سال هاست که از برقراری هر سالهی مراسم روز قدس در ایران میگذرد. اما به باور من نه تنها جوانهای متولد شده در این سالها، که بسیاری از هم نسلهای ما هم نمیدانند که اگرچه «روز قدس» دارای آدرسی عوضی بعنوان «حمایت از فلسطینیان» است اما ریشه در اهداف سلطه طلبانه جمهوری اسلامی برای گسترش نفوذ حکومت اسلامی در خاورمیانه، و جنگ افروزی برای تحقق رؤیای آیت الله خمینی، یعنی ایجاد امپراتوری اسلامی بصورت احیای خلافت عثمانی یا سلطنت شیعهی صفوی، دارد.
تاریخ سرزمین قدس یا “بیت المقدس”
«قدس» یا «بیت المقدس»، یا «اورشلیم» کنونی، قبل از این که جایگاهی مقدس شناخته شود نامهای مختلفی داشته از جمله بیوس، کادس، سالم، و روسلیم و… با تاریخی چند هزار ساله که در طول آن این سرزمین به دست حکومتهای مختلفی تصرف و اداره شده است. اولین کشوری که نامش به عنوان صاحب «روسلیم» در تاریخ میآید مصر زمان فراعنه است که سپس به تصرف داود نبی و سلیمان نبی در میآید. حکومت خودمختار این سرزمین در زمان سلیمان نبی صاحب تشکیلات و سازمانی سیاسی شده و معبدی در آن ساخته میشود؛ معبدی که بعدها سه مذهب یهودی، مسیحی و اسلام آن را مقدس شناختند.
این معبد در سال ۵۹۷ قبل از میلاد و پس از حملهی بخت النصر، حاکم بابل، که از پادشاهان خونریز و سخت دل دوران باستان بود، همراه با دیگر معابد کوچکتر ویران شد. بخت النصر تقریباً همهی یهودیهای مسن این شهر را کشت و جوان ترها را به عنوان برده به بابل برد.
در سال ۵۳۷ قبل از میلاد کورش بزرگ، به دعوت مردم بابل، به آنجا لشگر کشید و بدون جنگ وارد شهر شد و بلافاصله یهودیها و دیگر افرادی را که مذاهب مختلفی داشتند آزاد کرد تا به شهرهای خود باز گردند؛ و نیز کمک کرد که معابد و اماکن مقدسشان را بازسازی کند. از آن پس این سرزمین تا ۲۰۰ سال تحت فرمانروایی ایرانیان بود.
در سال ۳۳۲ قبل از میلاد، اسکندر مقدونی شهرهای بسیار و از جمله این سرزمین را که نزد یهودیان مقدس شمرده میشد تصرف کرد و باز ویرانیهای زیادی در آنجا انجام شد.
در دوران امپراتوری اشکانیان (پارت ها) این سرزمین و دیگر شهرهای منطقه دیگرباره به تصرف ایرانیها در آمد و از آن پس این شهر بارها بین ایرانیان (اشکانی و ساسانی) و رومیان دست به دست شد. رومیها نخستین بار آن را در سال ۳۲۴ به تصرف درآوردند. در سال ۳۱ قبل از میلاد که امپراتوری روم شرقی صاحب این شهر است و در دوران حاکمیت این امپراتوری است که معبد یهودیان دوباره ساخته میشود، عیسای مسیح بدنیا میآید و به دست ارتش روم به صلیب کشیده میشود و پس از مرگش اورشلیم برای یهودیانی که به مسیحیت میگرویدند همچنان شهری مقدس مباقی میماند.
شش قرن بعد، هنگامی که این سرزمین در دست ساسانیان است، پیامبر اسلام رسالت خود را آغاز میکند و آن را کعبهی مسلمانان میخواند و از انان میخواهد که رو به سوی این نیایشگاه نماز بگذارند. تنها چند سال پس از هجرت به مدینه است که دستور نماز خواند بسوی شهر مکه صادر میشود و این سرزمین (که در قرآن با نام مسجد الاقصی یا «نیایشگاه دور دست» خوانده میشود) بصورت دومین شهر مقدس مسلمانان در میآید. پس از مرگ پیامبر اسلام شهر مدینه جای آن را میگیرد و اورشلیم به مقام سوم تقدس نزول میکند. آنگاه، چون حکومت اسلامی پا گرفته و تهاجم آن به سرزمینهای شمال عربستان آغاز میشود این شهر نیز به دست لشگریان مسلمان فتح شده و عمر، خلیفهی دوم مسلمین خود بدان پای میگذارد و دستور ساختن مسجدی بزرگ را صادر میکند. بدین ترتیب شهر دارای دو نیایشگاه میشود، یکی با گنبد طلایی که مورد احترام هر سه دین یهودی و مسیحی و مسلمان است و یکی هم با گنبد سبز که اختصاص به مسلمانان دارد.
از آن پس شهر، تا آغاز جنگهای صلیبی در دست مسلمانان است اما در اثر این جنگها به دست اروپاییها میافتد. دو قرن بعد، مسلمانان به رهبری صلاح الدین ایوبی شهر را از صلیبیون پس میگیرند و سپس، با تشکیل امپراتوری عثمانی شهر در محدودهی فتوحات امپراتوری عثمانی در میآید و به مدت ۴۰۰ سال در دست آنها باقی میماند.
با جنگ اول جهانی و فروپاشی امپراتوری عثمانی اوایل قرن بیستم، انگلیسیها در سال ۱۹۱۷ آن را به دست میآوردند و در سه دهه بعد به تشکیل حکومت اسرائیل در این منطقه رضایت میدهند. و از آن تاریخ تا کنون است که بر سر داشتن این سرزمین چند هزار ساله جنگی مستمر و پر فراز و نشیب بین یهودیها و مسلمانان ساکن در این منطقه و شهر برقرار بوده است.
تاریخچه روز قدس
از سالها قبل از پیروزی انقلاب، «سازمان آزادی بخش فلسطین»، به همراه بیشتر کشورهای عربی، روزی را به نام «روز فلسطین» نام گزاری کرده بودند و هر ساله میکوشیدند نشان دهند که این روز علاوه بر اینکه جشن پیروزی ارتش این سازمان بر اسراییلیها در درهی «کرامه» محسوب میشود، یادآوری است از وضعیت دلشکن ملت فلسطین؛ یعنی ملتی که مجموعهای بود از مسلمانان، یهودیها، و مسیحیان و جنگی هم که با اسراییل داشتند (حداقل در آغاز و قبل از مذهبی کردن آن از سوی تندروهای مسلمان و یهودی) جنگی میهنی به حساب میآمد.
پیروزی گروهی از فلسطینیها در جنگ کرامه که در سال ۱۹۶۸ بین نیروهای دفاعی اسراییل و ارتش سازمان آزادی بخش (البته با کمک ارتش اردن) اتفاق افتاد در واقع اولین پیروزی فلسطینیها در پی شکست اعراب در جنگ شش روزهشان با اسراییل محسوب میشد.
حکومت اسلامی اما یکی از مناسبت هایی را که در ارتباط با فلسطینیها نادیده گرفت همین «روز فلسطین» بود. آنها، در حالی که در بوقهای تبلیغاتی خود با سر و صدای زیاد از مردم فلسطین دفاع میکردند، در جستجوی راهی بودند که بتوانند از طریق تاکید بر حمایت از «مسلمانان فلسطین» از آنها به عنوان وسیلهای برای حرکتهای بعدی خود و به سوی جنگ افروزیهاشان در منطقه استفاده کنند.
چند ماه پس از پیروزی انقلاب، در بهار سال ۱۳۵۸، آقای ابراهیم یزدی در یکی از نماز جمعهها اعلام داشت که بهتر است جمعه آخر ماه رمضان را هر سال به نام قدس بخوانند و در آن از فلسطینیها حمایت کنند. یزدی، که در آن زمان وزیر امور خارجهی دولت آقای بازرگان بود، سالها بعد در مصاحبهای گفته است که: «پس از انقلاب، من و آقایان کمال خرازی و علی صادقی تهرانی به بحث نشستیم و تصمیم گرفتیم که به جای روز فلسطین روزی را به نام روز قدس نامگذاری کنیم. ما فکر کردیم که نامگذاری روز فلسطین هویت عربی دارد و نمیتواند مورد توجه کشورهای اسلامی قرار گیرد». در واقع این حرف نشان میدهد که جمهوری اسلامی از ابتدا قصدش حمایت از مردم فلسطین نبوده است وگرنه به آنها چه ربطی داشته که نام روزی را که خود فلسطینیها انتخاب کردهاند عوض کرده و نام قدس را بر آن بگذارند که جنبهای کاملاً غیر میهنی اما شدیداً مذهبی دارد؟
یعنی آنها، همانگونه که نام ایران را با نام جمهوری اسلامی عوض کردند، و مردمان غیر مسلمان و غیر مذهبی را از حقوق شهروندی خود محروم ساختند همین کار را با مردم فلسطین نیز انجام دادند.
باری، تحقق این فکر ابراهیم یزدی، که ابتدا با آقای بازرگان و سپس با آیت الله در میان نهاده شد، سه ماه بعد از آن در نماز جمعهای، و بدون نام بردن از یزدی، به وسیله آیت الله اعلام شد و از آن روز تا کنون هر ساله روز قدس با سر و صدا و مرگ بر اسرائیل و مرگ بر امریکا و گریههای دروغین برای مردم فلسطین برگزار شده است.
وارث رویای آیت الله خمینی
حکومت اسلامی اکنون سال هاست که چنان از روز قدس حرف میزند که گویی این روز، روزی است که به خواست فلسطینیها تعیین شده و ایران در واقع دارد با بزرگداشت آن با این مردم همدردی میکند؛ در حالی که این روز نه ساختهی فلسطینیها است، نه در اصل ربطی به دردها و مصیبتهای آنها داشته است، و نه از جانب خود آنها گرامی داشته میشود.
توجه کنید که آیت الله خمینی، در روز ۱۶ مرداد ۱۳۵۸، رسمی شدن این روز را چنین اعلام میکند: «روز قدس فقط روز فلسطین نیست، روز اسلام است؛ روز حکومت اسلامی است. روزی است که باید جمهوری اسلامی در سراسر کشورها بیرق آن برافراشته شود. روزی است که باید به ابرقدرتها فهماند که دیگر آنها نمیتوانند در ممالک اسلامی پیشروی کنند. من روز قدس را روز اسلام و روز رسول اکرم میدانم، و روزی است که باید ما تمام قوای خودمان را مجهز کنیم… روز قدس، جهانی است، و روزی نیست که فقط اختصاص به قدس داشته باشد. روز مقابلهی مستضعفین با مستکبرین است، روز مقابلهی ملت هایی است که در زیر فشار ظلم آمریکا و غیر آمریکا بودند، روزی است که باید مستضعفین مجهز بشوند، در مقابل مستکبرین، و دماغ مستکبرین را به خاک بمالند…»
او، از آن روز، تا شهریور سال بعد که موجب براه افتادن جنگ بین ایران و عراق شد، مدام در این بوق دمید که باید برای رفتن به قدس آماده شویم بی آنکه توضیح داده شود که ما چرا باید بدون خواست فلسطینیها برای رفتن به قدس آماده شویم.
در طول همهی این سالها، آیت الله و دیگر رهبران حکومت اسلامی همواره، در کنار کشاندن مردم به خیابانها به بهانهی “حمایت از مردم مظلوم فلسطین”، به هر وسیله که میشده جلوی مذاکرات و آشتیهای احتمالی بین فلسطین و اسراییل را گرفتهاند. و مدام کشورهای منطقه را به دوگانگیهای مذهبی و جنگهای شیعه و سنی کشاندهاند، و در واقع کوشیدهاند تا شیعیان را آماده جنگی کنند که خاورمیانه را به آتش بکشد و زیر تسلط حکومت اسلامی ایشان در آورد.