بی تردید واژه “جیره خوار” را بسیار شنیده اید – یعنی کسی که مبلغی به او پرداخت می شود که کاری و خدمتی کند و مترادف مزدور است.
واژه ای بر همین وزن که پیشینه دراز دارد، “زمین خوار” است. یعنی کسی که بر زمین های متعلق به مردم دست می گذارد و آن ها را به مالکیت خود در می آورد و با قیمت گزاف می فروشد.
در در سال های اخیر واژه های بیشتری بر همین وزن، به ادبیات سیاسی رژیم ایران افزوده شده است: مثلا جنگل خوار، یعنی کسی که جنگل های طبیعی را به زمین سوخته مبدل می سازد و بعد آن ها را با رشوه و ریا به مالکیت خود در می آورد و به فروش می گذارد. این، کاری است که اکنون در حکومت اسلامی ایران در ابعاد گسترده رواج دارد و حکومتی ها می کوشند که تا وقتی سر کار هستند، هرچه بیشتر بر زمین های ملی مسلط شوند و ثروت ملی را هرچه بیشتر غارت کنند.
در این روزها یک واژه دیگر نیز به این فرهنگ نامه سیاسی افزوده شده و آن، واژه “قانون خوار” است.
مگر قانون را می توان بلعید؟
بله در حکومت اسلامی ایران همه چیز امکان پذیر است. نمونه آن، تسلط اداره اوقاف اسلامی بر بخشی از کوه دماوند تا قله آن است.
کوه دماوند یک نماد ملی ایرانیان است که نام آن با افسانه های ملی در هم آمیخته است. ولی می آیند و حکم می دهند که بخشی از آن باید موقوفه اسلامی اعلام شود.
قانون خواری به این معنی است که فقط چیزی را که به کسی تعلق دارد، می تواند با اراده خود به وقف اسلامی واگذار کند.
کوه دماوند مال همه ملت ایران است. پس چه کسی آن را به اوقاف اسلامی هدیه کرده است>
آیا بخشی از دریای خزر را نیز می توانند موقوفه اسلامی اعلام کنند؟
پس عجله کنند و بروند و کره ماه را نیز وقف اسلامی اعلام دارند، پیش از آن که آمریکا یا چین یا روسیه آنجا را به تملک خویش بگیرند!