به اطراف خود بنگرند و ببینند که چگونه در همه امور داخلی و خارجی به بن بست رسیده اند.
در امور اتمی، امیدشان آن بود که یک دولت میرود و دولت دیگر میآید که سیاستهای اوباما را ادامه خواهد داد و آنها را از بن بست و تحریم و مشکلات اقتصادی رهایی خواهد بخشید و خواهند توانست در سایه توافقی که به دست میآورند به برنامه های اتمی و موشکی خود و همچنین به فتنهگری در امور کشورهای دیگر ادامه دهند و اسرائیل را همچنان به نابودی تهدید کنند و بگویند که سربازان آمریکایی را از منطقه بیرون خواهیم راند و برای آنکه به چنین هدفی برسند هر روز بهایی را که میطلبند سنگین و سنگین تر می کنند.
گماناشان آن است که هر اندازه بها را بالا ببرند، جای بیشتری برای چانهزنی باقی خواهند گذاشت.
رهبر حکومت گفته بود که باید از موضع قدرت وارد مذاکرات شد تا برگ برنده بیشتری در اختیار رژیم باشد.
اما آنها اکنون می بینند که دولت جدید آمریکا نیز بیدی نیست که از این بادها بلرزد.
آنها نیز شرایطی دارند و می گویند: اول حکومت ایران است که باید به تعهدات برجامی خود باز گردد و این یعنی توپ در زمین حکومت ایران است و اگر رژیم بخواهد پیش از آنکه امتیاز بگیرد از شیوههای پیشین خود عقبنشینی کند، اعتراف به شکست کرده است.
چگونه ممکن است که چنین کاری انجام دهد و چنین آشکار به شکست و ناتوانی خود اعتراف کند؟
آمریکا شیوه کره شمالی را به خوبی به یاد دارد و میداند که آنها نیز خواستار گرفتن امتیاز بودند پیش از آنکه حاضر شوند برنامههای اتمی خود را متوقف کنند، و همگان می دانستند که اگر امتیازاتی بگیرند اشتهایشان بیشتر خواهد شد و حاضر به آن نخواهند شد که سلاح های اتمی خود را کنار بگذارند.
این تجربه را ایالات متحده دارد و دیگر نمی خواهد آن را تکرار کند.
این گمان وجود دارد که جناح تندروی حکومت به رهبری علی خامنهای اصلاً و اکیدا مایل به وارد شدن به مذاکرات اتمی نیست.
اگر توافق نکنند پس کشور را چگونه اداره کنند؟
از کجا پول بیاورند؟
شاید آنها همانند رهبران کره شمالی تصور میکنند که برای مدیریت کشور پولی لازم نیست.
مردم گرسنه هستند و گرسنه تر بمانند…
یک آخوند حکومتی گفته بود که حتی با یک وعده غذا نیز می توان زندگی را اداره کرد و ادامه داد.
و امروز خودشان میدانند و خودشان میگویند که درآمد ماهیانه یک کارگر تنها ۴۰ درصد از هزینه جاری معیشتی خانواده را تامین می کند.
گوشت و مرغ را از مردم ایران گرفتند چه مانعی دارد، حتی نان و چای را از آنها بگیرند.
کره شمالی به آنها ثابت کرد که وقتی قدرت و خشونت و بیرحمی و جنایت علیه شهروندان باشد، رژیم میتواند همچنان خود را در کرسی قدرت باقی نگاه دارد. اگر بیماری هست چه باک و اگر کرونا کولاک میکند بازهم چه باک…
اما احتمال بسیار هم وجود دارد که این گمان درست نباشد و مسلماً ملت ایران ملت کره شمالی نیست. ایرانیها باهوش، آگاه و با دسترسی به همه منابع اطلاعاتی دنیا، دقیقا میدانند که در کشورشان چه میگذرد و ما میبینیم که هر روز گروهی از کارمندان و حقوقبگیران و کارگران ایران دست به اعتصاب و اعتراض می زنند.
چنین وضعی برای حکومت نمیتواند قابل دوام باشد.
پس چگونه مشکل خود را در مذاکره یا مناقشه با ایالات متحده حل کنند؟
تردیدی نیست که ذخیره مالی آنها به آخر رسیده است و حتی اگر مذاکراتی با ایالات متحده آغاز شود مدت مدیدی طول خواهد کشید.
از آمریکا انتظار چه نوع امتیازات مقدماتی را میتوانند داشته باشند؟
گفته بودند که ۵ میلیارد دلار از صندوق بینالمللی پول برای رسیدگی به ویروس کرونا کمک مالی طلب میکنند.
میگویند احتمال دارد که ایالات متحده به رهبری جو بایدن با اعطای بخشی از این کمک ها شاید ۵۰۰ میلیون دلار یا یک میلیارد دلار موافقت کند اما حتی این مبلغ نیز به چه درمانی خواهد رسید و تا چند روز می تواند معیشت حکومت را تامین کند؟
سخن از امتیازات دیگری است. امتیازات مالی که ممکن است دولت جو بایدن به حکومت اسلامی ایران اعطا کند.
شاید صدور بخش کمی از نفت ایران را امکان پذیر سازند اما اسرائیل، عربستان و دولتهای اروپایی و دیگران کاملا مواظب هستند که حکومت آقای جو بایدن به اقدامی دست نزند که رژیم ایران را گستاخ و گستاخ تر کند.
تجربه دوران اوباما تلخ و بسیار تلخ است.
نشان داده شد که هر اندازه که ایالات متحده و کشورهای دنیا در برابر رژیم ایران کوتاه بیایند و با آنها با ملاطفت و ملایمت رفتار کنند آنها را گستاختر خواهد ساخت و بعید مینماید که دولت پرزیدنت جو بایدن بخواهد تجربه و این درس را دوباره تکرار کند و امروز از نظر سیاست خارجی رژیم خود را در چنان بنبستی احساس میکند که علی خامنه ای قالیباف را به مسکو می فرستد و به پوتین پیام میدهد که ما میخواهیم با شما دوست باشیم و دوست هستیم اما می خواهیم دوست بمانیم و مدت بیشتری با شما همکاری و همیاری داشته باشیم. ما به کمک شما نیاز داریم و پشتیبانی خود را از ما دریغ نکنید و دولت مسکو تنها در پی منافع خویش است.
هر اندازه که رژیم ایران بیشتر به تمنا و تقاضا از کرملین دست بزند دولت پرزیدنت پوتین امکانات و برگ برنده بیشتری در داد و ستد با ایالات متحده و اروپاییها در دست خواهد داشت و به آسانی می تواند رژیم ایران را قربانی منافع خویش سازد.
همانگونه که آن را در سوریه دیدیم و در تصویب تحریمها علیه حکومت ایران مشاهده کردیم.
و روسیه هر بار که منافعش ایجاب کند به چنین اقدام دوبارهای دست خواهد زد. بنابراین حکومت ایران اگر خرد داشته باشد و از گذشته درس عبرت بیاموزد دریافت خواهد کرد که نمیتواند تخم مرغ های خود را در سبد مسکو بگذارد
پیش از آن نیز به دولت چین پیشنهاد قرارداد دوستی ۲۵ ساله کرده بودند و چین هم هنوز به این درخواست پاسخ قاطع و نهایی نداده است.
چین نیز امتیازات را میخواهد اما تعهدات را نمیپذیرد.
حکومت ایران می خواهد که زیر چتر حمایت دولت پکن باشد تا بتواند به تعرض خود علیه عربستان و کشورهای دیگر منطقه ادامه دهد و اسرائیل را همچنان به نابودی تهدید کند و به برنامههای اتمی و موشکی خود ادامه دهد و دولت چین با پیروی از منافع ملی خود نمی خواهد که تنها طرف رژیم ایران را بگیرد و از عربستان و امارات و اسرائیل دور شود.
اینها همه در مجموع بازار بزرگتری برای دولت چین و امور بازرگانی و اقتصادی آن هستند و از این رو هنوز همان قرارداد ۲۵ ساله عملی نشده است.
و در امور داخلی ایران، برخی می گویند چه بهتر که ما درآمد نفت را از دست دادیم و حالا باید خودکفایی را به دست بیاوریم و یاد بگیریم که به روی پای خود بایستیم و زندگی مردم را بدون اتکا به درآمد نفت اداره کنیم و این هم یک تصور باطل است زیرا سیستم مدیریتی حکومت چنان درهم و آشفته است که هرگز نخواهد توانست که صنایع و امور اقتصادی ایران را از وضع فلاکت بار کنونی بیرون بیاورد.
از روزی که آنها به روی کار آمدند صنایع و امور تولیدی ایران روز به روز عقب تر رفت و امروز تولیدات چنان پایین آمده است که حتی نمیتوان با آن امور داخلی کشور را تامین کرد و مسلماً چیزی برای صادرات باقی نمیماند.
از آنجا که دو سوم از اقتصاد کشور را سازمانها و نهادهایی چون سپاه پاسداران ، بنیاد مستضعفان و انواع و اقسام نهادهای حکومتی و دینی به دست دارند جایی برای فعالیت بخش خصوصی بسیار محدود است.
آنها طبقه متوسط ایران را نابود کردند و در واقع آنها را به گروه قشر فرودست ایران پرتاب کردند و امروز قشر متوسطی در ایران باقی نمانده و کارآفرینانی دیگر نمانده اند که بتوانند شغل ایجاد کنند و به کارهای ابتکاری دست بزنند بلکه به عکس همان کارخانجات و امور تولیدی که وجود داشت کم کم رو به خاموشی و فراموشی می رود.
علی خامنه ای دو سال پیش ادعا کرده بود که در عین تحریمهای شدید آمریکایی به مرحله پیشرفت و تولید رسیده است و ادعا کرده بود که اکنون سالی که در حال به پایان رسیدن است باید سال جهش اقتصادی باشد.
کدام جهش؟
حساب کنید که در همین ۱۱ ماه اقتصاد ایران ۳۰ درصد عقبنشینی کرده است.
امروز خودشان اعتراف میکنند که نرخ تورم در کشور از ۳۰ درصد و ۴۰ درصد نیز فراتر رفته است.
آیا میتوانند این روند را متوقف سازند؟
خیر…نه تنها متوقف نخواهد شد بلکه روز به روز بر شدت آن افزوده خواهد شد زیرا اقتصادشان از پای بست ویران است و امکان ترمیم آن وجود ندارد.
اکنون با آغاز چهل و سومین سال تسلط شان بر ایران می بینند که هیچ چیز برایشان باقی نمانده است.
در داخل کشور با فقر و سوء مدیریت روبهرو هستند.
در روابط بین المللی خود همه جا به بن بست رسیده اند اما باز هم در چنین شرایطی هر روز ادعا و اعلام میکنند که موشک جدیدی ساخته اند و اعلام میکنند که به تولید اورانیوم فلزی روی آورده اند و سانتریفیوژهای سریعتری را به کار انداخته اند.
و همه اینها برای آنکه جهان را به آشوب و مردم ایران را به فقر بیشتر بکشانند اما چنین روندی دوام نخواهد آورد…
اورشلیم – ۲۵ بهمن ۱۳۹۹ خورشیدی؛ ۱۳ فوریه ۲۰۲۱ میلادی