شروط آمریکا برای مذاکره با جمهوری اسلامی چنان سخت است که بسیاری معتقدند هدف دولت ترامپ از طرح این شروط، سرنگونی رژیم ملایان است.
همزمان با اعمال تحریمهای شدید از سوی دونالد ترامپ علیه جمهوری اسلامی، تحلیلگران ایرانی میگویند اعتبار رضا پهلوی در کشور به شدت افزایش یافته است.
کریم سجادپور از بنیاد کارنگی: «اگر معتقد باشید که اصلاحات در جمهوری اسلامی طی این چهل سال، تلاشی نافرجام بوده، بطور طبیعی به دنبال پیدا کردن رهبرانی خارج از این سیستم خواهید بود.»
کیهان لندن: پایگاه خبری پولیتیکو، پنجشنبه ۱۳ دسامبر (۲۲ آذرماه)، در گزارشی به قلم نهال توسی مینویسد، با روی کار آمدن ترامپ شورای عالی امنیت ملی آمریکا مسیر جدید و غیرمعمولی را در مورد رژیم ایران در پیش گرفته و به این موضوع پرداخته که همزمانی تحریم آمریکا علیه جمهوری اسلامی، ادامه اعتراضها و افزایش محبوبیت شاهزاده رضا پهلوی چطور به تقویت محبوبیت نظام پادشاهی در بین مردم منجر شده است.
در این گزارش آمده، مقامات کاخ سفید نوروز گذشته به این فکر میکردند که آیا ترامپ تبریک سال نو را به صورت ویدئویی ضبط کند و به شکلی دراماتیک عید را به ایرانیان تبریک بگوید یا پیچ و تابی به این ویدئو بدهند و آن را کنار خاندان سلطنتی ایران که در سکوت در واشنگتن زندگی میکنند، ضبط کند. یعنی در کنار رضا پهلوی پسر پادشاه فقید ایران که همپیمان آمریکا بود و در سال ۱۹۷۹ در جریان انقلاب اسلامی در ایران سقوط کرد.
این ایده توسط مقامهای شورای امنیت ملی آمریکا رد شد و بجای آن تصمیم گرفتند ترامپ طبق روال گذشته بیانیهای صادر کند و نوروز باستانی را تبریک بگوید. در آن زمان به تصویر کشیدن ترامپ در کنار رضا پهلوی برای ایرانیهای ساکن آمریکا ایدهای عجیب و غریب بود.
از انیکه شاهزاده بخاطر عملکرد درستش و شناخت از میهن و مردم خود که در این سه دهه اخیر همیشه مدافع منافع ملت و ایران بوده هرچند شاهزاده خیلی زود در بین مردموجا باز نکرد و اگر امروزدمردمداورا میخواهنددبیشتر دررابطه با خدمات پدر و پدربزرگش میباشد .وحشت یاران رژیم از مصادره اموال خود و رژیم ساز کارشکنی را راه اندازی کردند منمیگویم.بازگشت پادشاهی مشروطه جزجبرتاریخ سیاسی ایران است وبس.متشکرم .رامین پیرامون از شیروخورشید نیوز .دانمارک.
انتخاب شاهزاده رضا پهلوی از سوی ملت ایران انتخابی فرخنده و بسیار شایسته است چه بصورت یک جمهوری سکولار دمکراتیک چه به صورت پادشاهی.اگرچه انتخاب مردم ستمدیده ایران به نظام پادشاهی پارلمانی نزدیک تر است،چون در جمهوری،رییسجمهور پاسخگو مشکلات و مسائل کشور نبوده و پس از چهار سال مشکلات را به گردن رییسجمهور قبلی می اندازد.
در اینجا بحث من درباره نظرات و فعالیت سیاسی آقای رضا پهلوی نیست بلکه لازم میدانم در مورد یک نکته بسیار مهمی که ایشان اشاره کردند توضیحاتی خدمت مردم ایران عرض کنم و آن ایراد ایشان نسبت به رسانه های فارسی زبان خارج از کشور بود. ایشان و بسیاری دیگر از مخاطبان این رسانه ها به خصوص در داخل ایران معتقدند که کارکنان آنها در خدمت رژیم ایران و به خصوص تابع جناح به اصطلاح اصلاح طلب هستند که به دوام و بقای رژیم از طریق به اصطلاح اجرای “بلا تنازل” قانون اساسی ولایت مطلقه فقیه معتقد است. اصلاح طلبان فقط از رقبای خود میخواهد که، به قول آقای محمد خاتمی، “دامنه غیرخودی ها را کوچکتر کند” یعنی با حفظ اصل غیرخودی بودن مردم، آخوندها و شبه آخوندهای “اصلاح طلب” را به دایره خود راه دهند..
آیا واقعا کارکنان رسانه های ایرانی زبان خارج طرفدار رژیم هستند.
۱- دانش سیاسی: بسیاری از این افراد آگاهانه از رژیم حمایت نمیکنند اما کارکنان سابق روزنامه های اصلاح طلب هستند و با بسته شدن این روزنامه ها به خارج رفته و به واسطه آشنایی با یکدیگر، این رسانه ها را تصرف کرده اند. این افراد تمام زندگی خود را تحت آموزش دبستانی، دبیرستانی و دانشگاهی ولایت فقیه بوده و فرصت آموختن علوم و عقاید امروزی از جمله سیاست امروزی و اصل دموکراسی در آن را نداشته اند. و متاسفانه یکی از مبانی “علم ولایتی”، اعتماد به نفس بیجا و احساس دانستن همه چیز است (به اظهار نظر فاضلانه آخوندها در تمامی امور و سخنرانی ها جامع الاطراف آقای خاتمی در تمامی زمینه های علوم بشری توجه شود.). بنابراین، مشکل آنان مشکل “ندانستن و ندانستن ندانستن است.” برای آنان دنیایی فراتر از دنیای فکری جمهوری اسلامی وجود ندارد پس جدای از این محدود نمیتوانند فکر کنند و ناآگاهانه به مبلغان آن تبدیل شده اند.
۲- دشمنی با دشمنان جمهوری اسلامی: مشخصه دوم اینها دوستی با دوستان و دشمنی با دشمنان جمهوری اسلامی است که بازهم نتیجه قرار گرفتن در معرض چندین دهه تبلیغ و مغزشویی جمهوری اسلامی و ناتوانی در تفکر مستقل است. مثلا برای آنان دشمنی با آمریکا و اسرائیل یک اصل اعتقادی است و هرکس با اینها دشمن باشد، دوست، و هرکس دوست آنها باشد، دشمن است. البته من نمیگویم که دلسوزی واقعی برای مردم ایران و مطالبه دموکراسی برای آنان مستلزم دوستی با آمریکا و اسرائیل است، اما دشمنی کورکورانه و بدون آگاهی با هر کس و قوم و ملتی قطعا نشانه عدم بلوغ سیاسی است.
۳- شاهنشاهی ۲۵۰۰ ساله : دشمن دیگر جمهوری اسلامی و مغزشسته های آن، نظام سلطنتی به خصوص پادشاهان پهلوی است. آخوند دشمن رضاشاه است که تمدن نوین را به ایران آورد و دشمن محمدرضاشاه است که در صدد توسعه ایران بود و زمانی که تصمیم گرفت توسعه اقتصادی را با دموکراسی همراه کند، آخوندها به پاخاستند و ارتجاع و استبداد را بازگرداندند. “روشنفکران جمهوری اسلامی” از جمله برخی کارکنان رسانه های خارج از کشور گاه این نظر ابلهانه رهبران جمهوری اسلامی در مورد “۲۵۰۰ سال ستمشاهی” را هم طوطی وار تکرار میکنند بدون اینکه از خود بپرسند وضعیت سایر کشورهای جهان در دو هزار و هزار و دویست و صد سال پیش چه بوده است؟ آیا آنها مطابق منشور حقوق بشر سازمان ملل حکومت میکردند یا از ایرانیان به مراتب عقب مانده تر بودند؟ آیا حتی در به اصطلاح “دموکراسی یونانی” برده داری گسترده و جنگ طلبی به عنوان یک ارزش مطرح نبود (ایران هرگز برده داری را نپذیرفت). هفتصد سال پیش در انگلیس ماهرترین جلاد کسی بود که قلب مخالفان حکومت را طوری بیرون بیاورد که وقتی در دستش میگیرد، هنوز قلب بطپد! دویست سال پیش در فرانسه فقرا را به خاطر دزدیدن یک قرص نان زندانی و اعدام میکردند و قیمت ساعت بغلی یک تاجر معادل درآمد یک قرن یک خانواده روستایی بود. در همین و هشتاد سال پیش، در آلمان، ایتالیا، شوروی، ژاپن و جاهای دیگر حکومت دست دیکتاتورهای خونریز بود و اساسا اعتقاد به “دیکتاتور صالح” یک عقیده سیاسی قابل احترام تلقی میشد. حتی چهل سال و پنجاه سال پیش هم جز در معدودی از کشورهای جهان، حکومت بقیه کشورها در دست دیکتاتورهایی بود که برخی از آنها در استبداد و خشونت و اختناق از همین رژیم اسلامی خودمان دست کمی نداشتند.
۳- ساده لوحی چپگرایانه: برخی از دست اندر کاران به عقیده خودشان “مترقی تر” خود را چپگرا میدانند و موضعگیری آنها مثلا ناشی از این گرایش عقیدتی است. واقعیت این است که چپگرایان در ایران اکثرا فاقد دانش لازم و بدتر، فاقد اصالت بوده و کارشان تقلید بیجا از دیگران است و همیشه چنین بوده است. حزب توده اساسا یک حزب روسی (و حتی نه شوروی) بود. خصومت توده ای ها با شاه از زمان شکست جدایی طلبان کمونیست در آذربایجان و ناکام ماندن شوروی در تجزیه ایران آغاز شد. در واقع، چپگرایان اولیه حتی رضاشاه را به عنوان یک فرد ترقیخواه در مقایسه با اشراف سیاستمدار میستودند. امروزه اکثر به اصطلاح چپگرایان ایرانی که بازهم به خاطر ندانستن و ندانستن اینکه نمیدانند، خود را خیلی هم فاضل میدانند، به همان بیماری عدم مطالعه و عدم اصالت مبتلا هستند. آنها به خارجیان نگاه میکنند که چه میگویند (به خصوص به چپهای ملیگرای اروپای غربی که دشمن ابرقدرت آمریکا هستند) و فکر میکنند که تکرار نظرات آنان به جای اندیشیدن به منافع ملی ایرانیان نشانه روشنفکری است…
توصیه من به آقای پهلوی و دیگران این است که باید در صدد آگاه سازی و آموزش و “ارتجاع زدایی” از این قبیل دست اندرکاران رسانه های فارسی زبان خارج باشند. باید به دولتهایی که منابع مالی این رسانه ها را تامین میکنند گفت که قبل از سپردن کار به دست این افراد، دست کم آنان را با مبانی سیاست جهان امروزی آشنا کنند.. با تشکر از رادیو اسرائیل برای درج این مطلب که قطعا رسانه های دیگر آن را منتشر نمی کردند.
اسمان یهوه این فرد وطن دوست و ایرانی دوست را برای شروع ایران ازاد دوباره انتخاب کرد و از رضا پهلوی حمایت میکند درود و برکت بر اسرائیل
اقای امیر بهترین دوست اسرائیل اپوزوسیون ری استارت هست نه رضا پهلوی
درود برشما
در بین اپوزیسیون تنها فردی که انتقال سفارت آمریکا در اسرائیل را تبریک گفت سید محمد حسینی بود و او بارها و به کرات به دوستی استراتژیک با اسرائیل در آینده ایران تاکید کرده است و اساسا بین مردم ایران و اسرائیل تفاوتی قائل نیست.
ممنون از شما