موسی به نزد فرعون رفت و به او گفت: ملت مرا رها کن و گفت: بگذار به سرزمین پدری خویش بازگردند و آزادی خویش را بازیابند و ستمگر ستمکاری علیه این قوم پایان گیرد و فرعون بر او خندید زیرا چگونه ممکن است که قومی را که تحت استثمار قرار دارد و به بردگی و بندگی خو گرفته آزاد سازد؟
موسی که از نوجوانی به مبارزه با ستم خو گرفته بود بار دیگر به نزد فرعون آمد و به او هشدار داد که اگر چنین نکند و اگر ملت را رها نسازد بلاهای زیاد بر سر او خواهد آمد.
بلای نخست و دوم و پنجم و نهم…
اما فرعون تسلیم نشد…
ابراز آمادگی نکرد…
فرعون دلش همانند سنگ شده بود…
و آنگاه بلای دهم…
مرگ نخست زادگان مصری آمد…
در آن هنگام بود که یهودیان دسته جمعی برخاستند و بار خود را بستند و از سرزمین بندگی مصر گریختند و پس از چهل سال آوارگی در سینا به وطن خویش بازگشتند.
این است روایت عید پسح.
عبدی که از بردگی و بندگی سخن می گوید اما به آزادگی و آزادی میانجامد.
ملتی برمیخیزد و حق خود را میطلبد و رهبری شایسته دارد و به کمک او از محنت و ستم رهایی مییابد و این است پیام عید پسح.
عبدی که در بهار آغاز میشود…
در روایات یهودی آمده است که پروردگار عالم هنگامی که دید یهودیان به ستم خو گرفته اند به خشم در آمد و گفت چگونه ممکن است انسانی که آزاده به دنیا آمده ستم را بپذیرد و بردگی را قبول کند و از بندگی اطاعت کند خیر این چنین وضعی باید پایان گیرد.
در زبان عبری واژه ساولو به دو مفهوم بکار میرود.
ساولو یعنی متحمل رنج شدهاند اما همچنین به این مفهوم است که رنج را تحمل کردند و دم بر نیاورد و پروردگار را خشم گرفت که چگونه ممکن است ملتی رنج را تحمل کند و دم بر نیاورد؟
و باز در روایات آمده است که این چنین بود که پروردگار حضرت موسی را فرستاد فردی که هرگز ستم را تاب نیاورده بود و یهودیان در این چهارصد سالی که در سرزمین بندگی و بردگی فرعونیان مصر بودند هرگز وطن خویش را فراموش نکردند.
زبان خویش و باور مذهبی خود را هرگز ترک نگفتند و حتی ۴۰ سال در بیابان سرگردان بودند تا توانستند به کشور پدری خود بازگردند.
این است پیام بزرگ ماجرایی که هزاران سال پیش به وقوع پیوسته است و اگر هم اسطوره باشد میتواند نماد اخلاق و معنویت و پیکار علیه ستم باشد و نه کمتر از این.
شوربختانه در سراسر تاریخ بشری و در بسیاری از نقاط و سرزمینها این ستمگری ادامه داشته است و ملتها را استثمار کردند و حق آنان را گرفتند و ستم روا داشتند تا بتوانند سالها و شاید ماهها و روزها همچنان بر حکومت خود ادامه دهند.
حکومت اسلامی ایران با ۴۳ سال سرکوب و ستم می تواند یکی از نمادهای این لحظه تاسف بار در تاریخ جهانی باشد.
اما این ستمگری را هم اکنون ما در میانمار و یا همان برمه پیشین شاهد هستیم و در کشورهای دیگر.
پیکار علیه ستمگری کار آسانی نیست و ستمگران افراد زورمندی هستند و اجیرانی در کنار خویش دارند که با اسلحه آدم میکشند و شکنجه میکنند و اعدام می کنند اما در تاریخ بشری بارها و بارها به یاد داریم که ملتها خیزش کردند و جان در کف نهادند و چنین رژیمهایی را سرنگون کردند.
و در تاریخ صدها سال اخیر بنگرید و میبینید که هیچ حکومت ستمگری پایدار نماند و این بستگی به ملتها دارد و به تلاش و پیکار آنها که چه مدت در بردگی و بندگی بمانند و چه هنگام زهایی خود را بازیابند.
چگونه ممکن است که ملتی دست تنها و بدون داشتن امکانات تهاجمی بر ستمگران چیره شود و بتواند حق خود را بگیرد و آنها را براندازد؟
به تاریخ نگاه کنید موارد بسیاری وجود دارد و حکومتهایی نیز به چنان فسادی مبتلا شدند که خود به خود فرو ریختند.
اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی را در نظر داشته باشید.
امروز مردم ایران از خود میپرسند چگونه می توانیم از این ستم رها شویم؟
خودکامگان هرگز به تنهایی عمل نکردند.
خودکامگان هنگامی موفق میشوند و تا روزی در قدرت باقی میمانند که افرادی که حاضر به همکاری با آنها باشند و در ایران حقوقبگیران و مزدوران رژیم بسیار هستند.
روزی که آنها به پلیدی کار خود پی ببرند و از رژیم فاصله بگیرند آنگاه بر افتادن چنین حکومتی کار دشواری نخواهد بود.
تا هنگامی که افرادی هستند که برای تامین معیشت خود و یا رسیدن به قدرت و ثروت اینچنین خویش را در اختیار ستمگران قرار می دهند آنها فربه و فربه تر می شوند و سرکوب مردم افزایش مییابد و بر تعداد جنایات افزوده می شود و کشور فقیر و فقیر تر می گردد و به خانواده خود آن پاسدارها و آن مزدوران و آن حقوق بگیران افزوده میشود.
آنها باید این واقعیت را به یاد داشته باشند که بخشی از این مردم هستند و اگر ستم روا می دارند نه فقط باعث تقویت رژیم می شوند بلکه به خود و به خانواده خویش نیز ظلم میکنند.
آنها با این گونه حمایت از رژیم خودسر و سرکوبگر در واقع به وطن خویش خیانت میکنند و به خانواده خویش ستم روا می دارند و اگر به این واقعیت پی ببرند و از رژیم دور شوند مطمئن باشند که آن حکومت فرو خواهد ریخت.
حکومتی این چنین قدرتی ندارد جز آمادگی گروهی مزدور برای همکاری با چنین رژیمی خواه به خاطر معیشت و یا قدرت و یا مکنت و ثروت.
روزی که آنها از چنین پشتیبانی دست بردارند نه فقط به ملت خود کمک کردهاند بلکه خانواده خویش را نیز رها ساخته اند.
امروز سرزمین ایران و ملت خوب ایران به خط آخر نزدیک میشوند.
از خوبیها و نیکیها و دستاوردها هیچ چیز باقی نمانده و هر آنچه که امروز حکومت دارد و به مردم نشان میدهد فساد و ناتوانی و ستمگری و ستیز خوئی و ماجراجویی های بین المللی است.
فساد مالی آن قدر حکومت را در بر گرفته که حتی رسانههای وابسته به سپاه پاسداران اعتراف میکنند که بیشترین بخش از قدرت و مکنت و ثروت مردم ایران در دست گروه ۵۰۰ نفره است.
روزگاری از واژهی هزار فامیل استفاده میشد اما امروز آن یک هزار به پانصد تقلیل یافته یعنی گروه کوچکی در حکومت هستند که بیپروا می دزدند و اجحاف میکنند و به غارت میپردازند و پول مردم را میبرند و علی خامنهای ادعا میکند که این یک پدیده نقطهای است و جنبه سازمانی ندارد.
دروغ می گوید…
این کاملاً سازمان یافته است.
وقتی که همه سران قدرت از کوچک و بزرگ می دزدند و میبرند و حساب پس نمی دهند چیزی جز فساد سیستماتیک حکومت نیست.
ایمان خود را از دست داده اند و از اسلام و معنویات دور شده اند و آنچه که برای آنها باقی مانده این حرص و طمع است که هرچه زودتر بتوانند جیبهای خود را پر کنند.
تا روزی که ملت ایران در سکوت باقی بماند و بندگی و بردگی را تحمل کند و دم بر نیاورد این وضع ادامه خواهد یافت.
امید داشته باشیم که رهبری ظاهر شود و مردم را هدایت کند و همانند موسی آن ها را به آزادی و رفاه برساند.
ملت ایران ملت ایران ملت شایستهای است و حق دارد از همه نیکوییها و بهروزی ها برخوردار باشد.
در این روزی که همه یهودیان در سراسر جهان آزادی خود را جشن می گیرند دعا کنیم که ملت ایران نیز هرچه زودتر به آن آزادی و رفاهی که شایستگی آن را دارد برسد.
ستم فرو ریزد و مردم به آزادی و آزادگی دست یابند…
بیاید آن روز هرچه زودتر …
اورشلیم –۰۷ فروردین ۱۴۰۰ خورشیدی؛ ۲۷ مارس ۲۰۲۱ میلادی