یک فرمانده نظامی افغان در باره سلیمانی میگوید: «نیروی قدس، نیروی قابل لمسی نیست. اینها در واقع افسران نظامی هستند که نقش مستشاری و معلمی دارند. نیروهای بومی در واقع خودشان فرماندهی جنگ را چه در افغانستان، چه در عراق و سوریه در دست دارند. اینها فقط معلم هستند. تشکیلات را تنظیم میکنند. قطعات خود را میفرستند که کمک کنند. واحدهای کوچک خود را به کشورهایی مثل افغانستان و عراق میفرستند و در امورات خاص کمک میکنند. در مینسازی، انفجار و سلاح سنگین تخصص دارند و این تخصص را به دیگران آموزش میدهند.»
وی گفت : اما موفقیتهای افراد تحت فرمان سلیمانی در عراق، سوریه و افغانستان اندک نبوده است.که این نظامیان افغان دلیل آن را در دو مساله میدانند. اول، شخصیت صمیمی سلیمانی که بهراحتی میتوانست اعتماد طرف مقابل را جلب کند. او با متحدان افغانش با احترام برخورد میکرد و بهراحتی سر سفره آنها مینشست. او در زمینهسازی برای آتشبس و همکاری میان نیروها خیلی توانایی داشت. اما مهمتر از آن، منابع مالی و نظامی سرشاری بود که در دسترس سلیمانی قرار داشت.
شبکه خبری تلویزیون ایران اینترنشنال، در یک گزارش تحلیلی، به بررسی میزان تاثیر و نفوذ قاسم سلیمانی در بین کشورهای همسایه ایران نوشته : برخی قاسم سلیمانی را مرد خطرناکی نامیدند گویی که «دیوید پترائوس، استنلی مک کریستال و برت مک گورک را در یک تن گنجانده باشید». این سه ژنرال نخبه آمریکایی بهخاطر فکر نظامی، توانایی اطلاعاتی و مهارت جنگی ستوده میشوند. جمهوری اسلامی هم از قاسم سلیمانی اسطوره و قهرمان ملی ساخت. اما آیا واقعا او چنین شخصیتی داشته است .
افغانستان که یکی از میدانهای نبرد خارجی قاسم سلیمانی بود. میزبانهای افغانش درباره او گفته اند : سلیمانی رهبر عملیاتی نبود. او فقط یک حامی لجستیکی بود. مثلا او هیچوقت در جبهه جنگ در افغانستان یا عراق نجنگیده است. هر موقع هم که به خط مقدم میرفت، فقط برای چند لحظه حضور مییافت. در میدان نمیماند. سلیمانی برای ما، در واقع، یک منبع پول و مهمات بود.. نه مرد جنگ بود و نه در عملیات های جنگی حضور داشت .
یکی از فرمانده ها ن افغانی که نخواست نامش فاش شود گفت : منابع مالی و نظامی سرشاری در دسترس سلیمانی قرار داشت.و ما هم برای گسترش عملیات نظامی خود از ان استفاده می کردیم.
یک فرمانده دیگر افغان میگوید سلیمانی کلید ذخایر جمهوری اسلامی را در دست داشت. در جنگهای پیچیده منطقهای که جمهوری اسلامی در آن درگیر است، امکانات مالی حرف اول را میزند. میزان بودجه نیروهای قدس سپاه پاسداران دقیقا روشن نیست. اما زیاد است .دولت ایران همین هفته پیش، ۲۰۰ میلیون یورو دیگر بر این بودجه افزود. همین بودجه دسترسی سپاه قدس به گروهها و افراد مختلف را تسهیل کرده است. این دسترسی در تمام سطوح، جریانها و اقشار صورت میگیرد. بهعنوان مثال، جمهوری اسلامی همزمان با رابطهای که با دولت افغانستان دارد، از گروه طالبان در تهران میزبانی میکند.
درگیری نیروهای قدس سپاه پاسداران از سالهای هجوم شوروی سابق در منازعه مسلحانه افغانستان در اوایل دهه ۱۹۸۰ شروع شد. یکی از نخستین کارهای بزرگ نیروی قدس سپاه پاسداران ایجاد گروههای مجاهد شیعی به نام احزاب هشتگانه بود که بعدها، زیر پرچم حزب وحدت اسلامی ائتلاف کردند. اما با توجه به جمعیت عمدتا سنیمذهب افغانستان، نیروهای قدس به شیعیان افغانستان اکتفا نکردند. نیروهای قدس رابطه تنگاتنگ خود با گروههای سنی را گسترش داد. جمعیت اسلامی افغانستان به رهبری برهانالدین ربانی، رییسجمهوری فقید این کشور، و احمدشاه مسعود، فرمانده معروف مجاهدین، روابط دیرینهای با بخش برونمرزی سپاه پاسداران داشته است.
نظامیان افغان با نام های موسوی، فرمانده قرارگاه انصار، اسماعیل قاآنی و قاسم سلیمانی آشنایی دارند .
این ژنرال افغان در ادامه سخنان خویش میگوید: در واقع، همه اینها کار یک فرد نیست و نمیشود تمام این نقشهها و برنامهریزیها را به پای قاسم سلیمانی نوشت.
فرمانده هان افغانی می گویند : «سلیمانی یک استراتژیست نبود. یک عالم ژنرال و افسر و استراتژیستهای ایرانی، که در تهران نشستهاند، برایش نقشه میدادند. اینطور نبود که خود او، که تمام داروندار بودجه نظامی ایران در خارج را در دست داشت، نابغه باشد.»
با کشته شدن سردار سلیمانی، آیتالله خامنهای اسماعیل قاآنی، معاون او را که در این سالها حوزه کاریاش افغانستان بود به فرماندهی سپاه قدس منصوب کرد.
نظامیان افغان میگویند در این باره می گویند : «سپاه قدس ساختار کلانی است که سیاست جمهوری اسلامی ایران را در منطقه مدیریت میکند. وقتی قاآنی شوک ابتدایی را بگذراند و چهرههای اثرگذار منطقه را بشناسد، مثل سلیمانی عمل خواهد کرد. به عقیده آنها، کل سیستم جمهوری اسلامی ایران به صورتی است که به یک فرد وابسته نیست.»