ولی اوارگی ۲۵۰۰ ساله یهودیان خزر را نگفتید زمانی که ماد بدست هخامنشیان سقوط کرد اهالی ماد تهت فشار شدید قرار گرفتند به چند دلیل اول زبانشان ترکی اغوز یعنی آذربایجانی بود دوم دینشان یهودی بود سوم احتمال شورش و بازیابی قدرتشان بود به این دلایل اول سعی در تغییر زبان مردم منطقه شد و بعد تغییر دینشان از یهودی به دین زردشتی با سیستم مغ ها شد و بخشی از جامعه طی صده ها اسیموله شد ولی بخشی از آذربایجان کوچ کردند و به روسیه امروزی و گرجستان رفتند و بمرور زمان به المان و اروپای مرکزی رفتند ولی از انجا که این قوم خزری تازه وارد بیگانه بودند و زبان دینشان هم باب طبع اروپایی ها نبود یک حس تنفر از یهودیان خزری همیشه بود و باعث شد طی چند صد سال یهودیان خزری زبان مردم ان منطقه را یاد بگیرند و ارتباطشان با قوم خزر یعنی آذربایجان قطع شد. و از ان تاریخ تا حالا آذربایجان همیشه در اتش ایران و روسیه سوخته است. و مدرک حرفهای من وجود زندان سلیمان نبی در تکاب تبریز، مقبره قیدارنبی نوه حضرت موسی در زنجان و مزار حضرت یعقوب در زنجان است. حتی ویرانه ای از یک قصر در تکاب است که به ان تخت سایمان نبی می گویند. این یعنی بخشی از تاریخ یهود در آذربایجان به فراموشی سپرده شده. تا قبل از حمله داشناکهای اذمنی به ارومیه و تبریز، نیمی از جمعیت ارومیه و محلات زیادی در تبریز یهودی بوده که در حمله ارمنی ها اول از همه یهودیان اذری را قتل عام کردند.
چرا انشا نوشتی…کوتاه مفید بنویس ببینم چی میگی
من بجای شما از زحمات اوبرای نوشتن این مقاله که انشاء نامیدی تشکرمیکنم.
من کاری به داستان را از منظر تاریخی ندارم – هر چند در تاریخ قرابت بین ایرانیان و یهودیان که بسیاری از آنها خودشان را ایرانی هم میدانند بیش از ایرانیان و اعراب تند رو بوده است – و به نظر من مسئله این است که درست یا غلط آنچه مسلم است مردمانی در اسراییل وجود دارند که پیشینه حضورشان با ساختاری کم و بیش مشابه حال حاضر حداقل به ۷۰ سال پیش بر می گردد – یعنی تقریبا سه نسل – حال فارغ از دین و نژادشان همه به یک اندازه حق زیست در آن محل را دارند و طبعا هر کس به تناسب قابلیت هایش باید از امکانات قابل دسترس و استفاده از آن آب و خاک را داشته باشد.
ایده های تند روها در هر دو سمت – خصوصا در بخش مخالفان وجود کشور اسرائیل – نه بر اساس منطق بلکه برای بحران سازی و گل آلود کردن اوضاع است نه حل مشکل.
الان حکومت ایران ( نه مردم ایران ) ۴۰ سال است یک نفس شعار مرگ بر اسراییل میدهد یا کشور های عربی نزدیک ۷۰ سال است به تناوب با شدت و حدت مختلف دم از مخالفت می زنند و اشکال تراشی می کنند. کسی هست بگوید نتیجه این همه مخالفت و نفرت پراکنی برای مسلمانان ساکن در اسراییل چه بوده است و چه دست آورد مثبتی برای آنها داشته است ؟ به جرات می توان گفت بجز مرگ و استرس و اضطراب هیچ !!!
در نقطه مقابل تندرو های برخی از جناح های حاکم یا موثر در اسرائیل ر این مدت چه دست آوری داشته ؟ آیا برای یهودیان ساکن اسرائیل آرامش بیشتری ایجاد کرده ؟
متاسفانه منافع شخصی یا جناحی خیلی از موثرین این اختلافات باعث شده که بعد از ۷۰ سال هنوز در این منطقه روی آرامش را برای مدت طولانی نبیند
راه حل حذف تند رو هاست که هر چند در کلام ساده است ولی با تعامل فرهنگی مردم عامی و عادی بین کشور های منطقه می توان امیدوار بود روزی محقق شود
برخلاف روسها ، امریکاییان، انگلستان و صد البته اعراب اسرائیل همیشه دوست و یار وفادارى براى ما ایرانیان بوده ، ولى متأسفانه اخوند هاى عرب پرست با تبلیغات ضد یهودىچه در زمان شاه و چه در زمان نظام نجس جمهورى اسلامى افکار عمومى را مسموم کرده اند . خوشبختانه امروزه مردم ایران اگاه شده اند و بزودى ریشه اسلام و اخوند را از ایران بر میکنیم.
اسراییل دوست مردم ایران است، نتانیاهو رهبری دانا و فرزانه است. جمهوری اسلامی دشمن بشریت و تمدن انسانی است و رهبران آن فاشیست و آدم کش هستند.
درود.
خوشحالم که با خواندن این مطلب مفصل، توانستم پاسخ بسیاری از سوالاتم را پیدا کنم. ولی خوشحالترم که همیشه بر این باور بوده ام که مردمان سرزمین اسرائیل، مردمانی صلح طلب و مظلومند که همیشه در حال پیشرفت و نوآوری بوده اند بدون آنکه حتی لحظه ای را بتوانیم در تاریخ بیابیم که در آن متجاوز یا پایمال کننده ی حق کسی بوده باشند. متاسفانه پس از انقلاب در ایران، حکومت سعی کرد از اسرائیل چهره ای منفی و غاصب بسازد ولی اطمینان دارم مردم ایران آگاهند و میدانند تکه ی دیگری از برادران و خواهرانشان در سرزمین شیر و عسل ساکنند. به امید پیوند ایران و اسرائیل عزیز.
الآن که دعوای کشورهای عربی نیست، سوریه هم مشغول جنگ بادواعش بود وفعلا هم درگیرمسائل داخلی. پس چرا می خواهید جولان رابه نام بزنید؟! چرابرخلاف منشورسازمان ملل متحد تمامیت ارضی این کشور رانقض می کنیدکه ارتباطی هم به نوع حاکمیت آن ندارد بلکه مرزهای ملی است ؟!