این سردوشی تلفیقی که فرماندهان سرتیپ به بالای ارتش میزنند، به نظرم صادقانهترین و دقیقترین بیان وضعیت «نیروهای مسلح جمهوری اسلامی» تحت فرمان ولی فقیه است. یک طرف این سردوشی شاخه و شمشیر سپاه است و طرف دیگرش ستارهی ارتش. این یعنی اینکه در ایرانِ تحت اشغال ملایان، ارتش– و اصولا تمام نیروهای به اصطلاح مسلح– عملا زیرمجموعه و فرمانبر سپاه پاسداران است. هیچ سردوشی و علائم و نشانهای در ارتش و نیروهای مسلح و دیگر نهادهای کشوری و لشکری نیست که از عبارات و نمادهای مذهبی و آرم جمهوری اسلامی در امان مانده باشد.
پاکسازیهای بعد از انقلاب ۵۷ طبیعتا به شیوهای گسترده دامن ارتش را هم گرفت. جمع کثیری از فرماندهان ارتش شاهنشاهی مثل نعمتالله نصیری، امیرحسین ربیعی، و منوچهر خسروداد مستقیما و علنا محاکمه و به جرم مبهم «افساد فیالارض» اعدام انقلابی شدند؛ جمع دیگری هم مثل محمدولی قرنی، ولیالله فلاحی، و علی صیاد شیرازی با پیوستن به نظام اسلامگرا و خدمت کردن به آن ابتدا از عزل و قتل رستند، ولی بعدا و به تدریج به شیوههایی مشکوک کشته شده یا کنار گذاشته شدند.
در نتیجه، آنچه از ارتش باقی ماند بدنی بیسر بود که هویت مشخصی نداشت. این ارتش از بعد از جنگ ایران و عراق، با نصب نیروهای سپاهی در مقام فرماندهی، عملا به زیرمجموعهی سپاه پاسداران تبدیل شد. نمونهی مشهورش علی شمخانی است که امروز دبیر شورای عالی امنیت ملی رژیم است. خامنهای یک سال پس از پایان جنگ ایران و عراق در سال ۱۳۶۸، ضمن انتقال کامل شمخانی از سپاه به ارتش، وی را فرمانده نیروی دریایی ارتش کرد. در آن زمان بسیاری ارتشیها شمخانی را مسخره میکردند که در حالی که حتی در حوض خانهشان هم قایقکاغذیبازی نکرده حالا فرمانده نیروی دریایی شده!
علاوه بر انتصاب فرماندهان سپاه در واحدهای مختلف ارتش، خامنهای تنها افرادی را از داخل ارتش درجات بالا میدهد و به فرماندهی میرساند که یا به شخص وی نزدیک و وفادار هستند، یا اینکه حاضرند در ملاء عام از همپوشانی وظایف و آرمانهای سپاه و ارتش، ایدئولوژی اسلامگرایانه رژیم و استراتژی توسعهطلبانهی جمهوری اسلامی در منطقه و جهان دفاع کنند. نمونه چنین رویکردی عبدالرحیم موسوی فرمانده کل ارتش جمهوری اسلامی، حبیبالله سیاری فرمانده سابق نیروی دریایی ارتش و معاون هماهنگکننده ارتش جمهوری اسلامی، کیومرث حیدری فرمانده نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی و امیر حاتمی، وزیر دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح جمهوری اسلامی هستند.
این روندی است که طی سی سال اخیر «ارتش» را به عنوان نیروی دفاعی کلاسیک کشور ایران عملا بیمعنی کرده– معترضه بگویم که بر مبنای همین سابقه و کارکرد اگر ترامپ بخواهد کمی سخت بگیرد، میتواند به راحتی ارتش جمهوری اسلامی را هم «نیروی تروریستی» اعلام کند- پس اینکه بسیاری سالهاست دل به ارتش بستهاند تا علیه نظام «کودتا» کند، خیالی خام و بچگانه بیش نیست. بارها گفتهام که اگر «اساس» و «وِرماخت» علیه هیتلر کودتا کردند، و اگر ارتش سرخ علیه استالین و برژنف کودتا کرد، سپاه و ارتش هم علیه ولی فقیه کودتا میکنند.
یک نکته فنی را هم باید در نظر بگیریم، و آن اینکه در تاریخ معاصر ایران، ارتش همیشه عملهی حکومتِ بر قدرت بوده؛ و بسیار به ندرت پیش آمده که ارتش علیه حکومت در ایران اقدامی کرده باشد. به عبارتی، ارتش ایران ارتش ترکیه و مصر نیست، که تقریبا همیشه ساختاری نسبتا مستقل و جدا از حکومت وقت داشتهاند. به همین دلیل میبینیم ارتش تنها یک مرتبه در تاریخ ایران معاصر کودتا میکند، و آنهم سوم اسفند ۱۲۹۹ تحت فرماندهی فردی- رضاخان– است که نظام مدرن را عملا خودش به وجود آورد. ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ به معنای دقیق کلمه «کودتا» نبود. عملیات نقاب یا کودتای نوژه در تیرماه ۱۳۵۹ هم بسیار محدود بود و عملا در نطفه خفه شد.
به این ترتیب تنها با مراجعه به این پیشینه تاریخی/ ساختاری، بسیاری باید متوجه میشدند که حساب کردن روی ارتش برای براندازی رژیم ولایت فقیه به مثابه شرط بستن روی اسب مرده است. به این پیشینه و ساختار اضافه کنید این حقیقت را که ارتشی، از درجهدار تا افسر، امروز شغل دوم و سوم دارد، و بعضا کارگری و مسافرکشی میکند تا زندگی روزمره خودش و خانوادهاش را تامین کند. به عبارتی، این ارتشی– که مدام تحت نظر دستگاه امنیتی رژیم نیز هست– نه کشش فردی دارد و نه استقلال و توان جمعی تا بخواهد علیه رژیم کودتا کند.
با این تفاصیل، روش درستِ تمرکز کردن روی ارتش به قصد براندازی رژیم جمهوری اسلامی، سرمایهگذاری روی ریزش بدنهی آن از نظام است و پیوستناش به مخالفان نظام؛ و این با «کودتا از درون نظام» تومنی صنار تفاوت دارد. چنانکه شواهد نشان میدهد، ترامپ قصد دارد دقیقا همین کار را بکند. چنانکه پیشتر به تکرار گفتهام، به نظر میرسد ترامپ بطور خاص و دولتمردان فعلی آمریکا بطور عام نفع و ضرر ایران را بهتر از بسیاری از ایرانیان میدانند. حق نگهدارشان باد!
برگرفته از کیهان لندن
تحلیل بسیار زیبا و در حقیقت وضیعت ارتش ایران همینطور هم هست. هر چندتربیت و آموزش سپاه در اوایل تأسیس آن به عهده کسانی از داخل ارتش ایران بود که وابستگی کاملی به احزاب همسایه شمالی داشتند. بسیار بودند از آنها در نیروی زمینی ایران. ولیکن ادامه و آتش بس در جنگ ایران و عراق بنابه دستورات و توافقات پشت صحنه توسط سپاه و مشاورت شمالی انجام گرفت. بنابراین بعد از انقلاب ارتش ایران نقش خاصی درصحنه سیاسی نداشته و اکنون نیز مجبورا نمیتوانند داشته باشد. بدنه ارتش در روزهای معرکه با مردم خواهد بود و کمتر از سپاه مقاومت خواهند کرد. بجز سران ارتش ذوب شده درحریم منقل رده های تهدانی چیزی برای از دست دادن کسب نکرده اند.