بحث درباره این که اختیارات رئیس جمهوری در حکومت اسلامی ایران باید در چه سطحی باشد، در هفته های اخیر بالا گرفته است. حسن روحانی که آن کلید کذایی را در پیکار انتخاباتی به دست گرفته و ادعا کرده بود که با آن، همه قفل ها را خواهد گشود، اکنون ادعا می کند که اگر شکست خورده و موفق نشده، به خاطر آن است که رئیس جمهوری، در حکومت ایران از اختیارات کافی برخوردار نیست و دیگران در کارهایش دخالت می کنند.
از آقای حسن فریدون باید پرسید که مگر او از پشت کوه قاف آمده است که اکنون این چنین ابراز مظلومیت می کند؟ مگر روحانی در جریان کارزار انتخاباتی نمی دانست که حدود اختیارات رئیس جمهوری در چه میزان است؟ مگر روحانی از زبان محمد خاتمی نشنیده بود که یک رئیس جمهوری در حکومت اسلامی ایران، کسی جز یک تدارکاتچی نیست؟
چرا آقای روحانی پس از این که از این واقعیات آگاه شد، باز هم برای دور دوم خود را کاندیدا کرد و اکنون همچنان بر کرسی مدیریت تکیه زده و حاضر به ترک آن نیست؟