ایدئولوژی نهضت خمینیسم، آمیزهای است از شیعهگرایی رادیکال، سوسیالیسم بد فهمیده شده و غرب ستیزی خام
سیاست خارجی جمهوری اسلامی در ایران، چقدر اسلامی است؟
این پرسشی است که بار دیگر در محافل سیاسی تهران مطرح شده است. جرقه این بحث یادداشت کوتاه از علی مطهری، نایب رئیس مجلس شورای اسلامی زده شد.
مطهری بحران تازه بر سر کشمیر را بهانه قرار داده است تا از بی تفاوتی جمهوری اسلامی در این زمینه گله کند. او مینویسد:«متاسفانه سیاست خارجی کشور ما به موضوع همبستگی و برادری اسلامی توجه کافی ندارد».
توجه کافی؟ واقعیت این است که جمهوری اسلامی در بسیاری موارد، در مسیر ضدیت با منافع بهحق مسلمانان عمل کرده است و هنوز هم میکند. اطلاق صفت «اسلامی» به نظام کنونی ایران همراه با این ادعا که «رهبر جمهوری اسلامی در واقع رهبر همه مسلمانان جهان است»، چیزی بیش از شعارهای توخالی نیست. تنها اعمال ثابت و به قول بعضی، تعیین کننده در سیاست خارجی جمهوری اسلامی از آغاز تا کنون، ضدیت منظم با ایالاتمتحده بوده است. ضدیتی که غالبا در سطح خطابی باقی مانده است، اما بر مجموعه رفتار تهران در صحنه بینالمللی اثر گذاشته است.
پیش از کسب قدرت ملایان در تهران، ایران، همراه با مصر و ترکیه، یکی از سه کشور تاثیرگذار در جهان اسلام به شمار میرفت. پس از گرایش به سوی جامعه عرفانی (لائیک یا سکولار)، ترکیه مقام خود را از دست داد و کوشش خود را معطوف کرد به عضویت در اردوگاه دمکراسیهای غرب به رهبری ایالاتمتحده.
عدم علاقه رهبران ترکیه به مسائل اسلامی چنان بود که هنگام برگزاری نخستین کنفرانس سران مسلمان در رباط، پایتخت مراکش، در ۱۹۶۹ میلادی، آنکارا زیر فشار شدید ایران حاضر شد یک مدیرکل وزارت خارجه، اورهان ارالپ، را به نمایندگی از خود اعزام دارد.
اصرار شاه که یکی از سه گرداننده اصلی کنفرانس بود، برای شرکت رئیسجمهوری ترکیه، جودت سونای، برای حضور در رباط به جایی نرسید.
نقش مصر نیز پس از کودتای ۱۹۲۵ میلادی و چرخش به سوی پان عربیسم و سپس سوسیالیسم هوادار شوروی، در صحنه اسلام کمرنگ شد. برای نزدیک به یک دهه، ایران خواهناخواه، در هیات کشور اسلامی تاثیرگذار ظاهر شد. میانجیگری شاه برای جلوگیری از جنگ بین پاکستان و افغانستان و کمی دیرتر اداره مسالمتجویانه عواقب جنگ هند و پاکستان و استقلال بنگلادش، نقش ایران را پررنگتر کرد.یکی از تصمیمهای کنفرانس رباط، تشکیل شورایی بود از هفت کشور اسلامی-ایران، مراکش، عربستان سعودی، اندونزدی، مالزی، اردن هاشمی و سنگال- برای تهیه یک برنامه بزرگ اصلاحات برای جهان اسلامی. همین شورا، در عین حال،ماموریت داشت که برای رفع اختلافات بین کشورهای مسلمان اقدامات لازم را به عمل آورد.
البته شاه به هیچ وجه علاقمند نبود که ایران با سیمایی صد در صد اسلامی در صحنه بینالمللی ظاهر شود. بحران هویتی ایران-بین ایرانیت چند هزار ساله و مسلمان شدن تدریجی در طی چندین قرن- مانع از آن بود که اسلام به صورت ستون فقرات سیاست خارجی تهران شکل بگیرد.
با پیدایش جمهوری اسلامی، بسیاری از ناظران تصور میکردند که این بحران هویت ۱۴۰۰ ساله با اسلامی شدن کامل ایران و محو ایرانیت، پایان خواهد یافت. اما تجربه ۴۰ سال گذشته نشان داده است که این بحران-تضاد میان دو هویت- همچنان مانع از آن است که ایران به این سو یا به آن سو کشانده شود. ایران نه میتواند ایرانیت خود را ترک کند و نه آماده است تا اسلامیت خود را به بایگانی تاریخ بفرستد.
جمهوری اسلامی با افزودن یک بعد تازه -یک بعد ایدئولوژیک- به این دوگانگی، کار را پیچیدهتر کرده است. ایدئولوژی نهضت خمینیسم، آمیزهای است از شیعهگرایی رادیکال، سوسیالیسم بد فهمیده شده و غرب ستیزی خام.
این ایدئولوژی مانع از آن است که جمهوری اسلامی سیاست خارجی خود را در چارچوبی صد در صد اسلامی شکل دهد.
مواردی که در آن جمهوری اسلامی سیاستی ضد اسلامی، یا دستکم غیر اسلامی، اتخاذ کرده است، بیش از آن است که در یک مقاله بگنجد. از این روی ناچاریم که به چند مورد اکتفا کنیم.
در آغاز بحران یوگسلاوی که به جنگهای داخلی و تکهتکه شدن آن کشور منجر شد، جمهوری اسلامی جانب صربستان را گرفت.
آیتالله علی خامنهای، در نقش رئیسجمهوری اسلامی، به بلگراد رفت و دوستی نزدیکی را با اسلوبودان میلسویچ، رهبر صربستان (که بعدا رئیسجمهور یوگسلاوی شد)، پایهگذاری کرد. یک حلقه مهم در این دوستی،اصرار هر دو رهبر بر اهمیت جنبش کشورهای غیر متعهد بود که یک گروهبندی بینالمللی ضد آمریکایی بهشمار میرفت.
این تکیه بر ضدیت با آمریکا باعث شد که موضع جمهوری اسلامی در نخستین مراحل جنگ داخلی یوگسلاوی، بهویژه کشتار مسلمانان در بوسنی، مبهم و پرتضاد باشد. جمهوری اسلامی، سرانجام پس از حمایت پیمان آتلانتیک شمالی به ویژه ترکیه، از مسلمانان یوگسلاوی، سیاست خود را با چرخشی ناگهانی به سود آنان تغییر داد.
در جریان دو جنگ روسیه با قوم چچن نیز جمهوری اسلامی در کنار روسیه قرار داشت. مطهری در یادداشت خود میگوید:«به خاطر ملاحظاتی، ایران علیه ملت چچن، طرف روسیه را گرفت».
دو جنگ چچن که تخمین زده میشود، بیش از ۱۵۰ هزار قربانی گرفت، از نظر تلفات انسانی مسلمانان، بزرگترین برخورد یک قوم مسلمان با یک قدرت غیر مسلمان در تاریخ معاصر بهشمار میآید. در این دو جنگ که مجموعا – با احتساب دورانهای کوتاهی از ترک مخاصمه- نزدیک به ۱۰ سال طول کشید، نیمی از ملت چچن از میهن خود رانده شد و ۸۰ درصد از مناطق شهری آن جمهوری خود مختار نیز ویران شد. در همه آن مدت، جمهوری اسلامی حاضر نشد در برابر اقدامات روسیه، کلامی نازک تر از گل به زبان آورد.
در دوران اشغال افغانستان از سوی اتحاد شوری نیز جمهوری اسلامی با اتخاذ سیاستی ابهامآمیز از هرگونه کمک معنادار به مبارزان افغان دوری جست و حتی حاضر نشد روابط دیپلماتیک خود را با رژیم کمونیست متکی به مسکو قطع کند.
آنچه اهمیت داشت، ضدیت با آمریکا بود، نه حمایت از مسلمانان.
در بحران قفقاز جنوبی و اشغال قرهباغ علیا از سوی ارمنستان با کمک روسیه، باز هم جمهوری اسلامی از محور مسکو-یروان حمایت کرد. مطهری مینویسد:«در اختلاف آذربایجان و ارمنستان بر سر قرهباغ، ما با آنکه حق با آذربایجان بود، در مجموع طرف ارمنستان را گرفتیم».
این بار نیز خوش خدمتی به روسیه مهمتر از کمک به مسلمانان شیعه قرهباغ بود.
منطق «روسوفیل» سیاست خارجی جمهوری اسلامی را در موارد دیگر نیز میتوان دید.
با اعلام استقلال خود در ۲۰۰۸ میلادی، کوزوو، که پیش از آن بخش خودمختار از صربستان به شمار میرفت، به صورت جدیدترین کشور مسلمان مستقل در صحنه بینالمللی ظاهر شد. از آن پس تا کنون ۱۱۳ کشور از جمله ۳۲ کشور مسلمان، استقلال کوزوو را به رسمیت شناختهاند. اما جمهوری اسلامی با اطاعت از «وتو» روسیه، حاضر نشده است چنین کند. از این بدتر، جمهوری اسلامی مدام با عضویت کوزوو در سازمان همکاری اسلامی مخالفت کرده است.
این بار نیز آنچه روسیه میخواهد، مهمتر از خواست یک قوم مسلمان اروپایی است.
سیاست خارجی روسوفیل جمهوری اسلامی که یادآور روسوفیلی محمدعلی شاهقاجار و ملایان اطراف اوست، جلوههای دیگری نیز داشته است. در ۲۰۰۸، روسیه با حمله به گرجستان نزدیک به ۲۰ درصد از خاک آن کشور را تصرفت کرد. بخشی از آن تصرفات، یعنی اوستیای جنوبی که سرزمین یک قوم مسلمان و ایرانی است، رسما ضمیمه فدراسیون روسیه شده است و بخش دیگر، آبخازی، سرزمین یک قوم مسلمان ترک زبان، به صورت یک مستعمره روسی اداره میشود.
این بار نیز جمهوری اسلامی با موسیقی روسی رقصیده است و جدایی اوستیای جنوبی و آبخازی را بی سر و صدا پذیرفته است.
«روسوفیلی» ملایان تهران در جریان حمله روسیه به شبه جزیره کریمه و اشغال آن که اخراج بسیاری از مسلمانان تاتار را نیز به دنبال داشت، جلوهگر شد.
مطهری از سکوت تهران در برابر آزار و اذیت مسلمانان در چچن، یعنی فرستادن ۱.۸ میلیون اویغور به اردوگاههای بازآموزی و نابودی قدم به قدم مظاهر اسلامی در ترکستان خاوری، یا شینجان نیز یاد میکند و با خونسردیی شایسته انگلیسیها میگوید:«در این زمینه نیز موضع مناسبی نگرفتیم».
جمهوری اسلامی در مورد مسلمانان اخراجی از میانمار (برمه) نیز «موضع مناسب» نگرفت. اخراج مسلمانان روهینگیا از برمه، بزرگترین شماره آوارگان مسلمان از یک کشور غیر مسلمان در ۱۰۰ سال گذشته است. تهران با ارسال یک کشتی پتو و دارو و یک چک چهار میلیون دلاری، سر و ته قضیه را بههم آورد.
ترکیه، بر عکس چندین وزیر خود را به همراه همسر رئیس جمهوری رجب طیب اردوغان، به بنگلادش فرستاد تا همبستگی خود را با آوارگان مسلمان، همراه با کمکهای نقدی و غیر نقدی قابل توجه، اعلام کند.
مطهری میگوید، سیاست خارجی جمهوری اسلامی بر اساس «بیتفاوتی» به مسلمانان شکل گرفته است.
اما همیشه هم چنین نیست. جمهوری اسلامی به حزبالله، حماس، جهاد اسلامی و گروههای تروریستی دیگر کمک میکند، زیرا خود را ضد آمریکایی و ضد اسرائیلی جلوه میدهند. اما در اینجا نیز کمک جمهوری اسلامی برای خرید بمب و موشک است و نه برآوردن نیازهای انسانی و آرمانهای سیاسی مسلمانان.
برگرفته از ایندیپندنت فارسی
واقعا با این وجود که از بعضی مواضع مطهری نایب رئیس مجلس بادیدگاههای من کاملا درتناقض است این گفتار پسر شهید مطهری نهایت باز گو کردن حقایق محض بود که خیلی از ملت ایران که مسائل روز دنیارا دنبال میکنند همیشه بیتفاوتی ایران به این همه نسل کشی های پوتین(که به پدر خانوه خامنه ای معروف شده است)جکومت ایران درهیچ یک از موارد فوق لب از لب باز نکرد که خوش خدمتی خودرا به جناب پوتین بااین سکوتش نشان دهد.بیش از یک ملیون مسلمان در شرق چین حاکمیت تک حذبی کمونییتی چین انان را به اجبار مجبور به رفتن به مدارس کمونیستی مبکند که نهایت حاکمیت زد دموکراسی چین است وسکوت ابران صرفا برای این است که چبن هرچند روزی ۳۰۰ بشکه نفت ایران را حتی زیر قیمت وبدون بیمه خریداری کند.وحتی کار از این بالاتر هم گرفته .در این شرایت سخت اقتصادی که حد اکثر۳۰ درصد ان به تحریمهای امریکا مربوز باسد ومابقی از دزدی ورانت خواری وپولشویی سران حکومتی خثوصا سپاه پاسداران سرچشمه میگیرد سخت ترین شرایت معیشتی واقتصادیرا به مردم کشور خود تحمیل میکند تا با خرید سلاح از روسیه .چین .کره شمالی .به گروههای تروریستی .جنوب لبنان وعراق ویمن نهایت کمک را میکند.که به خیال خود اسرائیل را از صفحه روزگار حذف کند وچهل سال فقط بگوید مرگ بر امریکا وسرداران سپاهی که تا ارنج دستشان در پول ملت است.فقط هرروز عنوان کنند که فلان موشکرا ساخته ایم بافلان توان که موشکهای امریکایی توان مقابله با ان را ندارند یک پهلاد امریکارا سرنگون کردند چنان ان رادر جهان در بوق وکرنا کردند که انگار کل ایالات متحده رابه تصرف در اوردند.بعد رهبر ایران مقام .رهبر مسلمین جهان را برای خود یدک میکشد .رهبری که درمقابل این همه ظلم وکشتار مسلمانان کوچکترین حرفی به میان نمیاورد
این که آیا سیاست های روسیه ی تزاری واتحاد شوروی آیا ربطی به سیاست های امروز روسیه دارد یا خیر بحث دیگری است. ولی می توان به مسأله این طور نگاه کرد که کشورهایی که آقای طاهری نام می برندراایران به رسمیت می شناسد و لذا طبق اصل ۱۵۴ ضمن حمایت از مستظعفین دنیا بنابراین است که درامورداخلی آن ها دخالت نکند. لزوماً هم همیشه یک سر قضیه کشور روسیه نیست. مثلاً درقضیه ی بحرین، موضع رسمی وسیاست خارجی ایران سخنان مقام معظم رهبری بوده است مبنی بر “نه به مداخلات، بله به مذاکرات”.
اما درمورد اسرائیل.طبق حقوق بین الملل، “شناسایی” یک حق است برای کشورها که بپذیرند یک دولتی را آیا کشورمی شناسند یا نه، حتی اگر سازمان ملل متحد آن را کشوربشناسد.ایران درزمان شاه هم اسرائیل را به صورت “دوفکتو” به رسمیت شناخت نه” دوژوره “. بنابراین، عدم شناسایی اسرائیل دربعداز انقلاب کاملا قانونی است ودفاع ایران اگرازفلسطین پررنگ تر است ازجمله به این دلیل می باشد.
(یک تذکر کوچک به «علی» در بالا، که چون از جملات و پاراگرافهای طولانی استفاده میکند بایستی از کاما و نقطه و همینطور از فاصله بین خطوط بیشتر استفاده کند.
خواندن و فهمیدن نوشته یک شخص مشکل خواهد بود زمانی که قوانین جمله سازی کاملا رعایت نشود. ممنون از شما.)
به نظر من که یک فرد ایرانی عاشق میهن هستم انسانیت من و حقوق بشری من در دین اسلام خلاصه نمیشود. مساعل بحرانی فلسطینی ها و یهودیان بایستی از طریق سازمان ملل حل شود و ایران نباید به هیچوجه در ان دخالتی داشته باشد زمانی که باعث از بین بردن حقوق بشری و ازادی خود مردم ایران گردد.
در ضمن یک حکومت مردمی غیر اجنبی بایستی قلبش نخست برای پایداری و رفاه میهنش بتپد. برای مثال، از پدر و مادران مسافر هواپیما میخواهند که نخست ماسک اکسیژن را بر روی صورت خود بگذارند تا بتوانند که روی صورت فرزندانشان هم ماسک اکسیژن بگذارند.
اما متاسفانه حکومت اخوندی اشغالگر در ایران چهل سال است که قلبش حتی یک لحظه برای ایران و ایرانی تپش نداشته است و نخواهد داشت.
ایران من دز زیر ستون های اسلامی که اخوندها به عنوان یک دکان مذهبی از ان استفاده میکنند دارد به سمت نابودی مطلق کشانده میشود.
دین و ایینی که وسیله حرج و مرج بک ملت باشد معنی واقعیش را از دست داده است و ان را بطور شفاف میتوان در ایران کنونی لمس کرد.
پرسش بسیار بزرگ این است که ایا ایران را برای اسلام میخواهید؟ و اگر پاسخ «اری» است که من بیش از این سخنی ندارم!