در ترکیه، رزیدنت رجب طیب اردوغان، پیروزی خود در انتخابات عمومی ترکیه را جشن گرفت و آگاهان گفتند که اکنون او می تواند گام های بلندتری در استقرار رژیم دیکتاتوری و تقویت آن بردارد.
در حالی که پیش از رای گیری این احتمال ضعیف وجود داشت که اردوغان کمتر از پنجاه درصد از آراء را به دست آورد و انتخابات به دور دوم کشیده شود، ولی ستاد مرکزی انتخابات، در پایان شمارش آراء، اردوغان را دارای بیش از ۵۲ ذرصذ از آراء دانست و پیروزی او را اعلام کرد.
گروه های اوپوزیسیون می گویند که در شمارش آراء تقلب شده و خواستار بازشماری هستند، ولی بعید می نماید که اردوغان به این خواسته اعتنایی بکند و حتی اگر افراد اوپوزیسیون پافشاری کنند، با خطر زندان روبرو خواهند بود.
پیروزی اردوغان، در نتیجه ائتلاف با حزب ناسیونالیستی و تعصب گرای ترکیه به دست آمد. این حزب گرچه کاملا سکولار است و از امور دینی دور می باشد، ولی خواهان بازگردانیدن جلال و شکوه دوران سلاطین عثمانی است و برخی از نواحی عراق و سوریه را به عنوان بخشی از خاک ترکیه درخواست می کند.
همچنین، اکثریت پارلمانی اردوغان نیز نتیجه همکاری با این حزب به دست می آید.
آگاهان می گویند که از این پس ترکیه به یک دیکتاتوری کامل مبدل خواهد شد. زیرا در پارلمان قبلی قانونی به تصویب رسید که اختیارات نیمه دیکتاتوری به رئیس جمهوری می دهد. اردوغان حتی پیش از تصویب این قانون نیز، اختیارات زیادی را مافوق مقام رئیس جمهوری در دست خود قبضه کرده بود و اکنون با قاطعیت بیشتری می تواند این اختیارات را به اجرا بگذارد.
اردوغان در حالی در انتخابات پیروز شد که در جریان مبارزات انتخاباتی بیشترین تلاش را به عمل آورد که از فعالیت رقبای خویش جلوگیری کند و یا آن را محدود سازد.
به نتها یکی از نامزدهای انتخاباتی به زندان افکنده شد، بلکه رسانه های همگانی در ترکیه اجازه نیافتند اخبار مربوط به رقیبان اردوغان را به طور کامل منعکس سازند.
آگاهان اریابی می کنند که فرمانروایی اردوغان در دور جدید، ترکیه را بیش از پیش از دنیای غرب دور خواهد ساخت و موجب افزایش زیاده خواهی های اسلامی و توسعه طلبی ارضی ترکیه خواهد شد. برخی تحلیلگران می گویند که اردوغان اکنون می خواهد، هم به سلطان عثمانی مبدل گردد و هم به مقام خلیفه مسلمانان جهان برسد.
برخی بر این باورند که اگر خمینی با بختیار مصالحه میکرد و انقلاب رخ نمیداد، سرنوشت ایران به مسیر دیگری میرفت؛ اما بنظر من اردوغان بهترین گواه برای اثبات اشتباه بودن این باور است.
در ترکیه هیچ انقلابی رخ نداده اما اردوغان گام به گام در همان مسیر جمهوری اسلامی پا میگذارد:
تهیج مذهبی افراد ساده (روستایی و فقیر) که هیچ وقت دیده نشده اند و استفاده ابزاری از آنها؛
نسبت دادن تمامی مشکلات داخلی به بیگانگان (آمریکا و اسراییل) با فرافکنی و نظریات توطئه؛
القاء مردمی بودن حکومت با هوچی گری تبلیغاتی (توی رودربایستی قرار دادن مردم)؛
قدرت دادن به افراد بی لیاقت اما وابسته و فراری دادن نخبگان کشور؛
فساد گسترده مالی و مافیای حکومتی؛
نابود کردن استقلال ارتش و تبدیل آن به نیروی سرکوبگر حکومت؛
خفه کردن دگراندیشان و مخالفان با ترور فیزیکی یا شخصیتی؛
تحریکات ایدئولوژیک و مداخلات نظامی در کشورهای منطقه با هدف برپایی امپراتوری؛
تغییر قانون اساسی برای ایجاد یک دیکتاتوری مطلقه؛
ترساندن مردم از نابودی کشور و اسلام در صورت سرنگونی حکومت؛
و صدها عملکرد مشابه دیگر.
در اصل دلیل اصلی پیدایش این نوع حکومتها وجود زمینه و پتانسیل های مخرب در این جوامع است که قرنها پنهان مانده و امثال خمینی و اردوغان (با کمک برخی شرکای خارجی) تنها آنرا فعال نموده و از آن نهایت بهره برداری را میکنند.
پتانسیل هایی مثل باورهای نادرست دینی و مذهبی (حتی قومی)؛ اعتماد و یا تنفر احساسی و بی منطق (سفید و سیاه)؛ فقر، بیسوادی و ناآگاهی عمومی؛ و در یک کلام ناتوانی اکثریت مردم از درک ریشه های واقعی مشکلات کشور (اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، اجتماعی…).
لذا هر کشوری به واسطه دارا بودن چنین پتانسیل های مخربی، چه با انقلاب و چه بی انقلاب، در مسیر تشکیل چنین حکومت هایی حرکت کرده و دیر یا زود در این باتلاق فرو خواهد رفت.
مبارزه داخلی با این حکومتهای عوام فریب نیز (همانند بیماری سرطان) بسیار دشوار است زیرا که در یک چرخه ویرانگر، از طرفی قدرت خود را از ناآگاهی مردم گرفته و از طرف دیگر دائما بر دامنه این ناآگاهی و بیماری جامعه می افزایند. چه بسا که تنها راه علاج همانند بیماری سرطان یک جراحی خارجی باشد؛ عاقبتی که دو حکومت صفوی و عثمانی (الگوهای حکومت فعلی ایران و ترکیه) در نهایت به آن دچار شدند.
بی تردید حکومتهای ایران و ترکیه به این تشابهات آگاه اند و برای همین، پنهان و آشکار، همواره از یکدیگر پشتیبانی میکنند.