شاید به جرأت بتوان ادعا نمود که دوران طلایی ملت ایران تنها در زمان سلطنت محمدرضا شاه پهلوی متجلی و برقرار بوده است زیرا در آن برهه مردم در نقاط مختلف کشور زندگی نسبتأ خوب و آرام و شادی داشتند و کشور ایران جایگاه خاص و محترمیدر جهان کسب کرده و پیشرفت و توسعه صنعتی و اقتصادی کشور نیز باعث تحسین جهانیان شده بود. در آن دوره شرایط حاکم بر کشور به گونهای بود که هر فردی از هر طبقه اجتماعی میتوانست بر پایه لیاقت و شایستگی و تلاش خود پلکان ترقی را در هر زمینهای طی کند و رسیدن و دستیابی به آمال و آرزوها امری محال و ممکن و شدنی بود.
مردم ایران در سال ۵۷ «انقلاب» نکردند چون نه فقیر و گرسنه بودند و نه تحت ستم حکومت شاه قرار داشتند، حتا یک مورد ثبت شده که فردی به خاطر فقر و گرسنگی و یا جوانی از روی فقر و نا امیدی نسبت به آینده خویش و یا فردی بر اثر ظلم و ستم حکومت شاه دست به خودکشی زده باشد وجود ندارد. اما در حکومت ننگین ملایان فقر و گرسنگی ملت و خودکشی روزانه جوانان چه دختر و پسر و چه زنان و مردان بینوا در اثر فقر و نا امیدی و ظلم و ستم حکومت آخوندی را شاهد هستیم.
مردم ایران در سالیان پیش از سال ۵۷ با ناهنجاریهای اجتماعی درگیر نبودند و مردمی با فرهنگ و با اخلاق بودند. امنیت کشور و ملت در زمان شاه فقید الگویی برای دیگر کشورهای همسایه ایران بود. از طرفی کشور و مردم ایران در جامعهی جهانی دارای احترام خاص و ویژهای بودند. از این لحاظ هیچگونه انگیزه و زمینهای برای دگرگونی سیاسی به صورت انقلاب در کشور وجود نداشت و واقعهی شومی که در سال ۵۷ در کشور اتفاق افتاد، خواسته ابرقدرتها بود که توسط خائنینی که خودشان را روشنفکر قلمداد میکردند و برخی فرماندهان نظامی خودفروخته و بازاریان متحجر و آخوندهای دینفروش و مردمی که دنبال هیجان بودند در غالب شورش به وقوع پیوست و تمام دستاوردهای کشور و ملت را به نابودی کشاند.
شاید عدهای به اینکه شاه در سخنان خودش به مردم اذعان داشت «صدای انقلاب شما را شنیدم» اشاره کنند اما همگان میدانند متن این سخنان توسط دو فرد خائن نزدیک به شاه و دربار نوشته شده بود و حرفهای خود شاه نبود و او با اکراه وبا اصرار خائنین پیرامونش آن سخنان را برای مردم ایراد کرد.
در دوران جنگ سرد، آمریکای امپریالیست و قدرتهای اروپایی استعمارگر که جهان را ملک شخصی خود تصور میکردند، رهبران کشورهای ثروتمند و یا کشورهایی که دارای موقعیتی خاص و استراتژیک بودند را مجبور به اطاعت از سیاستهای خود میکردند و اگر با مقاومت از سوی این رهبران که منافع ملی کشور و ملت خود را در نظر داشتند روبرو میشدند، با طرح کودتا و یا به راه انداختن آشوب و انقلاب توسط نظامیان و یا سیاستمداران خودفروخته، رهبران ملی و میهندوست این کشورها را از اریکه قدرت پایین میکشیدند و دستنشاندههای خود را به قدرت میرساندند.
شورشی که در سال ۵۷ از طرف قدرتهای استعماری در کشور ایران و علیه شاه و حکومت شاهنشاهی ایران تدارک دیده شد به خاطر عدم پذیرش سیاستهای استعماری و زیادهخواهی قلدرهای جهانی توسط شاه و سیاستهای ملیگرانه وی بود.
بیش از چهل و یکسال از عمر حکومت خبیث ملایان میگذرد و شرایط امروز حاکم بر کشور و مردم ایران، در تضاد کامل با دوران طلایی پیش از شورش سال ۵۷ است. دوران سیاه و تباهی چهل ساله ومصیبت و فقر و فسادی که حکومت ملایان، ملت و کشور ایران را با آن درگیر کرده، تمام زمینهها و انگیزههای لازم برای کلید خوردن یک انقلاب به مفهوم واقعی کلمه را فراهم آورده است. اما اکثریت مردم یا از روی ترس و بیتفاوتی و یا نبود یک رهبر قدرتمند و یا در میدان نبودن یک اپوزیسیون فعال و با نفوذ برای هدایت مردم، مانع بزرگی را مقابل حرکت و همبستگی ملت ایران برای به چالش کشیدن حکومت جبار ملایان ایجاد کرده است.
جمهوری اسلامی تمام مرزهای فرومایگی، جنایت علیه بشریت، تروریستپروری، وطنفروشی و دزدی و فساد را پشت سر گذاشته است اما با وجود این هنوز هم مورد حمایت کامل قدرتهای استعمارگر غرب و شرق قرار دارد. حقیقت تلخ این است که جمهوری اسلامی بهترین گزینه برای کارتلها و جهانخواران به شمار میرود زیرا این حکومت منافع ملی کشور و ملت ایران برایش قابل فهم و درک و اهمیت نیست.
یک چنین حکومت عقبافتاده و هردمبیلی باید بر کشور ثروتمند ایران حکمرانی کند تا نخبگان و دانشمندان و جوانان را از کشور فراری دهد و به سوی کشورهای استعمارگر سرازیر کند (فرارمغزها) با وجود حکومت روضهخوانهای بیمصرف است که روسیه توانست بدون کوچکترین هزینهای سهم ایران در دریای کاسپین را بالا بکشد و ملاخور (تجزیه) کند و یا چینیها بازار اقتصادی ایران را به چنگ خود درآورده و همچنین در دریا و خشکی به تاراج کشور ایران مشغول باشند. اروپاییها هم با سرازیر کردن شرکتها و کمپانیهایی رو به ورشکستگی به ایران برای سرمایهگذاری و پمپاژ سودهای کلان و جان گرفتن دوباره این شرکتها و کمپانیها، بازار کار را در کشورهای خود بهبود میبخشند و آمار بیکاری را پایین نگه میدارند. این حکومت ظالم و درندهخو لکه ننگی است که قدرتهای جهانی بر پیشانی ایرانیان حک کردهاند و تا جایی که در توان داشته باشند اجازه پاک کردن این لکه ننگ را به ایرانیان نخواهند داد.
در فروردین سال ۵۸ ملایان نیرنگباز مردم فریبخورده ایران را به پای صندوقهای دروغ و نیرنگ خود کشاندند تا به یک انتخاب یکطرفه و بدون آلترناتیو رای دهند «جمهوری اسلامی آری یا نه ؟» و بدون شمارش صندوقهای آرا رقم جعلی نزدیک به صد درصد آری به جمهوری اسلامی را به خورد مردم دادند و با نیرنگ و حقهبازی لباس مشروعیت حکومت اسلامی را به تن کردند و اکنون بیش از چهل و یکسال است بر گردهی ملت ایران نشستهاند و ملت هم با وجود آنکه کمرش در حال خرد شدن و شکستن است تکانی به خود برای پایین انداختن این بار سنگین و نفرتانگیز نمیدهد.
«پیمان نوین» شاهزاده رضا پهلوی با ملت ایران و نیروهای پراکنده سیاسی و اپوزیسیون، یاد آور «جمهوری اسلامی آری یا نه» است و اینکه زمان انتخاب واقعی فرا رسیده است. امید آنکه ملت بزرگ ایران و دیگر نیروهای مخالف جمهوری اسلامی در عمل به پیام و درخواستهای شاهزاده رضا پهلوی برای نجات کشور جواب مثبت دهند. ملت ایران با اتحاد و همبستگی و با گذار از این حکومت دزد و ددمنش، دوران طلایی دیگری را برای خود و میهن عزیزمان ایران رقم خواهد زد.
برگرفته از کیهان لندن