«فتنه» نزدیک است؛ رژیم برای نبرد نهایی آماده می‌شود؛ مجید محمدی

به احتمال زیاد، خامنه ای آخرین رهبر نظام خواهد بود

قشرهای مختلفی از مردم ایران در چهل سال گذشته به مبارزه علیه رژیم نکبت (تحقیر و حذف شهروندان) و فلاکت (دو سوم جمعیت زیر خط فقر) پرداخته‌اند اما به علت تفرّق و ناهمزمانی معترضان و تمرکز و پیوستگی هواداران نظام به براندازی رژیم موفق نشده‌اند. حکومت با:

۱) جا زدن رقابت درون کاست حکومتی بجای دمکراسی برای افکار عمومی‌داخلی و بین‌المللی
۲) معرفی تحولات «برخلاف» خواست حکومت به عنوان تحول و اصلاح‌پذیری توسط بوق‌های تبلیعاتی و لابی نظام
۳) برساختن سلبریتی‌های رام و وفادار با توزیع رانت  ریزه‌خوار کردن قشرهایی از جامعه
۴) جازدن رژیم به عنوان ایران و تحریک حس غرور ملی با گسترش‌طلبی و تولید سلاح‌های کشتار جمعی
۵) توجه بی‌دریغ به دو ماشین سرکوب و تبلیغات در اختصاص منابع و عناوین منزلتی (دکتر شدن همه‌ی بازجوها و بسیجیان)
۶) باز گذاشتن دست کارگزاران و مدیران و حافظان نظام در فساد و تقلب و به خود اختصاص دادن ثروت و قدرت و منزلت
۷) بحران‌زا و بحران‌زی بودن دائمی‌ برای ایجاد نیاز دائمی‌ به قدرت سیاسی نیروهای امنیتی و نظامی
۸) امنیتی و نظامی‌کردن همه‌ی نهادهای سیاسی و فرهنگی و آموزشی تحت عنوان اسلامی‌سازی
۹) عقب‌نشینی‌های موضعی و نرمش‌هایی در سیاست خارجی تحت عنوان مصلحت، و دادن علائم دوگانه در مورد موضوعات مورد توجه مردم (مثل فیلتر و رفع فیلتر شبکه‌های اجتماعی یا حضور و عدم حضور زنان در ورزشگاه‌ها
۱۰) و در نهایت کنترل پلیسی و مافیایی و شبانه‌روزی همه‌ی زوایای زندگی مردم

در تداوم حیات خود موفق بوده است. البته اگر تمهیدات و اقدامات دهگانه‌ی فوق برای تضمین حیات یک حکومت تمامیت‌خواه و اقتدارگرا کافی می‌بود امروز ما همچنان با رژیم‌های کمونیستی بلوک شرق و حکومت‌های دیکتاتوری آمریکای جنوبی که کمابیش از روش‌های فوق استفاده می‌کردند (و با حمله‌ی خارجی یا کودتا هم سرنگون نشدند) روبرو می‌بودیم. آن رژیم‌ها نیز انعطاف‌پذیر، متقلب، عملگرا، پیش‌بینی‌ناپذیر، ناسازگار و دارای هویت‌های چندگانه و مجهز به آخرین فنآوری‌ها برای کنترل جامعه بودند اما دوام نیاوردند. هیچیک از عوانل دهگانه‌ی فوق تضمین کننده‌ی عمر ابدی نظام‌های سیاسی نیستند. اقدامات فوق نتایجی مثبت برای نظام در بقای خود داشته‌اند اما نتیجه‌ی آنها فساد ساختاری، ریزش شدید نیروها، بی‌انگیزه شدن حلقه‌های نزدیک، تقلیل دستگاه ایدئولوژیک آن به قوای قهریه، از میان رفتن اعتماد اجتماعی و سیاسی، و به حراج گذاشته شدن امید و عقلانیت بوده است. حاکمان جمهوری اسلامی‌ عدم کفایت این امور برای بقای رژیم را بیش از تحلیلگران متوجه هستند و به همین علت در تکاپوی آمادگی برای مقابله با حرکت‌های اعتراضی‌اند. در ماه‌های اخیر رژیم با پنج اقدام یا تمهید در اندیشه‌ی پیشگیری یا آمادگی برای روز نهایی مقابله با براندازان رژیم بوده است:

بازداشت‌های گسترده و مداوم

در آستانه‌ی چهل سالگی رژیم بازداشت فعالان سیاسی و سندیکایی (کارگران و معلمان)، قومی‌ و مذهبی (نوکیشان مسیحی و بهاییان)، وکلا، و زنان معترض شدت گرفته است. بنا به گزارش عفو بین‌الملل در سال ۲۰۱۸ حدود هفت هزار نفر فعال سیاسی و مدنی و صنفی در ایران بازداشت شده‌اند.  این بازداشت‌ها برای پیشگیری از اعتصابات عمومی‌ گسترده‌تر و فعال شدن اعضای نهادهای مدنی تضعیف شده است. بازداشت‌ها چنان هر روزه و گسترده است که نام بازداشتی‌ها دیگر به یاد دنبال‌کنندگان مسائل ایران نمی‌ماند. دستگاه سرکوب هر فردی را که احتمال اندکی بدهد روزی بتواند سازماندهی کند بازداشت کرده و او را تحت کنترل و ارعاب دائمی‌ نگاه می‌دارد. در این میان اعلام عفو عمومی‌ توسط رئیس قوه‌ی قضاییه در بهمن ۱۳۹۷ که متوجه به امید دادن به خانواده‌های زندانیان است بیش از پیش یک ترفند تبلیغاتی به نظر می‌آید. در این گونه عفوها معمولا سارقان و موادفروشان و مفسدانی که بعضا از مقامات سابق جمهوری اسلامی‌هستند آزاد می‌شوند.

مانوور تعطیلی اینترنت

امروز دیگر همه‌ی مقامات می‌دانند که اینترنت در شرایط بحرانی قاتل آنها خواهد بود. هرگونه امکان ارتباط مردم با یکدیگر زهر مهلک برای نظام است. از این جهت حکومت در پی این بوده است که با قطع موقت اینترنت هم شرایط ذهنی را برای مردم فراهم کند و هم نیروهایش را برای مقابله در آن شرایط با روش‌های بدیل مهیا سازد. وزیر ارتباطات دولت روحانی امکان قطع موقت اینترنت «توسط دولت» را انکار کرد و نه «توسط نیروهای امنیتی و نظامی». روزی که صدها هزار یا میلیون‌ها نفر به اعتراض به خیابان‌ها بیایند اینترنت و خطوط موبایل حتما قطع یا دچار اختلال خواهند شد و رژیم برای حفظ ارتباطات سازمان سرکوب و نیروهای خودی حتما در اندیشه‌ی راه‌های بدیل و مدیریت شرایط بوده و خواهد بود. فیلتر اینستاگرام تصویب شده و در صورت مهیا شدن افکار عمومی‌ خودی‌ها اجرا خواهد شد.

جهت دادن به رسانه‌های دولتی فارسی‌زبان

در دوره‌هایی که رژیم کمتر خطر اعتراضات عمومی‌ را احساس می‌کند دستگاه تبلیغاتی کمتر به رسانه‌های فارسی‌زبان خارج کشور حمله می‌کند اما با احساس خطر بیشتر حمله به این رسانه‌ها افزایش می‌یابد. توجه کنید که این حملات بدین خاطر نیست که این رسانه‌ها به وظایف حرفه‌ای خود عمل می‌کنند (چون نمی‌کنند) بلکه برای شرمنده ساختن، ارعاب و جهت دادن به کار آنهاست. مقامات آنقدر به کار حرفه‌ای رسانه‌های فارسی‌زبان خارج کشور بدبین هستند که برای آنها تکلیف تعیین می‌کنند، مثل دستور سفیر جمهوری اسلامی‌در لندن به بی‌بی‌سی فارسی که «نباید در خیانتی تاریخی علیه ملت ایران با تیم ترامپ شریک شود. تقاضای ما تغییر فوری محتوای این برنامه [در مورد چگونگی دور زدن تحریم‌ها] است.»

مسئولان دستگاه تبلیغاتی حکومت می‌دانند که کارکنان رسانه‌های دولتی فارسی‌زبان خارج کشور کارشان «کپی و پیست» مطالبی است که از فیلترهای آنها گذشته است. بنابر این مطالبی از فیلتر آنها بیشتر رد می‌شود که بی‌اعتمادی به غرب را تشدید کند. به عنوان نمونه به حجم مطالبی که در مورد بازداشت یک کارمند سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی (تحت عنوان فیلمساز مستند و خبرنگار) تولید شد نگاه کنید. کپی‌کنندگان مطالب دستگاه تبلیغاتی جمهوری اسلامی‌در اخبار بازداشت این زن (در رسانه‌های دولتی فارسی‌زبان خارج کشور) او را همانند دستگاه تبلیغاتی خبرنگار معرفی می‌کردند در حالی که سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی‌ یک رسانه متعارف نیست که خبرنگار داشته باشد. نیروهای این سازمان را باید کارمند دستگاه تبلیغاتی نام نهاد و نه خبرنگار تا برای آنها مصونیت و حمایت عمومی‌ ایجاد و علیه ایالات متحده تبلیغ کرد.

کاهش شکاف جناح‌ها

تلاش بی‌وقفه‌ای در جریان است تا از اختلافات درون کاست حکومتی کاسته شود. در مناظره‌ها و یادداشت‌های بوق‌های تبلیغاتی مدام به این موضوع اشاره می‌شود که در صورت آسیب به نظام دو جناح در معرض خطر قرار می‌گیرند. اصولگرایان برخی سخنان اصلح‌طلبان (مثلا در موضوع فیلترینگ یا لوایح چهارگانه) را تکرار می‌کنند و اصلاح‌طلبان از خط مقاومت و جنگ در سوریه دفاع می‌کنند (سخنان جهانگیری در سفر به سوریه). برخی از اصلاح‌طلبان حتی از نامزدی علی لاریجانی که روزی عضو کمیته‌ی ضداصلاحات (از منظر آنها) به شمار می‌رفت برای انتخابات ۱۴۰۰ سخن می‌گویند. امروز بیش از هر زمانی در دو دهه‌‌ی گذشته فاصله‌ی دو جناح در یارگیری‌ها، سیاست‌ها و تصمیمات کاهش یافته است.

آماده کردن ذهنیت ولایتمداران و فاصله‌ گرفتن

به سخنان مراجع دولتی و ائمه‌ی جمعه در یک سال اخیر نگاه کنید. آنها:

۱)با انتقاد شدید از دولت دارند حساب خود را از حکومت برای مخاطبان مختلف خود جدا می‌کنند در حالی که همان مخاطبان همیشه از مجموعه‌ی حاکمیت دفاع و حساب حکومت و دولت را از هم جدا نمی‌کرده‌اند؛ جامعه‌ی بزرگتر نیز اصولا ائمه جمعه را نادیده می‌گیرد؛ روحانیون حکومتی دارند خود را برای ایرانی بعد از جمهوری اسلامی‌ آماده می‌کنند در حالی که تا خرخره در فساد جمهوری اسلامی‌آلوده هستند؛

۲)آنها قشرهای مورد خطاب را به ریاضت و روزه دعوت می‌کنند چون می‌دانند قشر رانتخوار و ریزه‌خوار به شدت در معرض تهدید و «سفره‌ی انقلاب» در شرایط کوچک شدن و تعلیق است؛ آنها همچنین از اینکه گروهی دارند سفره را تاراج می‌کنند و به دیگر مهمانان خودی کمتر می‌رسد نگران هستند. امروز خودی‌ها به همین علت به جمع ناراضیان جدی نظام پیوسته‌اند: ناراضی از رانت کمتر و نه از تبعیض؛

۳)بخشی از ائمه جمعه که همه از شاگردان خامنه‌ای هستند بوی الرحمان را احساس کرده و دارند سازهایی مخالف می‌زنند مثل مخالفت با فیلترینگ و بستن شبکه‌های اجتماعی، مخالفت با ازدواج کودکان و مخالفت با نظام طبقاتی (رده‌بندی محل نماز بر حسب قدرت سیاسی و اقتصادی) حتی در درون اقشار خودی؛

۴)و برخی از روحانیون بوی حمله‌ی مردم به نهادهای شیعه را در شرایط فروپاشی نظام احساس کرده و دارند به حکومت توصیه می‌کنند که «نباید در امور سیاسی و اجرایی از وجود طلبه‌ها به صورت گسترده استفاده شود» (جوادی آملی شفقنا ۶ بهمن ۱۳۹۷) تا در صورت سقوط حکومت، نهاد روحانیت نیز به همراه آن نابود نشود. برخی از روحانیون که شامه‌ی خوبی برای احساس تغییرات اجتماعی داشته‌اند خود را برای انطباق آماده می‌کنند.

برگرفته از کیهان لندن

 

یک دیدگاه

  1. خیر این تحلیل ها به کل نادرست است، دلیل اصلی پایدار ماندن حکومت ایران رفتار خودش نیست که به گفته شما رقابت جناح ها را به عنوان دموکراسی به مردم قالب می کند، حقیقت این است که دلیل اصلی پایداری این حکومت مخالفینش هستند، امروزه نفرت برخی از مردم از گروهی از مخالفین نظام آن قدر زیاد است که با همه مشکلات بازهم با نظام خامنه ای مبارزه جدی نمی کنند چون بیم دارند خامنه ای برود و کشور به دست برخی از این مخالفقین بیافتد، برای نمونه همین دار و دسته رجوی که جان بولتون هم می خواهد آن هارا به جای خامنه ای دیکتاتور کشور ما کند چقدر نفرت انگیز هستند؟چقدر سابقه خیانت و ترور و جنایت دارند؟ خود این سازمان کمترین اهمیتی به دموکراسی و حقوق بشر می دهد؟خوب چرا ما باید برای سرنگونی علی خامنه ای هزینه دهیم اما به جای آزادی مهره جان بولتون دیکتاتور تازه کشور ما شود؟

Comments are closed.