اگر تحریمهای دولت ترامپ را در کنار فساد همهگیر مقامات و اعضای خانوادهشان و اتلاف منابع عمومی و ناکارآمدی قرار دهیم (وضعیت حکومت) و نگاهی نیز به دیگ جوشان جامعه به علت بحرانهای آب، فقر، بیکاری، اعتیاد، حاشیهنشینی، فرار مغزها و نیروهای ماهر و خروج منابع ارزی و طلا بیندازیم این پرسش برای همگان مطرح میشود که ایران با این شکاف عمیق میان دولت و ملت دارد به کدام سو میرود. در این نکته شکی نیست که ایران دارد به سوی فروپاشی اجتماعی، ورشکستگی اقتصادی و سقوط رژیم پیش میرود. نگرانیهای مشروع نه سقوط رژیم بلکه فروپاشی دولت مرکزی به علت طولانی شدن این فرایند در کنار کاهش شدید سرمایهی اجتماعی (اعتماد) است. در این نوشته به سه سناریو و عوامل افزایش و کاهش احتمال آنها می پردازم.
گذار مسالمتآمیز به دمکراسی در بالا
اگر با نگاهی خوشبینانه به تحولات ایران نگاه کنیم شرایط ممکن است به سمت گذار بیخشونت یا با خشونت اندک به دمکراسی برود. به علت پراکندگی و کوچک بودن شبکهی نیروهای برانداز مستقر در خارج، تنها نیروی موجود برای این گذار از نگاه بخشی از واقعگرایان در آستانهی سقوط رژیم آن نیروهای اصلاحطلبی هستند که آنها نیز هم دیگر به نظام و ایدئولوژی آن باور ندارند و هم با ریاکاری و عملگرایی تام و تمام در درون کاست قدرت باقی ماندهاند (نمونهی عالی آن غلامحسین کرباسچی است). این گروه از واقعگرایان نه تنها اصلاحطلبان بلکه اصولگرایان (مثل ناطق نوری) را ایدئولوژیزدایی شده و آمادهی روابط حسنه با غرب و اسرائیل میبینند.
عوامل افزایش احتمال سناریوی گذار به دمکراسی در بالا
۱.قدرتهای غربی به ویژه اروپاییان و اکثر رسانههای غربی سه دهه است که (درست یا نادرست) تخم مرغهای خود را در سبد اصلاحطلبان قرار دادهاند و امید دارند که با شروع جدی فشار از پایین، اصلاحطلبان که به گمان آنها باوری به حکومت دینی ندارند به عنوان نیروی مدیریت دوران گذار به سکولاریسم و عادیسازی مناسبات عمل کنند. تنها به جهتگیریهای رسانههای دولتی غربی مثل رادیو فردا، بیبیسی فارسی، دویچه وله، و صدای آمریکا (در دوران اوباما) نگاه کنید: این صدای اصلاحطلبان است که عمدتا از سوی آنها پخش و نشر می شود (صدای امریکا با فرصتطلبی مدیرانش در دوران ترامپ اندکی از حجمِ دادن تریبون به لابی جمهوری اسلامی و اصلاحطلبان کاسته است). تاجزاده اگر آروغ بزند خبرش از رادیو فردا و بیبیسی فارسی در چند دقیقه منتشر میشود اما هزاران ایرانی مخالف در داخل و خارج کشور صدایی در این رسانهها ندارند. مدیران این رسانهها منتقدان جدی خود را بایکوت میکنند. ظاهرا اصلاحطلبان مذهبی از رانت رسانهای سابقهی حضور در حکومت تمامیتخواه و اقتدارگرا همچنان برخوردارند.
۲.به گمان این دسته از واقعگرایان، اصلاحطلبان تنها جریانی در داخل کشور هستند که دارای شبکه و منابع مالی و تجربهی مدیریت در جمهوری اسلامی هستند و آنهایند که می توانند انسجام نسبی حکومت مرکزی را نگاه دارند. محمد خاتمی از نگاه آنها به تنهایی میتواند در شرایط فروپاشی دولت مرکزی از مرگ هزاران نفر در خشونتها علیه نهادهای دینی جلوگیری کند.
عوامل کاهش احتمال سناریوی گذار به دمکراسی در بالا
۱.اصلاح طلبان در باورها و مبانی فکری فاصلهی بسیار اندکی با اصولگرایان دارند و از همین جهت قادر بودهاند سه دهه در دوران خامنهای با وجود سیاستهای ضد اصلاحی رژیم در چارچوب نظام بمانند و عمل کنند. تعداد اصلاحطلبانی که از جمع باورمندان به مبانی نظام خارج شدهاند بسیار اندک بوده است.
۲.هم مواضع میر حسین موسوی در مورد برنامهی اتمی و هم مواضع روحانی و ظریف علیه اسرائیل که مستدام و سازگار بوده نشان میدهند که حتی دولتهای اروپایی نیز نمیتوانند به این جماعت برای عادیسازی مناسبات اعتماد کنند.
۳.حتی اگر بعد از فروپاشی حکومت ولایت فقیه، اصلاحطلبان در دوران گذار قدرت را به دست بگیرند اصولا روشن نیست که آنها مایل باشند قدرت را به نمایندگان واقعی مردم در یک انتخابات آزاد واگذار کنند. مشکل اصلاحطلبان با نظارت استصوابی همواره رد صلاحیت خودشان بوده و نه رد صلاحیت منتقدان و مخالفانشان!
۴.نیروهایی که امروز حاضرند ریسک کرده و علیه حکومت به خیابان بیایند و پایههای رژیم را سست کنند اصلاحطلبان را به عنوان حاکمان دوران گذار نخواهند پذیرفت. حنای خاتمی و حسن خمینی برای جوانان نسل امروز بسیار کمرنگ شده است. اصلاحطلبان چنان در سرکوبهای دههی شصت و فسادهای چهار دههی گذشته آغشتهاند که هیچ ماشن لباسشویی صنعتی نیز نمیتواند دامان پر از لکهی آنها را پاک کند.
حکومت نظامی محض
در این سناریو، این سپاه است که نقش اصلی را در شرایط فروپاشی سیاسی نظام بازی میکند. سپاه در این سناریو اعتراضات را متوجه فساد روحانیت و آقازادههایشان خواهد کرد و به عنوان منجی قدرت کامل را به دست خواهد گرفت. طبعا ولایت فقیه، شورای نگهبان، مجمع تشخیص مصلحت و مجلس خبرگان در این شرایط باید منحل اعلام شوند تا مردم بتوانند به استقلال نظامیان از روحانیت باور کنند. هم بخشی از لابی جمهوری اسلامی در ایالات متحده، و هم بخشی از نیروهای نزدیک به سپاه، از این سناریو در شرایط پس از خیزش دی ماه ۹۶ و افزایش فشار تحریمها دفاع می کنند.
عوامل افزایش احتمال سناریوی حکومت نظامی محض
۱.در دوران خامنهای قدرت نظامی و امنیتی و اقتصادی و سیاسی سپاه مدام افزایش یافته و این نهاد امروز یکی از سه امپراتوری مالی کشور را در دست دارد. این قدرت اقتصادی به سپاه این امکان را میدهد که بتواند خود را به صورت قدرت انحصاری کشور تصور کند.
۲.روحانیت شیعه آنقدر بدنام هست که بسیاری از شهروندان بتوانند خلاصی از حکومت روحانیون را در اولویت قرار داده و حکومت نظامیان باورمند به اسلام را تحمل کنند. نظامیان با ادعای حفظ امنیت نیز میتوانند برای خود مشروعیت کسب کنند. تجربهی دوران احمدی نژاد به آنها برای مدیریت آشفتهی کشور یاری خواهد کرد.
۳.سپاه در چهار دههی گذشته از روی الگوی مافیا به برخی طبقات فقیر در مواردی یاری رسانده (دادن جهیزیه به زوجهای نیازمند یا کمک در شرایط بلایای طبیعی) و همین امر میتواند زمینهای برای پذیرش آن به عنوان نهاد حاکم باشد.
عوامل کاهش احتمال سناریوی حکومت نظامی محض
۱.پاسداران پیش از همه چیز پاسدار روحانیت و نظام بودهاند و اصولا کار و هویت خود را از همین پاسداری گرفتهاند. به همین دلیل به همان اندازه که روحانیون به سپاه نیاز دارند سپاهیان برای مشروعیت سیاسی به روحانیون وابستهاند. روحانیون امروز هیچ مانعی برای کسب قدرت بیشتر سپاهیان نیستند مگر آنکه آنها قدرت مطلق را بخواهند.
۲.در جنایتی از جنایات رژیم نیست که سپاه مشارکت نداشته باشد. اعتماد عمومی به این نهاد در شرایطی که حکومت در حال فروپاشی باشد تا حدی خیالبافانه به نظر میآید.
۳.بخش عمدهی دغدغههای دولتهای غربی نسبت به برنامههای سلاحهای کشتار جمعی، تروریسم و مداخلات منطقهای متوجه به سپاه است. این دولتها نمیتوانند در شرایط سقوط رژیم به سمت سپاه تمایل داشته باشند.
دولت فروریخته (failed state)
ناکارکرد شدن حکومت مرکزی تنها در صورتی اتفاق خواهد افتاد که حکومت مرکزی بخواهد همچون حکومت بشار در سوریه به هر قیمتی بر سر کار بماند در حالی که بخشهای زیادی از کشور از کنترل آن خارج شده باشد. ایران کشوری بسیار بزرگ با احساسات ملی بسیار قویتر از سوریه است و مداخلهی روسیه (که امروز گفته می شود چند هزار نیروی امنیتی در ایران دارد چون از فرو غلتیدن این کشور به سمت غرب هراسان است) نمیتواند حکومت مرکزی را همانند دولت بشار نجات دهد. همچنین رژیم جمهوری اسلامی متحدی همانند خود برای بشار ندارد تا روز مبادا به دادش برسد.
بدین ترتیب تنها «مقاومت» رژیم جمهوری اسلامی در برابر خواست مردم است که باعث فروریزی هر چه بیشتر نهادهای دولتی و تبدیل ایران به کشوری با دولت ناکارکرد شود. البته این امر بستگی بسیار زیادی به سرعت فروریزی رژیم دارد. اگر رژیم در عرض یکی دو ماه سقوط کند نیروهای خارج از مرکز فرصت کمتری برای فعال شدن پیدا میکنند اما در صورتی که فرایند ناکارکرد شدن حکومت مرکزی دو یا سه سال طول بکشد احتمال ناکارکرد شدن کامل حکومت مرکزی بالاتر میرود.
در صورت از کنترل خارج شدن چند استان، احتمال حملهی سپاه برای باز پس گرفتن بسیار اندک است چون بعید است فرماندهان وفادار سپاه و بسیج به ولایت فقیه بتوانند نیروی کافی برای چنین سرکوبها و جنگهایی بسیج کنند. در تظاهرات دی ۹۶ و در کازرون برای روزها کنترل منطقه از دست نیروهای سپاه نیز خارج شد و این سناریو در صورت گستردهتر بودنِ اعتراضات دوباره تکرار خواهد شد و روزها و هفتهها ممکن است ادامه پیدا کند. مزدورهای شیعهی جمهوری اسلامی در لبنان و عراق و افغانستان و پاکستان در این جنگ ها شرکت نخواهند کرد چون با تحریمهای نفتی، شیرهای نفت مثل گذشته به راحتی در دست حاکمان نخواهد بود تا با دست و دلبازی آنها را با دلارهای نفتی تامین کنند.
عوامل افزایش احتمال سناریوی دولت فروریخته
۱.چهار دهه سرکوب مردم همهی مناطق کشور موجب شکاف جدی میان دولت و ملت در همهی مناطق کشور شده است. برای بسیاری از ایرانیان دشوار است میان رژیم و ساختار دولت (نهادهای ادارهکنندهی کشور) تفاوت قائل شوند چون چهار دهه است رژیم خود را مساوی اسلام، ایران و دولت- ملت معرفی کرده است. امروز دیگر فقط این شکاف در کردستان و بلوچستان حس نمیشود. در شرایط تضعیف دولت مرکزی احتمالا قزوین و لرستان و خوزستان و فارس و اصفهان نیز به سرعت از وجود روحانیون و سپاهیان پاک خواهد شد.
۲.نیروی اصلی در این سناریو نیروی گریز از حکومت مرکزی است. حکومت مرکزی در چهل سال گذشته غیر از تاراج منابع محلی و سرکوب و فریبکاری کاری انجام نداده و نهادهای مدنی واقعی (مثل سندیکاهای کارگری) و فعالان قومی و مذهبی نقش اصلی را در این شرایط بازی خواهند کرد. این نهادها بیشتر متمرکز بر مشکلات و مسائل محلی هستند تا دغدغههای ملی.
۳.امروز غیر از کوروش و شاهزاده رضا پهلوی در کنار تخت جمشید و شاهنامه (و سالی چند رور نوروز) کمتر نشانهای از نمادهای ملی ایرانیان درحوزههای اجتماعی قابل مشاهده است. جمهوری اسلامی عزم جزمی بر نابودی عناصر هویتیِ ملی داشته است. عوامل دیگر همبستگی ملی مثل آیینها و نشانههایی که مردم را در سطح ملی به هم پیوند دهد بسیار کمرنگ هستند. در کشوری چند صد ساله مثل ایالات متحده این نمادهای ملی اجتماعی (هالووین، شکرگزاری، کریسمس، فوتبال امریکایی، بسکتبال و بیسبال) محکمتر به نظر میآیند. اقتصاد مناطق ایران نیز چنان در هم تنیده نشده که مردم مناطق در یک چارجوب ملی به دنبال حل مشکلات معیشتی خویش باشند. حکومت نیز دیگر توان باج دادن به مناطق را ندارد تا بر اساس رشوهدهی به «حکومت مرکزی رفوزه» وفادار بمانند.
عوامل کاهش احتمال سناریوی دولت فروریخته
۱.درست است که نشانههای اجتماعی زیادی برای همبستگی ملی در ایران به منصهی ظهور نمیرسند و نیروهای گریز از مرکز بیشتر به چشم میآیند اما عوامل زیادی برای فروپاشی ملی به چشم نمیخورد. ظرفیت بسیاری در کشور مثل روز کوروش برای همبستگی ملی دیده میشود. امروز اکثر جوانان ایرانی در مناطق مختلف کشور حداقل مطالبات بسیار نزدیک به هم دارند (کار، آزادیهای فردی و کرامت شخصی). مخالفت با دولت مرکزی به مناطق خاصی از کشور اختصاص ندارد و به همین لحاظ ناکارکرد شدن آن ضرورتا به معنای به حاشیه رفتن نقش نهادهای ملی و انسجام ملی نیست.
۲.قدرتهای منطقهای مثل عربسیتان سعودی و اسرائیل خواهان کاهش مداخلات نظامی جمهوری اسلامی در منطقهاند. در شرایط سقوط رژیم سیاسی و ورشکستگی اقتصادی این هدف محقق خواهد شد و نیازی به فرار رفتن از آن برای آنها وجود ندارد. قدرتهای جهانی نیز منافعی در ناکارکرد شدن دولت مرکزی ندارند. همچنین درست است که استانهای ۳۱گانه سهم قابل توجهی (کم و بیش) از منابع ملی دریافت نمیکنند (منابع صرف فساد و اتلاف و ناکارآمدی میشود) اما تبدیل این مناطق به جزایر دور از هم نیز چیز زیادی عاید آنها نخواهد کرد.
____________________
بعلاوه یک
سه سناریوی بالا مبتنی است بر تقدم بخشیدن به نهادها و احزاب و قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای عملا موجود. اما قدرت مردم کوچه و خیابان گاه فراتر از این ساختارها و نهادها میرود. در صورتی که میلیونها ایرانی با درک شرایط خطیر کشور برای حداقل یک هفته در عرصهی خیابان بدون هیچگونه خشونتی بمانند و خواهان تغییر رژیم باشند (گذار مسالمتآمیز به دمکراسی از پایین) همهی نهادهای نظامی و مذهبی در برابر قدرت مردم تسلیم خواهند شد و آن گاه مدیران دوران گذار که ترکیبی از اصلاحطلبان مذهبی حذفشده (مثل هاشم آغاجری) و نیروهای سکولار همچنان فعال (مثل نسرین ستوده) خواهند بود میتوانند همهپرسی و انتخابات آزاد برگزار کرده و کشور را از گردابی که در آن گرفتار است برهانند. گذار مسالمتآمیز از جمهوری اسلامی با حضور اقلیتی اصلاحطلبان نیز ممکن خواهد بود و لازم نیست محمد خاتمی به رهبر جمهوری اسلامی تبدیل شود تا این گذار هرگز انجام نشود! اگر این فرایند با سرعت زیاد و حضور اجتماعی قابل توجه مردم و با کمک ایالات متحده انجام گیرد (مثل لهستان و چکسلواکی) کشور با دشواریهایی از نوع یوگسلاوی و اتحاد جماهیر شوروی مواجه نخواهد شد.
با سلام. کاملا واضح است که چند تظاهرات اخیر در ایران بعد از وقوع بوسیله عوامل خارجی سازماندهی شد، درست است که وقوع ان به عوامل خارجی ربطی نداشت ولی سازماندهی ان از عوامل وابسته به خارج بود. تعجب من اینجاست که در این تظاهرات خارجی ها هیچ علاقه ای به شرکت ترکها در این قیام نداشتند و پوشش خبری هم نشد. و دلیلش مشخص است مثل صد سال گذشته غربی ها و وابسته گان داخلی میلی به سهم دادن به ترکها در حکومت بعدی ندارند و از حالا دنبال ادامه سیاست رضاخانی و خمینی علیه ترکها را دارند و غافل از اینکه بدون شرکت استانهای ترک قیام ملی معنی ندارد و به هدف نمی رسد. شما چهل سال است از اوپوزیسیون فارس علیه حکومت حمایت کرده و نتیجه نمی گیرید، فقط شش ماه حمایت کامل از جریانات ترک در ایران بکنید و پوشش خبری بدهید و شاهد خرد شدن نظام شوید. بر خلاف اقوام دیگر ایرانی که از تنگی معاش قیام می کنند و با یک فریاد بچه بسیجی فرار می کنند، ترکها برای دموکراسی و عدالت قیام می کنند و تا وقتی در خیابان هستند این سپاه و بسیج است که فرار می کند. خب امتحان کنید اگر مثل حکومت شاه و خمینی از ترکها کینه ندارید. در سال ۸۷ اولین قیام مردمی در ایران از تبریز و استان های ترک اغاز شد که در هماهنگی با خامنه ای هیچ پوشش خبری از طرف غرب نداشت، خواهشا فقط توضیح بدهید دلیل این همه دشمنی و تقابل و هراس از ترکها که اتفاقا جهانی هم هست،چیست؟ ایا غیر از این است که در جنگ اول و دوم جهانی چین، روسیه ایران، ارمنستان، یونان، فرانسه، امریکا شروع به قتل عام و سرکوب ترکها کردند و تاریخ و زبان و هویت ما مورد هجوم قرار گرفت؟ چرا؟ تاریخ نشان داده ترکها بعد از هر نابودی دوباره امپراطور شده اند و باز هم می شوند. ولی ترکها دوستان و دشمنان دوران سختی شان را فراموش نمی کنند. امریکا و فرانسه دشمن ما است ولی اسرائیل را نمی دانم. ان را اینده روشن می کند. دقت کنید که ۴۵۰۰ سال پیش بعد از نابودی ترکها ذوالقرنین یا همان اوغوز خان ملقب به بیلگه متولد شد و توران را پایه گذاری کرد که از چین تا مجارستان و ایران را حاکم بود. درست است تاریخ ما سانسور شده ولی حقیقت تغییر نمی کند. ولی تکرار می شود. دوران ظلم و سرکوب و تحقیر و تهدید ترکها به پایان خواهد رسید ولی وای به حال ظالمین.
واقعا خودتان می فهمید چه می گویید؟اتا این حد با تعصب و غیر عقلانی حرف زدن؟ اصلا چه بهتر که شما ترکها از ایران جدا بشید.چه .ضرری به ایران میرسه؟ جز اینکه دهها میلیون نون خور کم میشه؟
دوست عزیز، دوره قاجار را در نظر داشته باش لطفا، چه بلایی سر ایران آمد! به خامنه ایی و خاندانش هم نظری بیانداز لطفا، من دوستان ترک دارم و بسیار انسانهای با مرام و نیک اندیشی هستند، گاهی با شوخی می گویند هر چه می کشیم از فارس ها است! و من با اشاره به دوره قاجار و اوضاع تاسف انگیز دیکتاتور خامنه ایی، بسیار ساده و گذرا بیان می کنم مشکل از همه است .
جان مادرتان بگویید با این ملاها معامله نکنند.اینها در حال سقوطند. شر اینها را از سر ایران و دنیا کم کنید. اسراییلی همیشه دوست ایرانی بوده. اینها عربند در ایران حکومت می کنند نه ایرانی.
ادیگر خودشان می دانن آخرش هست. اینه، کلیمی، مسیحی ، مسلمان ووو حالیشون نیست .درود برایرانی و اسراییلی
میان کشیدن بحث های قومیتی در این برهه حساس به ضرر خیزش های حق طلبانه است حکومت دقیقا از ابزار ترس از تجزیه ایران برای خاموش کردن خیزش ها استفاده میکند و بسیاری با استدلال فروپاشی ایران در صورت قیام و تعغیر رژیم، به اعتراضات نمی پیوندند. من نیز یک ترک ازربایجانی هستم اما با تجزیه و تحلیلی که از اوضاع فعلی کشور دارم پیش کشیدن بحث های قومیتی حداقل در این برهه زمانی را به سود دیکتاتوری حاکم میدانم و تمام مطالباتم در فردای روز ازادی ایران محفوظ میدانم
Asem شما باید دیدگاه مردم تبریز رو هم در نظر بگیرید همه ی آذری ها دیدگاهی مثل دیدگاه شما ندارن . بخصوص مردم تبریز . از طرفی گاهی این نگرانی هم هست که ناکامی و سرخوردگی سپاه در سیاست های منطقه ای ممکنه باعث عقده گشایی در داخل کشور بشه .
اینها یک مشت عربند در ایران حکومت می کنند. عربزاده ،همانطور که اسلام را با زور شمشیر به ما تحمیل کردند. ملاها را هم به ما خود آمریکا با نامردی علیه شاه تحمیل کرد، ولی ملاهای زرنگ آمریکا را دور زدند.
خودشان این ننگ را آوردند و حالا باید بردارند تا مسلمان، کلیمی، مسیحی وبی دین و و و و آزاد شود.
سلام اینقدر از فروپاشی رژیم صحبت نکنید رژیم ایران شکست پذیر ونابودشدنی نیست این مکرر به اثبات رسیده حالا باور ندارید منتظر بمانید وببینید من یک فیلسوف هستم وبا دلایل فلسفی در روابط پدیده ها در جهان مادی آنرا اثبات کردم واینطور که شما ادعا می کنید همه ارکان جمهوری اسلامی فاسد نیست بلکه بخشی از ساختار قدرت دچار فساد اقتصادی شده است
با درود ، تنها چیزی که درحال حاضر اهمیت دارد حفظ همبستگی بین مردم است ، این رژیم ثابت کرده که دشمن اصلی مردم ایران و کشور ایران است ، و نکته دیگه اینکه باید از تاریخ درس گرفت و آن را تکرار نکرد! موضوع اصلی این است که هرچه با خشونت کمتری مرحله گذار از جمهوری اسلامی را طی کنیم و با بازماندگان رژیم پس از سقوط برخورد دموکراتیک تری داشته باشیم ( نه به مانند انقلاب ۵۷ که تمامی مسولان رژیم پهلوی با دادگاهی تشریفاتی و یا بدون آن اعدام شدند ) پایه های ایجاد دموکراسی را در ایران نوین پسا اسلامی مستحکمتر خواهیم کرد ، و درآخر عرض میکنم که تنها گزینه جهت اصلاح وضعیت وخیم پس از فروپاشی نظام فاسد جمهوری اسلامی ایجاد حکومتی دمکراتیک و سکولار بر مبنای رای مردم با رویکردی صلح طلبانه و تعامل متقابل باجهان و به خصوص غرب و آمریکا میباشد . به امید آن روز
با سلام خدمت دوستان و عزیزان ایرانی
من خودم هم یک ایرانی و اذری زبان هستم
فقط در شرایط فعلی در کل کشور هر چیزی در هر زمینه ای دینی سیاسی اجتماعی و غیره هر چیزی که اندازه غبار به نفع اخوندا سپاه پاسداران بسیجیان تموم میشه نباید به هیچ وجه وارد شیم باید با تمام قوا در هر زمینه ای این دیکتاتورها را تحریم کنیم…
خداوندا به خداوندیت قسم کشور و مردم خسته ایران را از شر این دیکتاتورها و حرام لقمه ها نجات ده… امین.
شتر در خواب بیند پنبه دانه. گهی لپ لپ خورد گه دانه دانه
همه مردم ایران در قالب یک ملت هستن و هیچ قومی برتری و شجاعت بیشتری نداره همه با هم برابر و برادریم و توهم نزنید که ما ال و بل هستیم که به فنا میشید طرف صحبت من یک شخص خاص نیست بلکه تمام افراد جامعه هست.
کل دنیا میدونن که اشتباهات زیادی کردیم تو دادن اختیارات و قدرت به افراد نالایق تا این مسایل برا ما ایجاد بشه ولیکن ….. بقیش بماند.
وسلام.
با درود سلام.
هموطنان عزیز همه ما یک ملت هستیم و طبیعتا منافع مشترکی داریم از بابک خرمدین تا اریوبرزن از کوروش کبیر تا ستارخان و بسیاری دیگر از بزرگ مردان این سرزمین همگی در راه سعادت سرفرازی ملت ایران و انسانیت گام برداشتن.
اینکه فکر میکنن حکومت ب سادگی سقوط میکنه خوشبینانه است البته با توجه ب نگرش نسل حال کشور و اتفاقات داخلی و خارجی احتمال سرنگونی هست و وظیفه تک تک ما حفظ حراست از جان و مال مردم هست در این راستا آمادگی لازم برای کنترل و مدیریت شرایط را داریم برای نمونه. کنترل دقیق منابع آب شهرها نیروگاه برق و پالایشگاه ها را مورد توجه و بررسی قرار دادیم… ما خواهان عدالت واقعی و زندگی بهتر برای همه هستیم. دیگر هیچ کارگری نباید شرمنده خانوادش شود هیچ حقی نباید ناحق شود. همین طور در حال بررسی گفتگو با متحدان خوب هستیم از کردستان عراق گرفته تا اسرائیل و ایالات متحده و توقع داریم دولت مردان کشورهای متحد و دوست تصویری روشن و واقعبینانه از پتانسیل حمایت هایشان در روزهای سخت داریم. برای نمونه نوع کمک مقدار آن راه کمک رسانی و مشورتی را برای نیروهای آزادی خواه تشریح کنند که مطمئنا این حرکت کمک فراوانی ب اتحاد ابدی اسرائیل آمریکا و ایران خواهد بود.
ب امید سرفرازی و کمال هرچه بیشتر انسانیت
دوست گرامی گرگ خاکستری که از اسمش و حرف هاش معلومه به کجا وصله داره توهمات ذهنی خودش رو بیان میکنه
اینها بیشتر افسانه هاییه که شما آرزوش رو دارید نه واقعیت.
همه ملت ایران یکسان هستند و اگر هم قرار باشه قومی شجاع تر باشه همه میدونن کدوم شهرها هستن
هرچند مثل روز روشنه که امثال شما منافع کاملا مشترکی با حکومت دارید و حامی غیرمستقیم شما حکومت آخوندهاست.چون ما هیچوقت دشمنی و فعالیتی از شما علیه حکومت ندیدیم و هر چی بوده علیه ملت ایران بوده.توهمات تون رو ادامه بدید.