محمدجواد ظریف در برابر دستور ترامپ به نیروهای آمریکای در خلیج فارس مبنی بر نابودی قایقهای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در شرایط عملیات ایذایی و مخاطرهآفرین میگوید: «همچنین، نیروهای آمریکایی هیچ کاری در فاصله ۷ هزار مایلی از خانه خود ندارند که ملوانان ما را در سواحل خودمان در خلیج فارس تحریک میکنند.» این سخن با توجه به آگاهی ظریف از مقررات کشتیرانی بینالمللی در آبهای آزاد (فراتر از ۱۲ مایل ساحلی کشورها) تنها از زبان کسی میتواند صادر شود که شخصیت خود را به جاهطلبی و آشوبگری رژیم اسلامی فروخته است تا عنوان وزیر خارجه را یدک بکشد. ظریف از شخصیتهای تاریخی است که کارنامهی وی در حد کارگزاران نظام فاشیستی هیتلر مثل یوآخیم فُن ریبِنتروپ (وزیر خارجهی هیتلر از ۱۹۳۸ تا ۱۹۴۵) است. اینگونه کارگزاران برای حفظ موقعیت و منافع خود حاضرند روز را به عنوان شب معرفی کنند و همهی واقعیات و قوانین را نادیده بگیرند تا روزگاری را در صندلی وزارت و وکالت بنشینند.
چهرههایی مثل محمدجواد ظریف و صدها دانشگاهی و غیردانشگاهی درس خوانده و خارج رفته مثل او که در خدمت نظام اسلامی هستند فقط حامی سیاستهای ضدانسانی رژیم نیستند بلکه تهوعآورند. به علت همین تهوعآوری است که میتوانند معتمد سران مافیای قدرت در ایران باشند چون به هر کاری میتوانند دست بزنند. با وجود کسانی مثل ظریف و ولایتی و خرازی در ایران وزرات خارجه وجود ندارد؛ وزارت خارجه بخش تدارکات خارجی دستگاه تروریسم و پولشویی و خرید اسلحه و تجهیزات ساخت سلاحهای کشتار جمعی رژیم است. حسین موسویان (نمایندهی رژیم در نیوجرسی) از نمونههای بارز این الگوی رفتاری در وزارت خارجه است.
ظریف و فُن ریبِنتروپ
از شخصیتهای نظام نازی آلمان که برای افکار عمومی کمتر شناخته شده همین فُن ریبِنتروپ است. گوبلز (وزیر تبلیغات)، هیملر (رئیس پلیس)، و مولر (رئیس گشتاپو یا پلیس مخفی) برای عموم شناخته شدهترند اما نه وزیر خارجهی رژیم هیتلری. فن ریبِنتروپ درست مانند ظریف از این جهت توسط هیتلر انتخاب شد که با غرب آشنایی داشت. اگر ظریف قبل از وزارت نمایندهی جمهوری اسلامی ایران در سازمان ملل بود، فن ریبنتروپ هم سفیر آلمان در بریتانیا بود. او نیز مانند ظریف (برای فرماندهان سپاه پاسداران) از منظر سران حزب نازی فردی کماستعداد و کند تلقی میشد و به وی اعتماد کافی نداشتند اما به دلیل کرنش در برابر پیشوا و دستبوسی مداوم و نیز کار با لابی آلمان در بریتانیا در این مقام قرار گرفت. نقش وی در قرارداد فولاد با ایتالیا و عدم معارضه با روسیه را میتوان با برجام ظریف مقایسه کرد. آلمان نازی با این دو قرارداد تقویت شد همانطور که برجام خزانهی جمهوری اسلامی را پر کرد. در آن دوره رهبران فاشیست ایتالیا و کمونیستهای روسی همان نقشی را برای افزایش قدرت نازیسم بازی کردند که دولت اوباما و جان کری برای جمهوری اسلامی.
نگاه هیتلر به فن ریبِنتروپ با نگاه خامنهای به ظریف کاملا قابل مقایسه است. هم «رهبر» و هم «پیشوا» این دو وزیر خارجه را میخواستند اما به نحوی تضعیف شده و در حاشیه تا تنها حامل نامهها و پیامهای آنها به رهبران خارجی باشند و از خود نظری نداشته باشند. هر دو پادوهای پیشوایشان بودند. فن ریبِنتروپ در سال ۱۹۴۵ بعد از پایان جنگ بازداشت و در نورنبرگ محاکمه شد درست انتظاری که میلیونها ایرانی برای ظریف بعد از سقوط جمهوری اسلامی دارند.
سیاست یاغیگری
چه هفت مایل و چه هفت هزار مایل، ظریف و دیگر کارگزارن نظام نکبت میدانند که در دنیا مناطقی به اسم آبهای آزاد وجود دارند که جمهوری اسلامی نیز در آنها کشتیرانی میکند: غله و اتومبیل لوکس میخرد و نفت میفروشد و مواد مخدر قاچاق میکند. وقتی کشتیهای نفت متعلق به مردم ایران به آبهای مدیترانه میروند و برای اسد خوشخدمتی میکنند تا برای همسرش تابلوی ۳۰ میلیون دلاری بخرد، دارند از آبهای بینالمللی استفاده میکنند. در دنیا همه چیز برای جمهوری اسلامی یکطرفه است. آبهای آزاد و همهی آزادیها فقط برای جمهوری اسلامی است. آزادی مذهب و تاسیس مساجد شیعه در آمریکا و اروپا، آزادی مذهب و حق شیعیان است اما در ایران وجود خارجی ندارد. اگر فاصله ملاک آزادیهاست آقای ظریفِ هفت هزار مایلی و دوستان وی در کوئینز نیویورک در ایام عاشورا و رمضان چه میکنند؟ جمهوری اسلامی در هفت هزار مایلی خود در آمریکای لاتین در ونزوئلا چه میکند؟
تحریکشان نکنیم
چرا ظریف برای پاسخ به ترامپ از ایدهی تحریک استفاده میکند؟ این ایده در میان چپهای غربی و رسانهای فاسد و بزدل آنها در برابر کمونسیم، فاشیسم و اسلامیسم تبلیغ شده است که نباید دیکتاتورها، تروریستها و قلدرها را تحریک کرد؛ باید با آنها مدارا کرد، به آنها باج داد، برایشان تریبون فراهم کرد (سخنرانی احمدی نژاد در دانشگاه کلمبیا یا انتشار مقالات پوتین و ظریف در نیویورک تایمز، چون رسانه و بوق به اندازهی کافی ندارند)، به نهادهایشان مجوز فعالیت داد (مراکز اسلامی شیعه در آمریکای شمالی)، در مواردی با آنها همراهی کرد (مثل پوشاندن مجسمههای رنسانس در ایتالیا در سفر روحانی) و آنها را بزرگ داشت (تعاریف و تمجیدهای جان کری از قاسم سلیمانی) تا کمتر آسیب برسانند. این نظر اگر با رفتار فاشیستها در جنگ دوم جهانی و رفتار کمونیستها با هفتاد سال سرکوب در اروپا و آمریکا و آسیا نقض نشده باشد در ۴۱ سال گذشته با رفتار جمهوری اسلامی نقض شده است. بیل کلینتون زمانی که فرصت داشت اسامه بن لادن را حذف نکرد و دست نگاه داشت تا او بعدا بتواند بیش از سه هزار نفر را در ایالات متحده بکشد. دولت کارتر در برابر روی کار آمدن خمینی نایستاد تا تفنگداران آمریکا در بیروت سلاخی شوند.
سیاست محال
وقتی جمهوری اسلامی سیاست خود را اخراج نیروهای آمریکایی از منطقه معرفی میکند (بر خلاف همهی مقررات بینالمللی و موافقت دوجانبهی برخی کشورهای حاشیهی خلیج فارس با ایالات متحده) مشاطهگران و دلالان نظام اسلامی در رسانههای غربی آن را به معنای «غرور ملی» و «دفاع از خود» یا تبلیغات داخلی تفسیر میکنند اما رژیم بر اساس این سیاست دارد عمل میکند که در نقطهای با وجود خویشتنداری نیروهای آمریکایی ممکن است به برخورد نظامی بینجامد. البته بلافاصله بعد از برخورد نظامی، این دولت ایالات متحده است که سرزنش خواهد شد و همهی قلدریهای فرماندهان سپاه پاسداران و روحانیت حاکم فراموش میشود.
وقتی راه رفتن در خیابان تحریک کننده است
مقامات جمهوری اسلامی و اسلامگرایان آدمخوار برای سرکوب دیگران و نقض حقوق آنها نیازی به تحریک ندارند. همینکه عدهای از آنها اطاعت نکنند (زنان ایرانی) یا وجود داشته باشند (بهاییان) یا زندگی کنند (نوشتن و خواندن و پارتی رفتن برای همهی ایرانیان) تحریک کننده است. مقامات جمهوری اسلامی در اعمال سیاستهای اقتدارگرایانه، تمامیتخواهانه و گسترشطلبانهی خود نزده میرقصند و حذف میکنند چون حکومت تمام دنیا را میخواهند.
از منظر اسلامگرایان و کارگزاران نظام نکبت و فلاکت، صرف وجود افراد و باورهایی که مورد نظر نظام تمامیتخواه نیست تحریک کننده است. زنی که در خیابان راه میرود تحریک کننده است و باید خود را در گونی پنهان کند. برای برخی از اسلامگرایان زنان حتی از روی چادر تحریک کنندهاند و باید در خانه بمانند. تک تک ایرانیانی که هر روز مورد سرکوب نظام قرار میگیرند از منظر حکومت دینی تحریک کنندهاند و باید بساطشان را از محدودهی تحت حکومت خود جمع کنند.
میلیاردها تن باید کرهی خاکی را ترک کنند
همهی ایرانیانی که امروز هفت تا ده هزار مایل دور از زادگاه خود زندگی میکنند یا توسط حکومت کشته شدهاند به نحوی سپاهیان پاسدار و تبلیغاتچیهای حکومت را تحریک کردهاند با نوشتن، فیلم ساختن، سوار شدن بر هواپیمای اوکراینی، گذراندن زندان خود در دههی شصت، درخواست پرداخت حقوق معوقه، خوردن، نوشیدن، رقصیدن، آواز خواندن، کوهنوردی، بوسیدن، انتشار مجله و کتاب، کوتاه کردن موی جنس مخالف در آرایشگاه، رژ لب زدن، و هزاران کار دیگری که برای نظام تحریک کننده بوده است. تمام نویسندگان و فعالان سیاسی که در ایران قطعه قطعه و در پشت ون خفه و در بیابانها رها شدند سپاهیان پاسدار و روحانیت حاکم را تحریک کرده بودند. جوانان عراقی که به فساد حکومتشان اعتراض دارند از بالای بامها شکار میشوند چون اعضای حشدالشعبی را تحریک میکنند. کودکانی که توسط سعید طوسی مورد تجاوز جنسی واقع شدند وی را تحریک کرده بودند. اگر به اعمال روزمرهی هشت میلیارد نفر در دنیای امروز نگاه کنید اعمال میلیاردها تن از آنها روحانیت شیعه و بسیج و سپاهیان را تحریک میکند چون با شریعت تمامیتخواه و گسترشطلبی آنها در تضاد است.
برگرفته از کیهان لندن