تحولات سیاسی- اجتماعی اخیر در ایران از دی ماه ۱۳۹۶ وارد دوره جدیدی شده است. شاید بتوان این دوره را شروع پایان رژیم جمهوری اسلامی دانست. ادامهی اعتراضات مردادماه ۱۳۹۷ را نیز شاید بتوان تائیدی بر این مدعا دانست. «مرحله پایانی»، البته یک پروسه زمانی خواهد بود و نمیتوان زمانبندی آن را پیشبینی کرد. عوامل مختلفی دست به دست هم داده و زمینههای لازم برای تغییر حکومت در ایران را بیش از هر زمان دیگر فراهم کرده است. در عین حال کمبودها و ضعفهایی مانع از آن است که این تحول عملی شود. ویژگیهای شرایط سیاسی- اجتماعی اعتراضات اخیر در ایران و نقاط قوت و ضعفهای آن کدام است و برای گذار از جمهوری اسلامی چه باید کرد؟
قسمت اول
ویژگیهای شرایط سیاسی- اجتماعی اخیر در ایران (نگاهی به برخی موارد مهم)
ناکارآمدی مدیریتی حکومت
رژیم حاکم در ایران در اوج ناکارآمدی مدیریتی خود قرار داشته و ناتوان از تامین حداقل استانداردها و نیازهای روزمره جامعه است (بحران بیکاری، فقر، گرانی، تورم، قطع آب و برق، نابودی محیط زیست، و… ). ناکارآمدی این حکومت ریشه در علمستیزی و بیگانه بودن این رژیم با استانداردهای جهانی در مدیریت بخشهای مختلف کشور دارد. رانتخواری، رفیقبازی، فساد مالی و غارت اموال عمومی، این ناکارآمدی را سیستماتیک کرده، به نحوی که در هر سه قوه مقننه، مجریه، قضاییه به اضافه نیروی سپاه، بسیج و نهادهای اطلاعاتی و امنیتی و دستگاه تبلیغی حکومت پخش بوده و به هم متصل است. در یک کلام ناکارآمدی مدیریتی و فساد، همه ی سطوح حکومتی از بالا تا پایین نظام را شامل میشود.
ناتوانی و بنبست مالی
حکومت کنونی ایران به دلیل سیاستهای غلط مالی و بانکی فاقد ذخایر لازم ارزی است. ارزش پول ملی کشور مدام در حال سقوط است. معاملات بانکی با ایران در حال رکود بوده یا متوقف شده است. بانک مرکزی کشور هیچ تاثیر جدی بر کنترل تحولات بازار ارزی و تثبیت قیمت ارز نداشته و سیاستهای دولت نیز تا کنون ناکام بوده است. مدیریت سیسستم بانکی و مالی نیز با فساد و دزدیهای نجومیهمراه بوده و به طرق مختلف داراییهای مردم سرکیسه میشود (صندوقهای قرض الحسنه و مالباختگان).
گسترش فقر و بیکاری
به دلیل ناکارآمدی مدیریتی و فساد مالی و غارت و دزدیِ مدیران دولتی و مسئولین حکومتی، روزانه بر تعداد بیکارن و فقیران و افراد زیر خط فقر افزوده میشود.
بیعدالتی
هر روزه بخش کوچکی از غارت و دزدی مدیران حکومتی افشا میشود، اما بسیاری از آنها دستگیر نشده و مجرمین میلیاردی به راحتی از کشور خارج میشوند. در همین حال محرومترین اقشار جامعه در کنار خیابان به خاطر دستفروشی مورد حمله و هجوم مامورین شهرداری قرار گرفته و با توهین و تحقیر کتک خورده، دارایی ناچیزشان به کف خیابان ریخته شده و در صورت مقاومت دستگیر و زندانی میشوند. دزدان کوچک دستگیر و به قطع انگشتان دست محکوم شده، اما فیلم زندگی دزدان میلیاردی و آقازادهها با ماشینهای آخرین مدل و ویلاهای گرانقیمت با پارتیهای مختلط در استخرهای باز در شبکههای اجتماعی دست به دست میچرخد.
سیاست خارجی و بینالمللی
۴۰ سال است که حکومت در سیاست خارجی و بینالمللی به مقابله با ایالات متحده آمریکا و کشورهای منطقه پرداخته و دائم در حال شاخ و شانه کشیدن و تهدید این و آن کشور است. شعارهای تروریستی و نابودی اسرائیل سر میدهد. تهدید به بستن تنگهها و آبراههای منطقهای کرده و با افتخار اعلام میکند که دستور داده تا به نفتکشهای عربستان در بابالمندب شلیک شود. با دخالت در سوریه و یمن و عراق و افغانستان و لبنان و بحرین، منطقه را ناامن و جهان را به مقابله به ایران تحریک میکند. کشور در معرض یک جنگ و تهاجم خارجی قرار گرفته است. ترامپ و دولت جدید در ایالات متحده به تحریمهای بیشترعلیه رژیم ایران اقدام کرده است. سیاستی که فشار آن بر مردم نیز غیرقابل اجتناب است. تصمیمهای اخیر دولت ایالات متحده در خروج از برجام و برقرای مجدد تحریمها علیه حکومت ایران و احتمال وضع تحریمهای جدید، به ویژه تحریم خرید نفت، منجر به خروج سرمایهگذاری خارجی از ایران و تشدید بیکاری و رکود اقتصادی شده و یک جنگ روانی شدید را بطور روزمره در بازار موجب گشته و به تورم غیرقابل کنترل دامن زده است. همه اینها یعنی فشار روزمره بر گُردهی مردم کوچه و بازار.
نبود چشمانداز
مردم هیچ چشماندازی برای بهبود وضعیت کنونی خود در کوتاهمدت نمیبینند. همه نشانهها حاکی از بدتر شدن وضعیت و خرابتر شدن اوضاع دارد. بیکاری، بیپولی، فقر، تورم، بیماری و کمبود یا نبود داروهای اساسی، ناامنی اقتصادی، کمبود آب و برق و بسیاری موارد دیگر باعث شده تا هر کسی از خود بپرسد فردا و پسفردا چه خواهد شد و این وضعیت تا کی قرار است ادامه داشته باشد؟
مردم به جان آمدهاند
استمرار وضعیتی که در بالا به گوشهای از آن اشاره شد باعث شده که مردم در یک کلام از همه چیز زده شده و جانشان به لبشان رسیده و دیگر کارد به استخوانشان رسیده باشد. مردم از حکومتگران فقط حرف و حرف و حرف و دروغ و دروغ و دروغ میشنوند. هیچکس از حکومتیان پاسخگو نبوده، بلکه در روز روشن همه چیز را وارونه نشان داده و مدعی هستند که ایران جزیره ثبات است و مملکت هیچ مشکلی ندارد. مردم سرخورده، ناراضی، عصبانی و خشمگیناند.
بحران مشروعیت و بیاعتمادی
مردم به حاکمان باور نداشته و به گفتههای آنها و یا آنچه دستگاه تبلیغاتی رژیم انتشار میدهد توجه نشان نمیدهند. واکنش ناباوارنانه و همراه با تمسخر مردم به گفتههای سردمداران حکومت در مورد نوسانات بازار ارز و تورم و گرانی، شاخصهای مهمی در این زمینه میباشند. اعتراف رهبران حکومت به تاثیر رسانههای فارسیزبانِ خارج از کشور بر روند تحولات در داخل ایران نیز نشان میدهد که تا کجا دستگاه تبلیغی رژیم، اعتبار و نفوذ خود در بین مردم را از دست داده است. رژیم که در اوایل حاکمیت از پشتیبانی گسترده و مشروعیت نسبی مردمی برخوردار بود، اینک سالهاست که پایگاهی در دل مردم نداشته و شعار مردم که میگویند «اصلاح طلب اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا»، نشان از بیداری مردم و رویگردانی از بازیهای سیاسی حاکمیت دارد.
ویژگی اعتراضات دور جدید
دور جدید اعتراضات مردم علیه حکومت از دیماه ۱۳۹۶ چند ویژگی مهم دارد:
– عمومی و گسترده و سراسری است. شهرهای بزرگ و کوچک را در بر میگیرد. هنوز کاملا سراسری نشده، اما در این مسیر در حرکت است.
– فاصله اعتراضات از هم کوتاهتر شده است. اعتراضات در صنفها و اقشار مختلف، اشکال متنوعی دارد: تجمع، اعتصاب، تحصن و تظاهرات.
– مردم فقیر و طبقه زیرِ متوسط بدنه اصلی اعتراضاتِ دور اخیر را تشکیل میدهند. درصد قابل توجهی از بیکاران را افرادی با تحصیلات دانشگاهی تشکیل میدهند.
– شعارهای مردم که ابتدا صنفی است، به سرعت سیاسی شده و علی خامنهای رهبر جمهوری اسلامی و تمامیت نظام ولایت فقیه و جمهوری اسلامی را نشانه میگیرد. مردم خوب میدانند که مشکلات صنفی و اجتماعی آنها ریشه در نظام مدیریتی و سیاسی حاکم دارد. مردم خواهان آن هستند که رژیم جمهوری اسلامی در تمامیتاش برود.
– شعارهای داده شده رنگ و بوی مذهبی و اسلامی نداشته، بلکه در اساس بر مسائل ملی و هویت ایرانی تاکید دارد. در برخی موارد شعارها آشکارا بر ضد اسلام و قرآن است.
– در موارد متعدد، در شعارهای مردم بازگشت به نظام پادشاهی پهلوی و پشیمانی از انقلاب ۵۷ فریاد زده شده است.
– فیلمهای اعتراضات مردم به سرعت در شبکههای اجتماعی منتشرمیشوند. این باعث میشود تا مردم در ایران و جهان در همان روز، از این تحولات باخبر شوند. این خبررسانی سریع، به مردم دیگر شهرها انگیزه ورود به میدان مبارزه داده و به مردمی که در میدان اعتراض هستند نیز پشتگرمی بیشتری میدهد.
– ترس مردم از حکومت به میزان زیادی ریخته شده است. در حکومتی که ۴۰ سال است با اعدام و زندان و شکنجه بر سرپاست و هر صدای مخالفی را با شکنجه و زندان پاسخ میدهد، در کشوری که مردم به شدت از سیاست سرخورده و احزاب سیاسی و تشکلهای سیاسی وجود واقعی نداشته و سازماندهی و تشکل حتی در حد فعالیتهای صنفی بسیار نادر و محدود است، تجمعات و تظاهرات خیابانی در حدی که در دیماه ۱۳۹۶ و مرداد ۱۳۹۷ شاهد آن هستیم، یک موفقیت بزرگ و نشانه ای از فرو ریختن نسبی دیوار ترس عمومی میباشد.
پایان دوره حقارت
درصد بسیار بالایی از جوانانی که به خیابانها میریزند در طول حاکمیت این رژیم به دنیا آمده یا بزرگ شدهاند، آنها وضعیت کشورها ی پیشرفته را میبینند و به درستی از خود سوال میکنند که چرا ما نباید در امنیت و رفاه و آسایش زندگی کنیم؟ جوانان در ایران، روزمره شاهد تحقیر و سرکوب آزادیهای فردی و اجتماعی و دخالت دین در زندگی روزمره خود بوده و هیچ چشمانداز مثبتی هم برای آینده خود نمیبینند. چهار دهه است که زنان بطور سیتماتیک در زندگی خصوصی و اجتماعی با پوشش و حجاب اجباری و گشتهای مخصوص برای دستگیری و سرکوب مواجه هستند. هر فعالیتی که نشانی از شادی و خنده و تفریح در آن باشد ممنوع و در هم کوبیده میشود. در همین حال آنها شاهد نابرابری شدید و شکاف سرسامآور طبقاتی بین زندگی آقازادهها با خودشان بوده و از خود میپرسند تا کی باید به این زندگی تن داد و چرا؟ در چنین وضعیتی است که بسیاری از جوانان در ایران احساس میکنند چیزی برای از دست دادن ندارند، غرور انسانی خود را لگدمال شده دیده و ترسشان ریخته و در مقابل نیروهای سرکوبگر حکومتی میایستند.
خویشنداریِ سوالبرانگیز نیروهای امنیتی
تا کنون در موارد متعدد نیروهای انتظامی از دخالت در تظاهرات و سرکوب فوری آن خودداری کرده و هنوز نیروی سپاه بطور شدید و گسترده وارد صحنه نشده است. یک دلیل میتواند این باشد که رژیم آگاهانه از مقابله با مردم خودداری میکند، زیرا از واکنشهای خشمگین معترضین در هراس بوده و میخواهد از این طریق از گسترده شدن اعتراضات جلوگیری کند. دلیل دیگر شاید این باشد که حکومت میخواهد نشان دهد که با مردم «همدرد» است. کما اینکه از خامنهای تا روحانی و بسیاری دیگر از مسئولین حکومتی، همه بر «خواستههای برحق مردم» تاکید میکنند. این همدردی ریاکارانه برای خالی کردن شانه ی خود از پاسخگویی و پذیرش مسئولیت و خواباندن آتش خشم مردم است. یک دلیل دیگر میتواند این باشد که سپاه از ورود عملی در سرکوب برای مدتی خودداری میکند تا وضعیت «نا امنی و هرج و مرج» بیشتر شود. در چنین شرایطی و با اعتراض مردم نسبت به عدم امنیت، سپاه میتواند بر ناکارآمدی دولت روحانی در اداره کشور انگشت گذاشته و در رقابتهای جناحی خواهان برکناری آن شده و با ورود به صحنه برای «برقرای امنیت»، خود را ناجی «ایران» نشان دهد.
خلاصه
رژیم در اداره امور کشور ناتوان و ناکارآمد است. درگیریهای درون جناحی و انداختن تقصیر به گردن همدیگر هر روز بیشتر میشود. ذخایر ارزی کم و کمتر شده و چشمانداز بهبود وضعیت اقتصادی تیره و تارتر میشود. مردم هر روز بیشتر به حاکمیت بیاعتماد شده و خشمگینتر میشوند.
نارضایتی عمومی در همه اقشار جامعه گسترده و گستردهتر شده و ترس مردم از رژیم کم و کمتر شده و بیشتر به خیابانها ریخته و اعتراض میکنند.
مقابله ترامپ و دولت ایالات متحده آمریکا با رژیم حاکم بر ایران بطور روانی حمایت از اعتراضات مردمیدر ایران تلقی شده و تا زمانی که به مذاکره با رژیم نپردازد این تاثیر ادامه خواهد شد. چشمانداز سختگیریهای ترامپ علیه جمهوری اسلامی، آیندهی تیره و تاری در مقابل رژیم ایران قرار داده است. رژیم گزینههای زیادی ندارد؛ یا سرکشیدن یک جام زهر دیگر و مذاکره با آمریکا و پذیرش توافقنامهای که ترامپ بر آنها دیکته میکند. یا سکوت و فاصله گرفتن عملی از شعارهای ضدآمریکایی و بیاعتباری بیشتر در بین نیروهای ایدئولوژیک خود و یا ادامه وضعیت فعلی که البته با خالی شدن ذخیرههای ارزی مدت زیادی نمیتواند ادامه بیابد. در این حالت استمرار اعتراضات اجتماعی، رژیم را حتی در تامین حقوق نیروهای نظامی و امنیتیاش با مشکل مواجه ساخته و ماشین سرکوب رژیم شکنندهتر میشود.
در چنین شرایطی چشماندازی برای خروج رژیم حاکم بر ایران از بنبستهای استراتژیک متعددی که در آن گیر کرده، دیده نمیشود. مردم نیز چشماندازی برای خروج خود از وضعیت کنونی نمیبینند. مقابله مردم با رژیم هر روز عمیقتر و «ساختارشکنانه»تر شده و خواست عمومی برای گذار از جمهوری اسلامی قویتر و همگانیتر میشود. اینها همه وضعیت کنونی را در ارتباط با آینده رژیم جمهوری اسلامی به نقطه تعیین کنندهای رسانده است. در این میان اما سوال این است: آیا اینها همه برای تغییر حکومت در ایران کافی است؟ اگر نه، شرایط لازم برای تحقق تغییر رژیم و به پایان رساندن حکومت اسلامی در ایران چیست؟
قسمت دوم
چند گزینه در افق تحولات سیاسی ایران
دسته اول: هرج و مرج و نا منی و جنگ داخلی
– ادامه وضعیت فعلی. ادامه ناتوانی و ناکارآمدی رژیم در اداره روزانه کشور. همزمان غارت و چپاول اموال عمومی و فرار مسئولین حکومتی و غارتگران. ادامه گاه و بیگاه تظاهرات و تجمعات و درگیریها و فرسایشی شدن زورآزمایی بین مردم و حکومت. رژیم حاضر نیست داوطلبانه قدرت را واگذار کند. در بدترین حالت، حکومت نظامی سپاهیان و سرکوب و اعدام شدید و علنی.
– کنترل اوضاع از دست رژیم به میزان زیادی خارج و کشور در عرصههای مختلف با هرج و مرج و ناامنی روزمره مواجه شده و هر کسی به فکر آن است تا خود و خانوادهاش را نجات دهد. افزایش فقر و بیماری و مرگ و میر. افزایش مهاجرت از کشور در بین اقشار مختلف، حتی در بدنه حکومتگران.
– کاهش قدرت و کنترل نظامی و امنیتی کشور توسط رژیم، افزایش نا امنی. افزایش درگیریهای پراکنده بین مردم و نهادهای مختلف سرکوبگر. جنگ و گریز و درگیریهای ایضایی. جنگ داخلی محدود. حمله به مراکز مختلف تبلیغی و نظامی و امنیتی و بانکهای رژیم. افزایش درگیری در نواحی مرزی و تقویت صداهای جدایی طلبانه. طرح چنین خواسته ای الزما به معنی حمایت اکثریت مردم آن مناطق با جدایی نیست، اما چنین صدایی میتواند صدایی بلند در بین صداهای موجود در برخی مناطق مرزی کشور باشد.
– دخالت سیاسی و تبلیغی و مالی آشکار و پنهان قدرتهای خارجی در امور ایران و جانبداری از نیروهای مورد نظر خود.
– دخالت و یا تهاجم محدود نظامی به مراکز مشخص نظامی و فرماندهی رژیم، توسط قدرتهای خارجی. تشدید جنگ داخلی و نابودی زیرساختهای شهری.
دسته دوم: گذار مسالمتآمیز
همه نشانههای موجود از فروپاشی نسبی و تدریجی سیاسی- اداری رژیم در ایران خبر میدهند. وضعیتی که در چند ماه آینده میتواند بسیار شدیدتر هم بشود. مرگ خامنهای یا یک اشتباه محاسبه و یا یک ماجراجویی نظامی رژیم علیه ایالات متحده آمریکا، اسرائیل یا عربستان میتواند به تحولات سیاسی در داخل رژیم و در عرصه اجتماعی شتاب داده و مسیر آن را به این یا آن طرف تغییر دهد. مهمترین عامل برای جلوگیری از حاکم شدن هرج و مرج و نا امنی و جنگ داخلی یا خارجی، مردم ایران هستند. فقط با اعتراضات و خالی کردن خشم خود در خیابانها نمیتوان رژیم را سرنگون کرد. انتقال قدرت از رژیم حاکم به یک نیروی سیاسی جایگزین نیاز به یک استراتژی، برنامه و تاکتیکهای مرحله ای دارد. اینها همه، نیاز به یک شورای رهبری دارد. تا زمانی که نیروها و شخصیتهای سیاسی ایران اختلافات خود را کنار نگذاشته و بطور منسجم در یک ائتلاف سیاسی برنامه خود برای عبور از جمهوری اسلامی را اعلام نکنند، گزینههای دسته اول که در بالا به آن اشاره شد احتمال بیشتری خواهند داشت.
تشکیل یک آلترناتیو متشکل از نیروها و جریانهای سیاسی متنوع و مختلف، متشکل از سراسر ایران و از داخل و خارج کشور، اعلام این آلترناتیو، اعلام یک برنامه سیاسی، اعلام تاکیکهای مرحلهای و هدایت و سازماندهی اعتراضات میتواند شدت خشونت و خونریزی و میزان ویرانی را به حداقل رسانده و احتمال بروز جنگ داخلی یا دخالت خارجی را به حداقل برساند. امروز مردم با وجود خطر مرگ به خیابانها میریزند، اما عدم سازماندهی و نبود یک رهبری سیاسی (رهبری جمعی و شورایی، متنوع و دمکراتیک) باعث شده تا با وجود آمادگی اجتماعی، تغییر سیاسی و عبور از جمهوری اسلامی عملی نشود.
حکومت اسلامی ۴۰ سال است که ایران را ویران و ایرانیان را کشته و با تحقیر و سرکوب، لگدکوب کرده است. اندک رمق باقیمانده را باید برای نجات ایران و ایرانیان به کار گرفت. منافع ملی ایران بالاتر از مصالح و منافع سیاسی و حزبی و تشکیلاتی و شخصی قرار دارد. مردم با وجود همه سرخوردگیها از سیاست و سیاستمداران و گروهها و شخصیتهای سیاسی به خیابان میآیند، نباید آنها را تنها گذاشت. تشکیل یک ائتلاف سیاسی و ارائه یک آلترناتیو بر علیه جمهوری اسلامی به مردم کوچه و بازار روحیه داده و شانس یک گذار مسالمتآمیز را بیشتر میکند. افراد و گروهها و شخصیتهایی که توان تشکیل یک ائتلاف و ارائه یک شورای گذار از جمهوری اسلامی را دارند کم و محدود هستند. زمان به سرعت میگذرد و جای تأمل و وقتگذارانی نیست. قبل از آنکه دیر شود باید اقدام کرد. همه گروهها و شخصیتهای ایرانی مایل به ائتلاف با هم نیستند. چنین انتظاری هم غیرواقعی است. ائتلاف با اتحاد فرق دارد. اما میتوان انتظار داشت تا برخی از احزاب و جریانهای سیاسی یا برخی از شخصیتهای سیاسی با حفظ برنامه و هویت خویش، بر سر حداقلهای دمکراتیک برای گذار از جمهوری اسلامی با هم به توافق برسند. واقعیت این است که احزاب و شخصیتهای سیاسی در شرایط امروز ایران همینها هستند که موجودند و نمیتوان اشخاص یا جریانهای سیاسی از خارج وارد کرد!
پیشنهاد من تشکیل ائتلافی است متشکل از رضا پهلوی، حسن شریعتمداری، هدایتالله متین دفتری، حزب دمکرات کردستان ایران، حزب کومله و شخصیتهایی چون نسرین ستوده، محمد ملکی، عبدالفتاح سلطانی و… همه شخصیتهایی که حاضرند پیماننامهای برای نجات ایران را امضا کنند. شخصیتها و تشکلهایی که به اصول دمکراتیک باور داشته و به آن پایبند هستند. حاضرند گذشتهی سیاسی خود را نقد کنند و اصول دمکراتیک، ارزشهای حقوق بشری و منافع ملی ایران را اولویت اول خود میدانند. همه این افراد و شخصیتها به اندازه کافی فهم و درک و تجربه سیاسی دارند که بتوانند یک برنامه سیاسی دورهی گذار را تنظیم کنند. برنامهای که حداقلهای لازم برای یک ائتلاف سیاسی در آن گنجانده شود. برنامهای که پس از جمهوری اسلامی، مقدمات تشکیل قانون اساسی و انتخاب نوع حکومت را به آرای عمومی بگذارد. ائتلافی که در آن از همان ابتدا نظارت ارگانهای بینالمللی برای انتخابات آزاد در دورهی گذار را میپذیرد. فهرست نامها محدود به افراد و احزابی که در بالا آورده شد، نمیشود. بیشک ایرانیان آزاده و مهیندوست فراوانی هستند که حاضرند دانش سیاسی و یا تخصص خود در حوزههای مختلف را در اختیار یک ائتلاف ملی قرار دهند. افراد و شخصیتهایی که نویسنده نام آنها را نمیداند. این اما مهم نیست، برای نجات ایران و ایرانیان زمان را نباید از دست داد.
ضمن اینکه متأسفانه تمام فرمایش شما صحیح است و بدرستی بر موارد ومسائل موجود اشاره گردیده، لازم میدانم و امیدوار هستم آحاد جامعه ایرانی شدت خطرات ادامه وضع کنونی را کاملا درک کنند و حتی آنانی که بندهی وابسته رژیم هستند، برای حفظ تمامیت ارضی و آینده ایران و ایرانیان، جهت تغییر با مردم هم صدا شوند و کشور را از این شرایط بحاراتی آزاد سازند . امیدوارم