سخنی دوستانه با احمد زیدآبادی؛ اصلاح طلبان و براندازی؛ نوشته‌ی مجتبی واحدی

سی و چند سال مشق سیاسی ، تنها یک‌چیز به من آموخت :” به هیچکس دخیل نبندم و هیچکس را از خطا مصون ندانم.” در عین حال ، هستند چهره های سرشناس که برای آنان احترام ویژه قائلم. احمد زید آبادی یکی از آنهاست. بر این باورم که تا کنون ، نه سکوت او از سر ترس بوده و نه سخن گفتنش، به امید یافتن‌جایگاهی بر سر سفره انقلاب. بسیاری از سخنان او بر دل می نشیند و آنچه از موضعگیری های سیاسی وی که ما را خوش نمی آید نیز آزار دهنده نیست. با این مقدمه ، می خواهم یکی از مواضع اخیر او را نقد کنم.

زیدآبادی در رد تلاش براندازان، چنین گفته است : ” براندازی چه خوب باشد چه بد ، طبعا توان و قدرت بسیار بیشتری از تلاش برای رفرم نیاز دارد. حال مجموعه نیرویی که نتوانسته حکومت را به اصلاح ترغیب کند و عملا در این مسیر شکست خورده است چگونه برخی اجزای آن نیرو می خواهند آن را از بیخ و بن براندازند؟” پرسش زیدآبادی بر چند پیش فرض و نگاه غیر دقیق ، مبتنی هست. نخست آنکه گویی او همه براندازان را در کسانی خلاصه می کند که زمانی به اصلاح نظام‌دل بسته بودند. در حالی که بخشی از فعالان کنونی عرصه براندازی، از ابتدا عزم براندازی داشته اند و هیچگاه نظام جمهوری اسلامی را به رسمیت نشناخته اند که بخواهند به فکر اصلاح آن باشند. براندازان کنونی، علاوه بر این گروه، شامل افراد دیگری هستند که اگرچه در سالهای گذشته اقدام یا اظهاری برای براندازی از آنان مشاهده نشده ، اما در عین‌حال ، هیچگاه با جمهوری اسلامی و نحله های گوناگون آن‌از جمله اصلاح طلبان‌همراهی نداشته اند.

البته به تدریج و با استحاله رسمی جمهوری اسلامی یا کنار رفتن پرده های فریب، بر گستردگی طیف براندازان‌ افزوده شده که بخشی از اصلاح طلبان سابق را نیز در بر می گیرد. اما به باور نگارنده، صحت تحلیل زید آبادی حتی در مورد مسافران سابق قطار اصلاحات – که اکنون لباس براندازی پوشیده اند – مورد تردید است. زیرا پیوستن این‌گروه به خیل براندازان ، نه به دلیل احساس ضعف در خود بلکه به دلیل لجاجت حکومت و مقاومت آن در برابر هرگونه اصلاح بوده است. در واقع گروهی‌از دل بستگان‌به اصلاحات، با آزمودن همه راهها و پس از سلب اعتماد از سران اصلاحات و وعده های ایشان، تنها راه نجات را در براندازی دیده اند. شاید تحلیل دقیق تر از رفتار این گروه ، آن‌باشد که آنها تا چند سال قبل – به ویژه قبل از دی ماه نود و شش- به وعده ها یا فریب کاری های جبهه اصلاحات اعتماد کرده و خود ، دست به اقدام خاصی نزده اند . آنها به تدریج اعتماد و اعتقاد خود به اصلاح طلبی در چارچوب نظام را از دست داده و تازه در ابتدای راه براندازی و آزمودن توانمندی های خود و پتانسیل های موجود برای رهبری براندازی هستند لذا قضاوت در مورد موفقیت یا عدم موفقیت آنان ، بسیار زود است.‌

اما اشکال بزرگتر، فرض نهفته در تحلیل زیدآبادی است. به‌باور زیدآبادی، گروهی که نام اصلاح طلب بر خود نهاده اند واقعا به فکر اعمال اصلاحات در کشور بوده اند اما چون آنها موفقیتی در زمینه قانع کردن حکومت برای تن دادن به اصلاحات نداشته اند پس به طریق اولی، امکان براندازی منتفی است. این فرض به دو دلیل ، اساسا غلط است‌:

یک- اغلب اصلاح طلبان هیچگاه به دنبال اصلاحات به معنای واقعی کلمه نبوده اند. از نظر آنان، نظارت استصوابی اگر منجر به حذف قبیله اصلاحات از حکومت نشود بلامانع است، اعدام اگر شامل حال براندازان – حتی آنان که شخصا دست به سلاح نبرده اند- شود باید از کنار آن‌عبور کرد، اصلاحات نباید تصمیمات‌آیت اله خمینی – حتی حکم ننگین‌او ب ای اعدام‌های فله ای در تابستان‌شصت و هفت – را زیر سوال ببرد، اصلاح طلبان نباید حتی در بدیهی ترین امور و برای استیفای حقوق اولیه، با مخالفان جمهوری اسلامی ، همزبانی کنند و…

دو – اصلاح طلبان در سالهای گذشته ، در حساس ترین‌بزنگاهها به بهانه های واقعی یا دروغین ، به راس حکومت چک سفید امضا داده اند. در حالی که در بیست و یکسال گذشته – از دوم خرداد هفتاد و شش تا کنون – بارها شرایطی پیش آمد که اصلاح طلبان‌می توانستند حکومت را به کوتاه آمدن از برخی مواضع خود وادار کنند. یکی از مهم ترین بزنگاهها ، انتخابات ریاست جمهوری سال نود و دو بود. چهار سال قبل از آن ، انتخاباتی که منجر به دومین دوره ریاست جمهوری احمدی نژاد شد با اما و اگرهای فراوان داخلی و خارجی مواجه بود . کشتارهای خیابانی و صدور احکام سنگین‌زندان‌برای معترضان به آن‌انتخابات، رسوایی داخلی و انزوای خارجی برای حکومت به دنبال داشت و همین‌مسائل ، در کنار تحریم های فلج کننده خارجی ، برای راس حاکمیت راهی جز برگزاری انتخاباتی کم حاشیه و انتخاب رئیس جمهوری متفاوت، باقی نگذاشته بود. در همان شرایط، اصلاح طلبان به راحتی به خواسته حاکمیت برای رد صلاحیت رفسنجانی تن دادند تا مهره امنیتی مورد نظر رهبر ، جانشین‌چهره پوپولیست محبوب رهبر شود.

البته نمونه های دیگری از رفتار اصلاح طلبان حکومتی می توان ارائه داد که از یکسو، پایبندی واقعی آنان‌به اصلاح امور حکومتی را زیر سوال می برد و از سوی دیگر ، نقش آنان در کمک‌ به حاکمیت برای ایستادن در برابر خواسته مردم را آشکار می سازد. این ، تفاوت عمده اصلاح طلبان حکومتی با گروهی است که با عبور از اصلاح طلبان و فریب کاری آنان، راه اصلاح را در حذف جمهوری اسلامی می دانند .‌

برای نگارنده مشخص نیست مبنای قضاوت و تحلیل زید آبادی چیست؟ چگونه می توان گروهی را که اصولا به دنبال اصلاح واقعی نبودند شاقول ارزیابی فعالیت منتقدان و مخالفان‌جمهوی اسلامی دانست و به خاطر عدم‌‌موفقیت آنان در پیشبرد اصلاحات، توقف فعالیت های براندازانه را خواستار شد؟

 

یک دیدگاه

  1. حاج سید مجتبی خان آقا زاده، لطفا از استحاله جمهوری اسلامی صحبت نفرمایید. یعنی غیر مستقیم می فرمایید تا زمانی که حضرت عالی وشیخ لا کتابتان حاج کلروبی مصدر کار بودید
    همه چیز خوب بود، بعد که آشیخ در درگیری های مافیایی مغلوب شد و جناب عالی جان خارج مشرف شدید، جمهوری اسلامی استحاله شد! خوب بچه آخوند همیشه بی حیا و دروغ گو بوده.
    از من می‌شنوی فعلا حالت ببر، دلار هم که از ایران برات می رسد، چکار داری گوهر افشانی بکنی؟
    ما مردم ایران می دونیم که اون فتنه پنجاه و هفت را خمینی و رفقاش چطوری راه انداختند.
    یادت باشه الگوی ما اسراییل است که چطوری تک تک فاشیست ها را دستگیر کرد ودر دادگاه های علمی محاکمه کرد.

Comments are closed.