مجید محمدی جامعه شناس ایرانی و آمریکایی با انتشار مقاله ای درباره رنگ سیاه صورت حاجیفیروزو بهانه حکومت برای حذف این شخصیت سنتی در فرهنگ ایران باستان نوشته است : بسیار مایه شگفتی است که کسانی که ساکن آمریکا هستند و در حوزه مسائل ایران و خاورمیانه اظهارنظر میکنند، خواهان حذف حاجیفیروزی هستند که هیچ ضرری به حال مردم ایران ندارد بلکه آنها را شاد هم میکند اما هیچگاه حذف ولایتفقیه را که جز فلاکت برای ایرانی و ایرانیان به بار نیاورده است، درخواست نمیکنند. وی در ادامه نوشته است : مقامات حکومت ایران نیز که میخواهند در مقام معلم اخلاق بنشینند، باید میان هر آنچه میخواهند حذف کنند و با ولایتفقیه مقایسهای انجام دهند.
محمدی نوشته است : ولایتفقیه همان استبداد مذهبی است که دینکاران و اقتدارگرایان بر آن جامه فقاهت و نیابت امام زمان پوشاندهاند؛ اما حاجیفیروز از متن جامعه ایرانی برخاسته و صدها یا هزاران سال است که علیرغم فراز و نشیبها دوام آورده است.
این جامعه شناس ایرانی نگاشته است : ولایتفقیه جز تاراج منابع عمومی بدون رضایت مردم و سرکوب هر روزه دستاوردی نداشته است اما حاجیفیروز اگر سکه یا اسکناسی هم از مردم میگیرد، بر اساس رضایت قلبی آنها است.
محمدی افزوده است: ولایتفقیه مثل خوره به جان نهادهای اجتماعی و فرهنگ و هنر ایران افتاده اما حاجیفیروز بخشی از میراث ملی ایرانیان است.
حاجیفیروز ادعای تقدس و زهد فروشی ندارد اما ولیفقیه با این ادعاها یک ملت را دربند کشیده است.
وی در ادامه گفته است : هیچ نهادی در ایران برای مردم ایران توهینآمیزتر از ولایتفقیه نبوده و نیست؛ چون فرض این نهاد کوچک شمردن مردم و ضرورت حکومت غیر پاسخگو، فراقانون و نظارتناپذیر است.
محمدی افزوده است: ولیفقیه میتواند در همه ابعاد زندگی مردم دخل و تصرف داشته باشد و تحقیری فراتر از این برای یک ملت وجود ندارد؛ اما در ووکسیم، حاجیفیروز که سالی یک روز است و چند دقیقهای لبخند بر لب مردم میآورد، توهینآمیز شده است. این دقیقا حکایت وارونه شدن شاقول خیر و شر و زشتی و زیبایی است. البته در ووکسیم نسبیت اخلاقی و عقلانی حاکم است و هر که با ووکها است در مقام حق و هر که با آنها نیست، در مقام باطل است.
آیا مشکل شهرداری، تهران ، رنگ سیاه صورت حاجیفیروز است.؟ محققان تاریخ و فرهنگ ایران در باب سیاهی صورت حاجیفیروز، تفسیرهای مختلفی ارائه کردهاند؛ سیاهی زمستان، سیاهی دنیای مردگان، سیاهی شب که حاجیفیروز نوید دهنده رفتن اینها با آمدن فصل بهار است. اما هیچ محقق و مورخ فرهنگ و جامعه ایران، این سیاهی را توهین به نژاد سیاه در ایران نخوانده است چون در ایران، مردم به یکدیگر نگاه نژادی ندارند و اصولا در تلقی آنها، نژاد سیاه ایرانی وجود ندارد.
تاکنون نشنیدهایم که یک ایرانی برای تعریف هویت خود به تعاریف نژادی متوسل شود. اگر افرادی با پوست تیرهتر در جنوب ایران زندگی میکنند، هیچگاه کسی آنها را نژادی متفاوت نخوانده است. ایرانیان بیشتر با نام منطقه و شهر و قومیت خود هویتیابی میشوند و نه با رنگ پوست و نژادشان. هویتیابی نژادی و هویتیابی با رنگ پوست -که در میان برخی ایرانیان خارج از کشور هم مشاهده میشود- یک پدیده کاملا وارداتی است.