مانند بسیاری دیگر از مردم جهان دید منفی نسبت به ترامپ دارم و افکار او را به عنوان کسی که رئیس جمهور بزرگترین قدرت نظامی و اقتصادی جهان است تهدید جدی برای صلح و امنیت مردم جهان و به خصوص مردم خاورمیانه میدانم. اما اینکه اعتقادات و اعمال ترامپ برای منی که در جامعه ایران زندگی میکنم خوب است یا بد، فرصت است یا کابوس، این سوال را به حاشیه نخواهد راند که میزان درک او از وضعیت ایران چقدر با واقعیت میخواند؟ پاسخ این سوال میتواند مشخص کند برنامههای او درباره ایران منطقی دارد یا فقط اقداماتی برای مهار بحران هستند. پاسخ این سوالات برای کنشگران سیاسی ایران مهم هستند زیرا در شرایط جهانی حاضر محدود کردن دیدگاهها به فقط تحولات داخلی یا فقط تحولات خارجی باعث دور شدن از واقعیت ها و ناتوانی در شناخت تحولات است.
مذاکره برای شهرت شخصی یا اجرای طرحی مشخص؟
ترامپ به تازگی در یک گفتگوی تلفنی گفته است: «ایران دیگر آن کشور قبلی نیست. تصور میکنم که آنها در آینده نه چندان دور با ما تماس میگیرند و برای رسیدن به یک توافق تلاش میکنند. اگر بتوانیم به یک توافق واقعی برسیم، این کار را میکنیم. اگر آنها تماس نگیرند باز هم مسئلهای نیست. در نهایت آنها گزینه دیگری نخواهند داشت. ببینیم چه پیش میآید.»
از ترامپ خوشمان بیاید یا نه باید اعتراف کرد تصور او از اوضاع فعلی ایران کاملا درست است. بر خلاف آنچه که تریبونهای رسمی جمهوری اسلامی تصور یا تبلیغ میکنند ترامپ برای شهرت یا رقابت با اوباما نیست که دنبال دیدار با رهبران کشورهای دشمن آمریکا و تلاش برای شکلگیری نطفه مذاکره است. او یک تاجر است و تفاوت او با سیاستمداران این است که بدون پنهان کردن ارزشهای حاکم بر روابط جهانی بین دولتها پشت نقابهایی نظیر میهن پرستی، آزادی، تروریسم، دموکراسی، اسلام و غیره، آشکارا از سود و زیان اقتصادی و به طور کلی از منطق هزینه و فایده صحبت میکند.
خیلی آشکارا میگوید اگر جمهوری اسلامی نمیخواهد دسترسیاش به نظام بانکی و نظام اقتصادی جهانی قطع شود باید سر میز مذاکره بنشیند و به خواستههای طرف مقابل تن دهد. آنچه خامنهای شعار میدهد را ترامپ عمل میکند. “دوران بزن و در رو دیگر تمام شده است.” نمیتوان با ۵+۱ موافقتنامهای هستهای-تسلیحاتی-اقتصادی امضا کرد و بعد روی موشکهای بالستیک شعار نوشت و نزدیکترین شریک دولت آمریکا را تهدید به نابودی کرد. نمیتوان از آمریکا تضمین برای بقای جمهوری اسلامی و رفع تحریم خواست و در عین حال سربازان این کشور را در خلیج فارس اسیر کرد و از آنها فیلم تبلیغاتی تهییه کرد و به نیروهای سپاه پاسداران بابت این عمل مدال داد.
نکته عجیب صحبتهای اخیر ترامپ برای کسانی که در ایران زندگی میکنند آن است که گویی او در همان محله یا همان شهری زندگی میکند که ما زندگی میکنیم و در بحثهای روزمره سیاسی در کوچه و خیابان و درون خانوادهها شرکت میکند. صحبتهای او همان صحبتهایی است که در میانه و یا پایان بحثی درباره اینکه وضعیت خراب است و در نهایت چه خواهد شد؟ از زبان مغازهدار محل، رئیس شرکت، مادر یا پدر خانواده، همکاران و دوستان شنیده میشود. توالی این جملات ساده به قدری به واقعیت افکار فعلی در ایران شبیه است که از شدت سادگی رعبآورند.
«ایران دیگر آن کشور قبلی نیست»
در زمان احمدینژاد و قبل از امضای برجام، یعنی در زمانی که احتمال حمله نظامی آمریکا یا اسرائیل به ایران قوت گرفته بود این تصور به وفور بین مردم عادی ایران دیده میشد که توان نظامی جمهوریاسلامی زیاد است و فکر نمیکنیم به این راحتیها به ایران حمله کنند. تبلیغات موشکی نظام تاثیرات خودش را اگرچه نه بر روی افراد زیادی گذاشته بود. مهم نبود برد و دقت موشکهای ایران چقدر است، موشک در ذهن آنان نماد قدرت نظامی و دلیل محکم بودن پایههای رژیم بود.
اکنون این قبیل تصورات تا حدود زیادی کنار گذاشته شده است. ضعفهای اقتصادی و موجهای پیاپی ناکامیهای جمهوری اسلامی در عرصه بینالمللی سبب شده است همانها که نظام را قدرتمند میپنداشتند حالا احساس کنند مشت گره کرده این نظام خالی است. اسرائیل به پایگاههای ایران در سوریه حمله میکند و صدا و سیمای جمهوری اسلامی تا حد ممکن به این حملات اشاره نمیکند. بعد از این تکرار حملات نظامی اسرائیل عباراتی از این دست را چندباری از زبان همان کسانی شنیدهام که سابق بر این ایران موشکی را قدرتمند میپنداشتند: «اینها راستی راستی از اسرائیل میترسند. اسرائیل میزند ولی جرات نمیکنند کاری بکنند. به روی خودشان نمیآورند.»
خزانه خالی و ایران بیش از گذشته منزوی شده است. ارزش ریال در حال سقوط هر روزه است و قیمت اجناس ساعتی بالا میرود. از مردم ایران آنانکه پولی دارند مانند اوضاع جنگی مشغول ذخیره کالاهای مورد نیاز خود هستند و آنان که پولی ندارند با ترس و نگرانی اخبار را پیگیری میکنند. نقدینگیهای ریالی دیوانهوار وارد بازارهای مختلف میشوند تا خود را به فلزات گرانبها، ارزهای با ثبات و کالاهای سرمایهای تبدیل کنند. همین باعث افزایش افسارگسیخته قیمت همه چیز در ایران شده است.
تولید کنندگان جرات فروش کالا ندارند چون میترسند دو ماه دیگر با آغاز تحریمهای بانکی و نفتی با پول کالاهای خود قادر به خرید نصف یا ثلث مواد اولیه مورد نیاز خود نباشند. دولت بر سر دو راهی مانده است که به تولید کنندگان ارز ۴۲۰۰ تومانی بدهد یا آنها را مجبور به خرید ارز از بازار آزاد کند. اگر ارز دولتی پرداخت شود ساختار قدرت در ایران به قدری فاسد است که قاچاق کالا از ایران به کشورهای همسایه توسط خود وابستگان قدرت افزایش بیشتری خواهد یافت و اگر ارز دولتی پرداخت نشود قیمت همه چیز باید نسبت به چند ماه قبل رسماً چهار برابر شود. حداقل حقوق تعیین شده توسط وزارت کار تا پیش از کاهش اخیر ارزش ریال کفاف زندگی را نمیداد. چهار برابر شدن قیمت همه کالاها و اعلام رسمی بودن افزایش قیمتها در حالی که حقوق و قدرت خرید بیش از نیمی از جامعه ایران در همان سطح قبلی مانده است برای نظام خطر احیای قیام دیماه۹۶ در ابعاد بسیار وسیع را دارد که نتیجهای جز سرنگونی سریع حکومت را نخواهد داشت. دولت و حکومت میخواهند وضعیت را کنترل کنند اما برنامهای برای کنترل اوضاع ندارند. وضعیت ایدئولوژیک نظام نیز از مسئله حجاب گرفته تا دفاع از حرم با بحران جدی روبهرو شده است. پروسه فتح سنگر به سنگر کاملا خود به خودی در جریان است و همان سوریه که چند سالی محور تبلیغات میهنپرستانه و اسلامی نظام بود اکنون به عنوان نماد نارضایتی مردم ایران و پاشنه آشیل بقای جمهوری اسلامی در روابط بینالمللی تبدیل شده است. برای نظام نه ماندن در سوریه به صرفه است و نه امکانی برای تخلیه سوریه دارد. نه راه پس دارد و نه راه پیش. عین همین وضعیت در یمن، رابطه با عربستان سعودی، رابطه با آمریکا و مسائل دیگر برقرار است. جمهوری اسلامی در همه عرصهها بین دو لبه قیچی گیر افتاده است.
«تصور میکنم که آنها در آینده نه چندان دور با ما تماس میگیرند»
این تصور در بین مردم و فعالان سیاسی ایران رایج است. چنین تصوری در بین بهاریها(احمدینژادیها)نیز وجود دارد. بسیجیها و مشاوران جوان رئیس جمهور در دولت احمدینژاد که امروز خود را با عنوان جریان عدالتطلب معرفی میکنند یک گام به پیش گذاشته و با زبان تحقیر و ادبیاتی شبیه به ادبیات نامفهوم حسامالدین آشنا از برقرار بودن شروع مذاکرات به صورت مخفی صحبت میکنند. معلوم نیست منبع این ادعا چیست و مشخص نیست مخاطب تحقیرها رهبری نظام است یا دولت. همچنین مشخص نیست منظور آنها از دور جدید مذاکرات مذاکره با کشورهای اروپایی است یا آمریکا اما تعدادی از آنها از “مذاکره با کدخدا” صحبت میکنند. کدخدای جهان توصیفی است که حسن روحانی از نقش آمریکا در جهان بیان کرده است.
اینکه هنوز مردم به بانکها هجوم نبرده و سپردههای خود را طلب نمیکنند و موج ورشکستگی بانکها شروع نشده است به این دلیل است که بخشی از مردم ایران تصور میکنند همانند زمان نوشیدن جام زهر و پایان جنگ ممکن است با اعلام نتیجه مذاکره بین آمریکا و جمهوری اسلامی به ناگاه قیمت طلا و دلار سقوط کند و به دنبال آن حباب قیمتها در کالاهایی نظیر خودروی ایرانی شکسته و آنها که با قیمتهای حبابی خرید کردهاند متحمل ضرر هنگفت شوند. اگر روزی این گروه از مردم مطمئن شوند که مذاکرهای بین ایران و آمریکا صورت نخواهد گرفت یا احساس کنند برای چنین مذاکرهای دیر شده است جمهوری اسلامی تازه با بحران اصلی روبهرو خواهد شد. آنچه تاکنون اتفاق افتاده است فقط یک مانور کوچک بوده است. رجوع مردم ایران به بانکها برای بیرون کشیدن سپردهها سیستم اقتصادی ایران را کاملا متلاشی خواهد کرد زیرا طبق آمار خود بانک مرکزی جمهوری اسلامی هیچ بانکی در ایران قادر به بازپرداخت ثلث سپردههای مردم نیست و اگر در یک مدت کوتاه از هر سه نفر ایرانی، یک نفر برای دریافت سپرده خود به بانکها رجوع کند، یا باید بانکها را تعطیل کرد، یا با چاپ اسکناس بدون پشتوانه طلب آنان را داد. شورش بزرگ در پی هر یک از این دو تصمیم امری بدیهی است.
«اگر بتوانیم به یک توافق واقعی برسیم، این کار را میکنیم»
در بین فعالان سیاسی ایرانی این سوال وجود دارد که در صورت تسلیم جمهوری اسلامی و انصراف کامل از برنامه هستهای و موشکی آیا امکانی برای توافق بادوام بین نظام و آمریکا وجود دارد؟ آیا بعد از انصراف جمهوری اسلامی از برنامه هستهای و موشکی آمریکا بد عهدی نمیکند؟ این سوال نگرانی مهم رهبر ایران نیز هست. او بارها گفته است موافق مذاکره هستهای و تسلیحاتی با آمریکا و غرب نیست چرا که بیم دارد فشارها به مسائلی نظیر حقوق بشر و مقابله با قوانین غیر انسانی اسلامی نیز کشیده شود.
مردم ایران _چه نخبگان و چه عوام_ معتقد هستند آخوندها و حاکمان فعلی ایران برای بقای خود دست به هر کاری خواهند زد و اگر لازم باشد حجاب را نیز غیر اجباری کرده و تاسیسات هستهای را به کلی جمع آوری میکنند تا بتوانند به حکومت خود بر ایران ادامه دهند. فعالان سیاسی ایران در پاسخ به این سوالات تا این حد متحد و همنظر نیستند. اما نگاهی به وضعیت خاورمیانه، پیچیدگی روابط قدرتهای جهانی و قدرتهای منطقهای در سوریه، فقدان یک اپوزیسیون آماده به تحویلگیری قدرت در ایران، خطرات آغاز یک جنگ وسیع در ابعاد ایران برای همه دولتهای منطقه و قدرتهای جهانی و دلایلی از این دست این باور را تقویت میکند که با وجود آنکه بعد از تعطیلی برنامه هستهای و برنامه موشکهای بالستیک برد بلند با آنکه جمهوری اسلامی تبدیل به گرگی بی پنجه و بیدندان خواهد شد که از بین بردن آن را برای دشمنان این نظام سادهتر میکند اما پیچیدگی معادلات مربوط به خلاء قدرت در ایران دلیلی برای پایبندی آمریکا به توافق جدید با جمهوری اسلامی خواهد بود. گروهی از تحلیلگران سیاسی نیز معتقد هستند ورود جمهوری اسلامی به دوران پس از توافق جدید با آمریکا امکان تعدیل ساختارهای بسته نظام و پیگیری حقوق مدنی برای مردم ایران را سهل کرده و در شرایط فعلی منطقه این کمهزینهترین راه ممکن برای تغییر در وضعیت فعلی است. همچنین عدهای از فعالان سیاسی معتقد به لزوم براندازی نظام جمهوری اسلامی بر این عقیده هستند که این اتفاق میتواند فرصتی برای بازسازی نیروهای سیاسی، عضوگیری و ایجاد سازماندهیهای لازمی باشد که بتواند خلاء قدرت را پر کند. با این حال هر دو این نظرات مخالفان خود را نیز دارد. از جمله افرادی طبق تجربیات قبلی معتقدند در صورت توافقی بین جمهوری اسلامی و آمریکا، فضای سیاسی و اجتماعی ایران با یک سرکوب شدید از طرف حاکمیت روبهرو خواهد شد.
«در نهایت آنها گزینه دیگری نخواهند داشت»
ممکن است در ایام پیش رو با حادثهای نظیر مرگ خامنهای تغییرات جدی در عرصه قدرت ایجاد شود. ممکن است از ایران با آمریکا تماس گرفته شود اما آن کسانی که تماس میگیرند بخشی از ساختار قدرت سیاسی و نظامیان ایران باشند که از تداوم این وضعیت به ستوه آمده و خواهان آن باشند که کودتایی نرم یا سخت را به اجرا درآورند. ممکن است بعد از اجرای تحریمهای نفتی و بانکی قیمت دلار به بیش از ۲۵ هزار تومان افزایش یافته و نرخ تورم در مسیری شبیه زیمباوه یا ونزوئلا وارد شود و شورشهای سراسری و بزرگی ایجاد کند. حتی در روی کاغذ دور از انتظار نیست جمعی از معتمدان رهبر جمهوری اسلامی پروسهای برای تعدیل اجتماعی و سیاسی را آغاز کنند ولی برای جلوگیری از فروپاشی بیشتر اقتصاد و جامعه ایران راهی به جز مذاکره به آمریکا و متوقف کردن تحریمها وجود ندارد.
ترامپ کاملا درست میگوید. از ایران با آمریکا تماس گرفته خواهد شد. مهم نیست از طرف خامنهای یا برای دور زدن خامنهای. شناخت ترامپ به عنوان یک تاجر بزرگ که با اقتصاد جهان و روابط بینالمللی شکل گرفته پیرامون آن آشناست از شناخت آنانی که در میز ایران وزارت امور خارجه آمریکا یا هر قدرت دیگری مشغول به کار هستند واقعیتر است. در روزهای منتهی به تعیین ریاست جمهوری آمریکا گفته میشد میزان هوش و سطح تفکر او از جرج بوش پسر پائینتر است اما نه فقط در عرصه اقتصاد که پیشنهاداتی که ترامپ در عرصه سیاسی نیز به کشورهایی نظیر کره شمالی و ایران میدهد نیز بسیار هوشمندانه و کاربردی است. پیشنهادات پیشینیان ترامپ(به جز باراک اوباما) به جمهوری اسلامی بیشتر پیشنهاداتی برای اجرا نشدن بود تا پیشنهاداتی برای پذیرفته شدن. پیامهای ترامپ فرق دارد. او به جمهوری اسلامی میگوید در قدم اول قبول کنید مثل یک “دیکتاتوری متعارف” به قواعد بینالمللی تن بدهید تا تبدیل به یک هدف فوری نشوید. اصرار دارد برنامهای برای براندازی رژیم ایران ندارد و بر خلاف آنچه از روحیات او تصور میشود به ندرت به قدرت نظامی و جنگ اشاره کرده است. شاید نظامیان و سیاستمداران محافظهکار جنگ را دوست داشته باشند اما برای یک تاجر وقتی می توان با تحریم و بدون هزینه به نتایج مورد نظر دست یافت دلیلی برای پرداخت هزینه هنگفت یک جنگ وجود ندارد.
«ببینیم چه پیش میآید»
این جمله ایرانیترین جمله ترامپ است. یا او زبان مردم عادی را خوب میفهمد و یا مردم عادی زبان او را خوب میفهمند. آخرین پله از عبارات نا امید کننده مردم ایران در دیالوگ با یکدیگر همین است. وقتی فهرستی بیانتها از مشکلات زندگی مردم بیان میشود شاید فقط این جمله بتواند پایان بخش گفتگوهای تلخ و پر هراس این روزها باشد. ببینیم چه پیش میآید!
جملهای مناسب برای پایان شرح مشکلات و در عین حال جملهای دهشتانگیز برای تحلیل اهمیت وضعیت فعلی ایران در نگاه بزرگترین قدرت جهان که نشان میدهد سرنوشت ۸۰ میلیون ایرانی و همه رویاهای روحانیون حاکم بر ایران و هر آنچه در این چندماه بر سر اقتصاد ایران آمده است از نظر رئیسجمهور آمریکا و بقیه دنیا چقدر بیاهمیت است. ببینیم په پیش میآید یعنی قصدی برای کوتاه آمدن وجود ندارد. یعنی برای هر حالتی آماده هستیم و تدارک دیدهایم. پیامی برای حاکمیت ایران است که کاری از دست شما ساخته نیست و آنقدر شما را در این وضعیت نگه میداریم که یا سر عقل بیائید یا توسط مردم خشمگین نابود شوید.
«ببینیم چه پیش میآید» یعنی توپ در زمین ایران است. اینکه در نهایت مردم ایران به توپ ضربه میزنند یا حکومت آنرا در اختیار خود قرار میگیرد نیز برای گوینده این جمله(ترامپ) اهمیت چندانی ندارد. در نهایت مطمئن است که با او تماس خواهند گرفت. ترامپ خوب میداند دارد با ایران چه میکند. آنچه که او دارد اجرا میکند نه اتفاقی است و نه طرحی نمایشی. برنامهای است که برای به نتیجه رسیدن به اجرا گذاشته شده است و احتمال آنکه مانند قولهای انتخاباتی او در عین ناباوری همگان متحقق شود بسیار زیاد است.
جناب آقای ترامپ وتیم وی واقع بین هستند ونه دروغگو یا رویا پرداز. وقتی درایران دزدیهای دولتی فراوانی صورت میگیرد ورانت موروثی شدیدی وجود دارد و یک جانباز ویا یک آزاده مفت مفت پول به حسابش ریخته و کد دارمیشود و بالاسرمردم عادی مینشند حالا یک فردی که در این ماجرا نیست مجبورهست که یک کلیه سالم خودش را بفروشد تا فقط وفقط زنده بماند. شعار پوچ ودشمن ایجاد کن(مرگ بر آمریکا واسرائیل و آل سعود) در مدت چهل سال است که مردم را سرکارگذاشته وکارایی نداشته وچپاول دولتیها وسران رژیم به اصطلاح جمهوری اسلامی ایران را زیادترکرده وتداوم بخشیده است. بنابر این آقای دونالد ترامپ از اوضاع خوب و بد ویا افتضاح مردم ایران کاملاً باخبرند و بیراهه نرفته است. تازه بدبختی بیشتر دولت ایران ازآنجا ناشی میشود که آیا باید یک یا چند دولت خارجی از ملت ایران حمایت کند؟؟ پس عرضه خود دولت ایران واینهمه بوق وکرناهایش کجاست ؟؟
اگر به ایران حمله کرد می فهمیم بالاست