حامد محمدی؛ کیهان لندن- پس از خروج آمریکا از توافق اتمی در سال ۲۰۱۷ حسن روحانی رئیس جمهوری اسلامی گفت «یک موجود مزاحم از برجام رفت». او چهارم دیماه ۱۳۹۷ هنگام تقدیم لایحه بودجه به مجلس در سخنانی عنوان کرد «اعتراضات مردم در دیماه سال ۹۶ موجب شد آمریکا دچار برداشت غلط و تصور ناروا از جمهوری اسلامی شده و از توافق برجام خارج شود».
گرچه حزباللهیها و ولایتمداران از همان ابتدا با برجام مخالف بودند و مدام پارهکردن و آتش زدن آن را مطرح کردند اما نه تنها این اتفاق نیفتاد بلکه حکومت تلاش میکند به هر شکلی که میتواند برجام را حفظ کند.
علی خامنهای رهبر جمهوری اسلامی که بارها در سخنرانیها برجام را زیر سؤال برده بود خرداد ۱۳۹۷ ادامه آن را بدون آمریکا منوط به انجام شروطی از سوی اروپاییها کرده بود از جمله تضمین خرید نفت ایران، تضمین تجارت و تبادلات بانکی، کنار گذاشتن بحث در مورد موشکها و حضور نظامی ایران در منطقه و عدم اجرای تحریمهای آمریکا که البته روشن است که هیچکدام از این شروط عملی نشد.
در طول این سالها علی خامنهای بارها تکرار کرده است که حاضر به مذاکره با آمریکا به ویژه با دولت ترامپ نیست. در عین حال شروط آمریکا و اروپاییها برای مذاکره با تهران کنار گذاشتن فعالیتهای موشکی و توقف حمایتهای تسلیحاتی و مالی از شبهنظامیان منطقه است که خامنهای درباره آنها تاکید کرده که «ارکان اقتدار جمهوری اسلامی» و «مسائل ناموسی» آن به شمار میروند و هرگز در موردشان مذاکره نخواهد شد.
اینهمه در حالیست که مذاکره با آمریکا و امضای برجام در سال ۱۳۹۴ بدون اجازه علی خامنهای برای دولت روحانی ممکن نبود به ویژه آنکه همهی شواهد و خبرها نشان میدهد که دولت روحانی و تیم ظریف اساسا به این منظور روی کار آمدند تا «نرمش قهرمانانه»ی رهبر جمهوری اسلامی را با یک توافق اجرا کنند. اما پس از خارج شدن دولت ترامپ از برجام، خامنهای و اطرافیانش و مقامات حکومتی که گرد وی حلقه زدهاند و همچنین حزباللهیهای ولایتمدار برجام را دستپخت دولت روحانی و اصلاحطلبان قلمداد میکنند!
مدتهاست بر سر اینکه چرا برجام امضا شد و «مقصر» چه کسی بود و آیا دستاوردی برای نظام داشت یا نداشت بین جریانهای حکومتی چالش جدّی ایجاد کرده؛ با این حال نه خامنهای جرأت دارد با یک حکم حکومتی دستور خروج از برجام را صادر کند و نه حسن روحانی و دولت و موافقان مذاکره با آمریکا زورشان میرسد بدون اجازهی خامنهای در شرایط کنونی پای میز مذاکره بنشینند.
حسن روحانی ممکن است جسته و گریخته حرفهایی بزند که نشانگر اختلاف مواضعاش با ولی فقیه باشد اما بعید است برخلاف خواست خامنهای در مورد تصمیمات و اقدامات اساسی نظام موضعگیری کند. حتی به فرض اینکه چنین جسارتی هم داشته باشد، چنان هزینههایی برای او خواهد داشت که حتی در حرف نیز هرگز ریسک عبور از خط قرمزهای خامنهای را نخواهد کرد. در چنین شرایطی اگر روحانی پیدا و پنهان یا حتی تلویحی در مورد مذاکره با آمریکا صحبت میکند، در چارچوب علائم و پیامهایی است که خامنهای مخالفتی با آنها ندارد و به این امید است که شاید با همین علائم گشایشی نیز حاصل شود! به نظر میرسد «رگ خواب» علی خامنهای در دست روحانی است. گذشته از اینکه وی به عنوان یکی از امنیتیهای قدیمی نظام با حمایت ولی فقیه به ریاست دو دولت رسیده، در این هفت سال نیز یاد گرفته چطور موضعگیری کند که به نظام لطمه نخورد و پا را فراتر از نقش «تدارکاتچی» خود و خط قرمزهای رهبرش نگذارد.
روحانی در دیدار با وزیر خارجه سوئیس که اخیراً به تهران سفر کرد گفت «آمریکا سالهاست به دنبال حذف نظام جمهوری اسلامی و مداخله در امور داخلی ایران است». دو روز بعد در یک سخنرانی خروج آمریکا از برجام را «خطای محاسباتی» خواند و گفت «آمریکاییها حتما پشیمان هستند و باید به برجام برگردند و برخواهند گشت. این راه بنبستی برای آمریکاست و آنها باید از این کوچه بازگردند». چنین علائمی بیانگر این است که گویا او و خامنهای با نگاهی به انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در نوامبر منتظرند آمریکا به نحوی از جمله انعطاف در مورد تحریمها و عقبنشینی از ۱۲ شرط معروف، بستری برای نشستن پای میزمذاکره فراهم کند اما بدون آنکه پای «موشک»ها یا حمایت از «جبهه مقاومت» را به میان بکشد. البته این خواست از سوی مقامات جمهوری اسلامی تازگی ندارد.
در این میان، ولایتمداران مدام میگویند برجام «خسارت محض» بوده اما دولت درس نگرفته و بدون در نظر گرفتن منافع ملّی به دنبال کشیدن نظام پای میز مذاکره و تسلیم در برابر آمریکاست! حتی با فرض اینکه حسن روحانی «خودسرانه» برجام را امضا کرده باشد و الان هم خودسرانه به دنبال مذاکره با آمریکاست پرسش اینست که چرا خامنهای از جایگاه و قدرتش استفاده نمیکند تا رئیس جمهوری را که «منافع ملّی» را پایمال میکند، سر جایش بنشاند؟! پاسخ روشن است: روحانی بدون اجازه و چراغ سبز علی خامنهای حرفی در مورد این معضل بزرگ جمهوری اسلامی نمیزند و نمیتواند بزند! ولایتمداران هم بهتر است سر خود و اندک طرفداران نظام را با حیلهی دیگری گرم کنند.
هشدار قاسم سلیمانی نسبت به «برجام سه ضلعی»
یکی از منتقدان برجام قاسم سلیمانی فرمانده پیشین سپاه قدس، بازوی خارجی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، بود. او در یکی از سخنرانیهایش درباره دلایل مخالفتش با مذاکره با آمریکا گفته بود: «برای دشمن، برجام سه ضلعی است… اوباما گمان میکرد به مرور به اضلاع دوم و سوم میرسد این آدم عجولی که تازه آمده سر کار [ترامپ] او اصرار دارد به سرعت به این برسد… اصرار آنها روی برجام منطقهای این است که میخواهند روح و تحرک منطقهای که از ایران اسلامی به جهان اسلام روح و جان داده این را بکشند و هدف این است جریانهای اسلامی منطقه در برجام ۲ خشکانده شوند… اگر رفتیم برجام۲ را انجام دادیم مسئله تمام نمیشود. برجام اصلی در داخل ایران است».
سلیمانی در این سخنرانی که ۹ اسفند ۹۷ انجام شد تاکید میکند «با اطمینان به عنوان یک سرباز رهبری هیچ تصمیمی از نظام بدون منافع ملی در هیچ کجا مورد اجرا گذاشته نمیشود».
به عقیده سلیمانی و دیگر همفکرانش «برجام ۱» اتمی، «برجام ۲» شبهنظامیان منطقهای و «محور مقاومت» و «برجام ۳» برنامه موشکی است. شماری از تحلیلگران حکومتی معتقدند کشتن سلیمانی مقدمه تحمیل «برجام ۲» بوده است.
گرچه بعد از ترور سلیمانی مذاکره با آمریکا به ظاهر با مخالفتهای بیشتری روبرو شده اما هرگز بحث مذاکره متوقف و قاطعانه رد نشده است! حامیان خامنهای میگفتند «مذاکره با آمریکا یعنی نشستن با قاتل حاج قاسم بر سر یک میز!» آنها هر نوع مذاکره با واشنگتن را مصداق «بیغیرتی» خواندند اما علی خامنهای در یک سخنرانی ویدئویی ۱۰ امرداد بدون هیچ اشارهای به سلیمانی گفت «اینکه میگویم با آمریکا مذاکره نمیکنیم دلیلش این است که مذاکره یعنی اینکه همه قدرت منطقهای، صنعت هستهای و بازدارندگی نظامی را کنار بگذاریم که اگر کنار نگذاریم هم همین آش و همین کاسه است و تحریمها وضع میشود. کدام انسان با شرف و معتقد به حفظ مصالح کشور حاضر است تحت این شرایط کنار بیاید؟»
سخنان رهبر جمهوری اسلامی یعنی اینکه اگر آمریکا بر سر قدرت منطقهای و صنعت هستهای و بازدارندگی نظامی [همان سه ضلع مورد اشاره سلیمانی] انعطاف نشان دهد احتمال مذاکره و «نرمش قهرمانانه» وجود دارد. از این روست که داخل نظام کم نیستند آنهایی که گمان میکنند اگر جو بایدن که حامی حفظ برجام است پیروز انتخابات ریاست جمهوری آمریکا شود روزنهی امید به مذاکره بیشتر باز میشود.
«شبکه نفوذ» در پی تحمیل «برجام۲»
سیدعبدالله متولیان از نویسندگان روزنامه «جوان» وابسته به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در مقالهای با عنوان «شبکه نفوذ در پی تحمیل برجام۲» مینویسد «نظام سلطه به عنوان دشمن اصلی انقلاب اسلامی در پی آن است که الگوی مذاکره درباره اقتصاد را به حوزه دفاع و امنیت تعمیم دهد و هدف جنگ اقتصادی فعلی، واداشتن نظام سیاسی ایران به قبول مذاکره درباره توان دفاعی خود از طریق افزایش فشار به مردم ایران، عصیانگری و شورش عمومی و مطالبه ملی از نظام برای قبول مذاکره است و این تکرار همان نسخه شوم سال ۹۲ است که منجر به برجام خسارت محض شده و اینک ۸ سال است که کشور هزینه آن نسخه را میپردازد».
در بخشی از این نوشتار آمده «امروز یک تفکر باطل و ذلیلانه در کشور اصرار دارد به نظام تحمیل کند که مصلحت ما در حفظ برجام به هر قیمتی بوده و برجام برای ایران منافعی دارد که حتی اگر اروپا هم از برجام خارج شود ما در برجام بمانیم».
نویسنده ادامه میدهد «این نگاه غلط و گره زدن منافع و امنیت ملّی کشور به بیگانه (دشمن) نمیتواند صرفاً ناشی از سهلاندیشی باشد و چه بسا که تحت حمایت و هدایت جریان نفوذ مطرح و دنبال شود… حرکت در این مسیر و دمیدن در شیپور وادادگی و قبول مذاکره با شیطان بزرگ و اذنابش مفهومی جز حماقت، خیانت و فرصتسوزی ندارد».
حزباللهیها و مخالفان مذاکره با آمریکا تنها راهشان خروج نظام از برجام و خروج از NPT است و هیچ بدیل دیگری برای خروج از این وضعیت ندارند. مسیری که احتمالاً اگر نظام وارد آن شود منتهی به درگیری و جنگ میشود. اما مشکل اینجاست که رژیم ایران حتی برای مذاکره مجدد با آمریکا نیز نه ابزار کافی دارد و نه شرایط مناسب!
برجام در سایه دست به دست شدن دولت میان به اصطلاح «تندروها» (هشت سال دو دولت احمدینژاد) و به اصطلاح «میانهروها» (دو دولت روحانی) شکل گرفت. درواقع هیجان ناشی از «جنبش سبز» به نردبان مشروعیت نظام برای مذاکرات بینالمللی تبدیل شد و باراک اوباما و جان کری دلیل موجهی برای نادیده گرفتن رفتار جمهوری اسلامی از جمله کشتار معترضان و نقض حقوق بشر در سال ۸۸ یافتند به ویژه آنکه بسیاری از آنها که در سال ۸۸ سرکوب شده بودند به امید گشایش سیاسی و رفع «حصر» پشت دولت روحانی قرار گرفتند و «برجام» را «مطالبه عمومی» قلمداد کردند که طی تقریبا دو سال اولیه موجودیتش نیز اگرچه دست رژیم را برای پیشبرد برنامههای توسعهطلبانه و نظامیاش باز کرد اما نتوانست گشایش اقتصادی در کشور و زندگی مردم به وجود بیاورد.
حالا اما مذاکره با رژیمی که دو اعتراضات سراسری ۹۶ و ۹۸ را وحشیانه سرکوب کرده و دستش را بیش از پیش به خون آلوده کرده و پشت هم حکم اعدام صادر میکند و هواپیمای مسافربری را با موشک سرنگون ساخته و همزمان به برنامههای موشکی و اتمی خود میدهد و همچنان اصلیترین حامی تروریسم در جهان است و مردم نه تنها در ایران بلکه در عراق و لبنان نیز علیه آن شعارهای قاطعانه میدهند، اصلا کار آسانی نیست.