مقامات مسئول در وزارت اطلاعات و شاخۀ حفاظت اطلاعات در سپاه پاسداران، درباره چگونگی به هلاکت رسیدن محسن فخری زاده روایت های ضد و نقیضی منتشر ساخته بودند که همگی ساختگی بود و به این هدف عنوان گردید که هر مقام حکومتی، مسؤولیت این شکست بزرگ اطلاعاتی و امنیتی را به نهاد دیگر نسبت دهد. ولی اکنون فرزند فخری زاده در یک مصاحبه تلویزیونی که در تهران پخش شد، توضیح می دهد که تیراندازی به سوی پدرش، از فاصله بسیار نزدیک صورت گرفت.
یکی از روایت هایی که عناصر حکومتی در ایران مطرح ساختند، آن بود که چند تیربار اتوماتیک در یک وانت بار زیرا انبوهی از الوار پنهان شده بود که هنگام عبور اتومبیل فخری زاده، از فاصله ده ها متری به سوی اتومبیل او تیراندازی کرده و وی را به هلاکت رسانده است. ولی اکنون فرزند فخری زاده در مصاحبه تلویزیونی می گوید “نه تنها تیراندازی از فاصله بسیار نزدیک بوده، بلکه تیراندازان آنقدر در کار خود ورزیده بوده اند که به سوی پسر و مادر خانواده گلوله شلیک نکرده و به آنان کوچکترین آسیبی نرسانده اند.
در یک روایت ادعا شده بود که پس از انفجار یک اتومبیل نِیسان در سر راه، افرادی راه را بر اتومبیل بستند و از خودرو خویش بیرون آمدند و محافظان شخصی فخری زاده را از پای درآوردند و سپس خود او را به شدت زخمی کردند که هنگام تلاش برای انتقال او به بیمارستان، تلف شد.
فرزند فخری زاده، در مصاحبه تلویزیونی گفت گلوله هایی که شلیک شد از نوع ویژه ای بود، ولی در این باره توضیحی نداده و گفت که این موضوع بعدها روشن خواهد شد.
آن چه که در مورد درستی این روایت ایجاد تردید می کند آن است که پس از شلیک این گلوله، پدرش به تصور آنکه حادثه ای برای خود اتومبیل رخ داده، آن را متوقف می کند و از خودرو بیرون می آید و در آن لحظه گلوله باران آغاز می گردد و شیشه های اتومبیل سوراخ می شود.
او توضیح نداد که اگر وقایع واقعا این گونه بوده، چرا به وی و مادرش آسیبی وارد نشده است. او از قول مادرش ادعا کرده گفت که گلوله ها از کنار او رد می شد، ولی به وی اصابت نمی کرد و این در حالی که وی در کنار شوهرش نشسته بود.
فرزند فخری زاده می گوید که جمعا پنج گلوله به پدرش اصابت می کند و با آن که مادرش در کنار او نشسته بود، هیچ گلوله ای به وی اصابت نمی کند. او ادعا می کند که لحظه شلیک گلوله ها پدرش از اتومبیل پیاده شده بود و مارش روی زمین در کنار پدرش نشسته بود ولی هیچ گلوله ای به او اصابت نمی کند.
مصاحبه شونده توضیح می دهد که پدرش با اسلحه مجهز به صداخفه کن هدف قرار گرفته بود و از این رو، مادرش در لحظات اول متوجه نبود که او گلوله خورده است و فقط از حرکات بدنش احساس کرد که همسرش آسیب دیده است.
با آن که این روایت نیز مورد تردید بسیار است، ولی جزئیات آن نشان می دهد که سوءقصد کنندگان، در اجرای برنامه خود بسیار دقیق عمل کردند. آن ها به طور ناگهانی در صحنه ظاهر شدند و پس از اجرای ماموریت خویش که شاید چند ثانیه طول کشید، ناپدید گردیدند و به احتمال قوی مسئولین امور امنیتی و حفاظتی رژیم، هنوز اثری از آن ها نیاته اند.