واقعیتی که پیش روی ماست، حتی اگر بطور کامل به آن آگاه نباشیم، این است که حداقل از دو دهه پیش برای جهان عرب مفهومی یا معنایی برای واژه «نزاع اعراب و اسرائیل» باقی نمانده و عربها عملا در مرحله پس از این مفهوم زندگی میکنند.
آنچه مهم است این است که در فاصله سه سال جنگ بین ۲۰۰۳ که جنگ سرنگونی رژیم عراق بود با جنگ لبنان در ۲۰۰۶، دیگر «درگیری اعراب و اسرائیل» به عنوان عنصر تعیین کننده سیاست کشورهای عربی بطور گستردهای حذف شده بود. از این مرحله دیگر نزاع و درگیری میان کشورهای عربی خلیج فارس به ویژه سعودی و امارات متحده با جمهوری اسلامی ایران آغاز شد و اکنون جنگ اعراب نه با اسرائیل بلکه با تهران و آنکار ادامه دارد!
هر پژوهشگری که بخواهد «تأثیرات» منفی و ویرانگری منظم و تخریب استراتژیک در منطقه کشورهای عربی را ارزیابی کند در مییابد که این خرابی نتیجه سیاستها، تصمیمات و اجرای ابزارهای مخصوص رژیم ایران است و هیچ ارتباطی با اسرائیل ندارد!
این اسرائیل نیست که سوریه را بر سر مردمش ویران کرد بلکه شبهنظامیان رژیم ایران به رهبری قاسم سلیمانی بودند که در یک تصمیم استراتژیک، برای محافظت از رژیم بشار اسد حتی اگر «کشور سوریه بسوزد و خاکستر شود» به اجرا درآوردند!
این اسرائیل نیست که خطوط وحشتناک فرقهگرایی و تقسیم شهروندان کشورهای عربی در عراق، سوریه، یمن و لبنان را بر اساس گرایشهای مذهبی شکل داده و اندیشه واپسگرایی را تولید کرده است بلکه پروژه «هلال شیعه» به عنوان یک پروژه استراتژیک اعلام شده از سوی جمهوری اسلامی ایران است که فرماندهان شبهنظامیان با استخراج عناوین تقسیمات فرقهای و شخصیتها و پرچمهای آنها از زهدان تاریخ، پیش میبرند!
این اسرائیل نیست که انگیزه تولد «داعش» شد بلکه رژیم ایران آن را با سلطهجویی و فرقهگرایی خود پرورش داده است بطوری که هاشمی رفسنجانی در یکی از اظهارت خود گفت، احیای سنتهای فرقهای در مورد صحابه که ما احیا کردیم به زائیده شدن داعش به عنوان یک عکسالعمل منجر شد!
و البته این اسرائیل نیست که یمن را به آستانه قحطی و بیماریهای همهگیر رسانده بلکه همه ویرانیهای سازمانیافته در یمن در راستای پروژه فرقهگرایانه رژیم تهران است که با حمایت از حوثیها تمام راه حلهای سیاسی بین مؤلفههای یمنی را نابود کرده و تروریسم و نظامیگری ضد دولت مدنی را ترویج داده است.
این اسرائیل نیست که لبنان را به شکستهای سیاسی و اداری کشانده و منجر به چهارمین انفجار بزرگ غیر هستهای در جهان شده که نزدیک بود کل بیروت را از نقشه جغرافیا محو کند بلکه این نتیجهی عملکرد یکی از بازوهای رژیم ایران در لبنان بود.
انفجار بیروت حتی اگر هم معلوم شود که یک اقدام اسرائیلی است، باز مسئول اول آن مقامات دولت لبنان هستند که مقامات رده اول، دوم و سوم آن یا از حزبالله یا از همپیمانان این حزب هستند.
اسرائیل نیست که بیش از نیمی از لبنانیها را طبق گزارش اخیر ESCWA به زیر خط فقر رسانده و درصد محرومان و فقیران را به سه برابر یعنی در عرض یکسال از ۸ درصد به ۲۳ درصد افزایش داده است بلکه رژیم ایران و حزبالله وابسته به آن هستند.
رئیس جمهوری لبنان وقتی در مصاحبه با شبکه خبری «BMFTV» فرانسه از وی پرسیدند، آیا آمادگی دستیابی به توافق صلح با اسرائیل را دارید، گفت: «ما با اسرائیل مشکل داریم و ابتدا باید این مشکلات حل شود» اما رئیس جمهور این کشور توضیح نداد چه مشکلی با اسرائیل دارد؟! اسرائیل مشکلات مرزی خود را با لبنان حل کرده و جنوب لبنان را سالها پیش رها کرد. اگر اختلافات کوچکی بر سر مرزهای آبی یا خشکی باقی مانده اغلب کشورها حتی کشورهای دوست نیز بین خود چنین مشکلاتی را دارند.
رئیس جمهور همپیمان حزبالله به سیاستهای رژیم ایران و حزباللهاش که در همه تار و پود جامعه و زندگی مردم لبنان دخالت کرده و این کشور را به مرز فروپاشی کامل رسانده اشاره نمیکند بلکه میخواهد به مشکلات حاشیهای و بسیار کوچک اشاره کند و آنها را مانع صلح با اسرائیل عنوان قلمداد میکند.
امروز بیشتر مردم لبنان میدانند که ما در دوره پس از نزاع اعراب و اسرائیل بسر میبریم.
لبنانیها این را نیز خوب میدانند که جوانان اسرائیلی که در مقابل مقر کابینه اسرائیل نشسته و خواهان برکناری نتانیاهو هستند آنها نیز مانند لبنانیها جنگ نمیخواهند بلکه صلح و استقرار و آینده بهتری را آرزو دارند.
جوانان لبنان و اسرائیل مانند جوانان ایران که در یک جنبش سیاسی و اجتماعی بسر میبرند، خواستار ثبات سیاسی، اقتصادی و آیندهی بهتر هستند.
منبع: شرق الاوسط؛ ترجمه و تنظیم از کیهان لندن