راهزن انگلیسی با حکومت اسلامی ایران چه تفاوتی داشت؟تفسیر سیاسی هفته؛نوشته،منشه امیر

رابین هود راهزن افسانه‌ای انگلیسی از ثروتمندان و قدرتمندان میدزدید و بین مردم فقیر و فرودست تقسیم می‌کرد اما در حکومت اسلامی ایران این ثروتمندان و صاحبان قدرت هستند که از مردم می دزدند و آنها را چپاول می‌کنند و پولش را به جیب خود می ریزند و فرزندان خود را برای ناز و نعمت به خارج می فرستند و یا بخشی از آن را به سازمان های ترور می پردازند و بقیه را که بودجه‌ای بسیار کلان است در راه اتم و موشک و دیگر جنگ افزارها هزینه می‌کنند به این امید واهی که بتوانند بزرگترین قدرت جهان اسلام و شاید یکی از مهمترین قدرت های نظامی دنیا باشند.

راه اشتباه می پیمایند و دچار وهم شده اند و چنین چیزی امکان‌پذیر نخواهد بود.

اما نتیجه این رفتار آن است که مردم ایران روز به روز فقیرتر و تهیدست ترمی‌شوند.

به بودجه دولت ابراهیم‌رئیسی نگاه کنید…

گفته می شود که تورم مالی در ایران در سال پیش رو از ۴۴ درصد و شاید از ۵۰ درصد کمتر نباشد اما در این بودجه افزایش حقوق کارمندان و کارگران و پرستاران و دیگر خادمان کشور به میزان بسیار کمی بالا می‌رود اما در مقابل بودجه سپاه پاسداران را دو برابر می کنند و هزینه‌ای را که برای آخوند ها و دستگاه های دینی خود اختصاص داده‌اند بسیار بالا می‌برند و همینطور بودجه‌ای را که در اختیار دستگاه تبلیغاتی صدا و سیمای رژیم می‌گذارند و تصور می‌کنند که با این شیوه به هدفهای خود خواهند رسید…

اما مهم آن است که آنها از جیب مردم می دزدند که جیب خود را پر کنند و این تفاوت اصلی آنها با رابین هود است…

رابین هود عزت و شرافت و انسانیت و مروت داشت اما سران حکومت ایران هیچ یک از این خصوصیت ها را ندارند.

برای آنها مردم ایران عددی نیستند تنها مهره و وسیله ای هستند که بتوانند بر آنان حکومت کنند و ظلم روا دارند و پول آنها را بدزدند و ثروت ملت ایران را غارت کنند و سرزمین ایران را هر روز به وضعیت دشوارتری مبدل سازند که بتوانند شاید به هدف‌های موهوم خود برسند که نخواهند رسید…

یک آخوند حکومتی در آخرین سخنان خود می‌گوید آن هم در برابر دوربین تلویزیون خود حکومت ایران و با پرچم رژیم ایران که پشت سرش قرار دارد می‌گوید که اگر حکومت از حمایت مردم برخوردار نشود آنگاه موجودیت خود را به خطر می‌اندازد.

این آخوند می‌گوید که اتحاد جماهیر شوروی فروپاشید.

حکومتی که پر قدرت بود و بزرگترین ارتش دنیا را پس از ایالات متحده داشت.

توپ داشت…

تفنگ داشت و بمب هسته‌ای داشت…

موشک داشت به مقدار بسیار زیاد ولی فرو ریخت…

و آن آخوند می‌گوید که فرو ریخت چون از حمایت مردمی دیگر برخوردار نبود و می‌گوید که اگر حکومت ایران در جنگ هشت ساله با عراق پیروز شد که البته پیروز نشد و خمینی جام زهر را سر کشید اما به هر حال اگر ملت ایران توانست ارتش اشغالگر و متجاوز خارجی را از سرزمین خود بیرون راند به علت آن بود که مردم از حکومت پشتیبانی می کردند.

البته او اشتباه می کند…

مردم ایران از سرزمین خود دفاع می کردند و نه از رژیم و نه از روح الله خمینی که  با نابخردی صدام حسین را تحریک کرد که بیاید به ایران حمله کند و این جنگ مصیبت‌بار را برای ملت ایران و ملت عراق به وجود بیاورد.

آن آخوند مثال های دیگری نیز می زند که چگونه مردم از حکومت دفاع کردند اما آن را اشتباه می کند و خودش می گوید که در سال های اخیر بارها و بارها مردم ایران به خیابان آمده و صدای اعتراض خود را بلند کردند.

در واقع می‌توان گفت که مردم ایران تنها دو بار از این رژیم دفاع کردند و پشتیبانی نشان دادند.

یکی هنگامی بود که به اشتباه به خیابان‌ها آمده و فریاد می زدند که روح منی خمینی و سخت اشتباه کرده بودند…

و بار دوم هنگامی بود که خاک ایران مورد تعرض قرار گرفت و مردم به پا خاستند و حکومت صدام حسین را به عقب نشینی وادار کردند…

از آن پس  مردم ایران به خوبی به هویت رژیم و اشتباه خود پی برده بودند و حمایت خود را از این سرکوبگران سلب کردند.

مدت های مدید است که این حکومت دیگر پایه مردمی ندارد…

اما  اعتراضات مردم روز به روز گسترده تر و شدیدتر می‌شود و اقشار بیشتری از مردم را در بر می گیرد.

امروز دیگر تنها کارگران هفت تپه نیستند همه کارگران ایران از کمبود نان و گوشت و آب ناله می‌کنند و تنها معلمان و آموزگاران و دبیران نیستند که به خیابان آمده و خواهان افزایش حقوق خویش هستند و تنها پرستاران نیستند که فریاد می زنند که درآمد ما کفاف زندگی ما را نمی دهد.

رابین‌هود از ثروتمندان می دزدید و آن را در اختیار فرودستان قرار می داد اما در حکومت اسلامی ایران از مردم می دزدند.

محمود احمدی‌نژاد وعده داده بود که درآمد نفت را سر سفره مردم می آورد که البته نیاورد…

و امروز چه می کنند…

می گویند که همان مقدار کم تولیدات سوخت و نفت را که مورد تحریم قرار دارد در اختیار سپاه پاسداران می‌گذاریم تا بفروشد و پول آن را به جیب خود بریزد.

نه گفتند به جیب خود بریزد…

گفتند که با آن بتوانند قدرت تهاجمی خود را بیش و بیشتر کند.

سپاه پاسداران بر بسیاری از امور اقتصادی ایران تسلط یافته و مسلط شده است و این درآمدها را به جیب خود می ریزد و ادعا می کند که می‌خواهد اسلام را پیش ببرد و ادعا می‌کنند که ما شش ارتش یعنی قاسم سلیمانی ۶ ارتش در کشورهای منطقه برای حکومت ایران برپا کرده است.

کدام ۶ ارتش؟!

نگاه کنید و ببینید که حزب الله لبنان اکنون در پایین‌ترین سطح خود قرار دارد و مردم لبنان فریاد می‌زنند که دست از سر ما بردارید و مردم لبنان به حکومت ایران لعنت می فرستند که اینچنین حزب الله را در کشور آنها پرورش داد.

و به حوثیهای یمن بنگرید که سالیان دراز است با پول و اسلحه  حکومت ایران می جنگند و هیچ پیشرفتی نکرده اند و همچنان در جا می‌زنند و همچنان در حال عقب‌نشینی و فروپاشی هستند.

و نفوذ حکومت ایران در عراق به کجا انجامید؟!

اینها همه هزینه های گزافی را بر دوش ملت ایران تحمیل کرد و خدا می داند که از این پولهای کلان که ظاهراً در راه اعتلای اسلام به کار رفته چه مقدار کلان آن را به جیب خود ریختند…

رابین‌هود از ثروتمندان می دزدید و به فقیران می‌داد اما در حکومت اسلامی ایران کاملا معکوس عمل می کنند…

اما آیا این دزدی و چپاول می تواند دوام داشته باشد؟!

در اتحاد شوروی نیز این سوءمدیریت باعث شده بود که تولیدات کشور دائماً پایین‌تر بیاید و با کیفیت کمتری به بازار عرضه شود.

صادرات شوروی روز به روز کمتر می‌شد.

و در مقابل پولی که برای امور نظامی هزینه می‌کردند هر روز بالاتر می‌رفت آنها می خواستند که با ارتش آمریکا رقابت کنند.

شعار مرگ بر آمریکا سر می‌دادند و این بود که بیشترین توان ملت اتحاد شوروی را در راه نظامی هزینه می‌کردند.

و همچنین چون صاحبان قدرت بودند آنها نیز همانند حکومت ایران و یا حکومت ایران همانند روسیه شوروی می دزدیدند و به جیب خود می ریختند و آنها فرو ریختند به خاطر فساد مالی خود همان فسادی که امروز در همه نقاط و پیکر حکومت اسلامی ایران ریشه دوانیده است.

در دوران استالین  سرکوب شدید مانع خیزش مردم می‌شد اما در سال‌های بعد از او همین فساد مالی بود که بالاخره باعث فروپاشی رژیم گردید.

از داخل حکومت رهبرانی به وجود آمدند که گفتند دیگر بس است و دیگر چنین حکومتی را نمی توان ادامه داد و موجب فروپاشی آن حکومت شد.

البته بعید می دانیم که در داخل حکومت اسلامی ایران چنین پدیده ای تکرار شود.

آنها قدرت را به دست دارند و از همه مزایا و نعمات برخوردار هستند و دلیلی ندارد که این امتیازات قدرت را از دست بدهند و بعید می نماید که از داخل رژیم فردی بلند شود و بگوید که دیگر بس است…

دزدی ها را متوقف کنید…

ولخرجی ها را پایان دهید…

حاتم بخشی ها را متوقف سازید و بعید است که چنین فردی در حکومت ایران ظاهر شود اما مردم بیدارند و اعتراض‌های مردمی هر روز بیش و بیشتر می شود و چگونه حکومت خواهد توانست که با این سیل خروشان اعتراض ها روبرو گردد و از پا در نیاید و فرو نباشد؟

چنین امری محال است…

هر اندازه سرکوب مردم ایران بیش و بیشتر می‌شود نشان آن است که این رژیم ضعیف تر می گردد و پایه‌های آن لرزان ترمیشود…

ترس وجودش را فرا گرفته و به همین سبب است که به تظاهرکنندگان در زاینده‌رود حمله می برد و آنها را زخمی و پراکنده می سازد و به سوی آنها گلوله های ساچمه ای پرتاب می‌کنند تا فلج شوند و بیمار شوند و چشم خود را از دست بدهند و زخمی و معلول و ناتوان گردند و دست از تظاهرات بردارند. اما نمی‌دانند که این اعتراض ها هر روز گسترده‌تر می‌شود…

مردم به این نتیجه می‌رسند که دیگر راه چاره ای نمانده است باید قربانی دهند و به پا خیزند و این رژیم را براندازند زیرا تا هنگامی که این حکومت بر سر قدرت باشد مصیبت مردم ایران نه فقط ادامه خواهد یافت بلکه هر روز بیش و بیشتر خواهد شد.

این را بدانند که حکومت آنها دوام نخواهد آورد آنقدر از درون پوسیده است که ترمیم نخواهد شد و بلاخره فرو می پاشد…

اورشلیم؛ شنبه ۲۷ آذر ۱۴۰۰  -۱۸ دسامبر ۲۰۲۱