کمتر از سه سال پس از وقوع عملیات نظامی موسوم به “صخره استوار” توسط ارتش اسرائیل در نوار غزه، بازرس کل کشور گزارش مشروحی انتشار داد که از جمله به شماری از کاستی ها و اشتباهات مقامات سیاسی کشور در مدیریت این جنگ پرداخته و به موازات آن عملکرد رییس ستاد ارتش اسرائیل را نیز زیر ذره بین قرار داده است.
بسیار طبیعی است که در هر برنامه جنگی، اشکالاتی نیز پیش می آید و خطاهایی صورت می گیرد که در رژیم دموکراسی روند عملیات باید مورد بررسی دقیق و بیطرفانه قرار گیرد و گزارش آن به سران کشور ارائه شود و حتی برای آگاهی مردم انتشار می یابد – گرچه بی تردید شماری از اسرار نظامی و سیاسی کشور نیز ممکن است در این راستا افشا شود و به آگاهی دشمن نیز برسد.
گروه تروریستی حماس از انتشار این گزارش توسط بازرس کل اسرائیل ابراز خرسندی کرد و ادعا نمود که متن این گزارش نشان می دهد که اسرائیل در نوار غزه شکست سختی خورده و ترور فلسطینی است که در آن کارزار پیروز شده است.
این نشان به آن نشان که در جریان آن عملیات بیش از هشتصد تن از تروریست های حماس و دیگر سازمان های ترور هلاک شدند و به زیربنای تهاجمی این سازمان ها زیان سنگینی وارد آمد و در سه سال اخیر آرامش نسبی در مرزهای اسرائیل و غزه حاکم بوده و اگر موشک پرانی های پراکنده و یا تیراندازی از غزه به اسرائیل رخ داده با واکنش کوبنده ارتش اسرائیل روبرو شده است.
عملیات نظامی موسوم به “صخره استوار” در آن زمان یکی از پیروزی های درخشان ارتش اسرائیل بود و اگر در جریان آن حدود ۷۰۰ نفر غیرنظامی فلسطینی نیز کشته شدند، علت عمده اش آن بود که چریک های حماس و دیگر سازمان های ترور خود را پشت سر مردم فلسطینی پنهان کردند و از زن و کودک و جوان و پیر فلسطینی سپر بلا ساخته بودند که خود از آسیب تیراندازی سربازان اسرائیلی در امان بمانند.
این همان شیوه ناجوانمردانهای است که داعش در عراق و سوریه به کار می گیرد و مردم غیرنظامی را سپر بلای خود قرار می دهد.
حماس در آن جنگ، زیرزمین بیمارستان مرکزی غزه را به ستاد عملیاتی خود مبدل ساخته بود تا اسرائیل جرات حمله به آنجا را نداشته باشد – و اگر حمله اسرائیلی به این ستاد صورت گیرد، حماس بتواند ادعا کند که اسرائیل یک بیمارستان را هدف قرار داده و به جان بیماران آسیب رسانده است.
حماس و دیگر سازمان های ترور در جریان عملیات موسوم به “صخره استوار” ضربات سختی متحمل شدند و از آن هنگام تا کنون در مرزهای اسرائیل با غزه آرامش نسبی برقرار بوده – گرچه در طول سال های اخیر حماس در عین حفظ سکوت، به ترمیم زیربنای جنگی خود ادامه می دهد و افرادش را برای رویارویی بعدی آماده می سازد.
از دیدگاه کارشناسان نظامی اسرائیل، حماس با وجود ضربات سهمگینی که در آن جنگ متحمل شد لحظه ای از تلاش برای تقویت توان تعرضی خود از پای ننشسته است و این را به حساب رفاه و امنیت و آسایش مردم فلسطینی در آن سرزمین انجام می دهد.
حماس در سال های اخیر چند نوع موشک جدید را آزمایش کرده – که گرچه اکثر آن ها ابتدایی بوده، ولی تکنولوژی آن را از حکومت ایران و دیگر سازمان های ترور می گیرد و حتی می کوشد پهپاد تولید کند و قایق های تندرو بسازد – و مهمتر آن که به حفر تونل از داخل نوار غزه به سوی خاک اسرائیل ادامه می دهد تا در صورت بروز درگیری جنگی بتواند اسرائیل را غافلگیر کند و نیروهای خود را از طریق این تونل ها وارد خاک اسرائیل سازد و به کشتن شهروندان بپردازد.
درباره میزان اهمیت تهاجمی تونل هایی که حماس در زیر مرزهای غزه با اسرائیل حفر می کند بحث شدیدی در داخل اسرائیل بین سیاستمداران و کارشناسان نظامی جریان دارد. ولی همگان در این نکته متفق القول هستند که تونل ها یک خطر موجودیتی نبوده و نیست – بلکه مشکلی است که ارتش اسرائیل باید آن را به حساب آورد و در برنامه ریزی های جنگی خود راهکارهایی مناسب را برای خنثی کردن آن ها بیابد.
تدارکات جنگی حماس و تلاش برای تولید جنگ افزارهای تهاجمی جدید توسط آن سازمان و گروه های دیگر در حالی جریان دارد که دستگاه تبلیغاتی این سازمان تروریستی در غزه ادعا می کند که ادامه انحصار دریایی و زمینی علیه غزه موجب فقر و رنج اهالی فلسطینی غزه شده است و اسرائیل باید بابت آن حساب پس بدهد.
به مفهوم دیگر، حماس حق خود می داند که به انواع جنگ افزارهای آدم کشی مجهز گردد و خود را برای جنگ بعدی با اسرائیل آماده سازد، ولی اسرائیل حق ندارد به اقدامات دفاعی در این زمینه دست بزند – که یکی از آن ها محاصره دریایی و زمینی است تا رژیم اسلامی ایران و نهادهای خرابکاری اسلامی نتوانند به داخل غزه اسلحه قاچاق کنند و امکانات بروز جنگ تازه ای را به وجود آورند.
حماس در تلاش تبلیغاتی خود می کوشد این تصور را به وجود آورد که در نتیجه محاصره آن سرزمین، اهالی غزه به فقر و بیماری مبتلا شده اند و از گرسنگی رنج می برند – که این تصویری کاملا نادرست و تبلیغاتی است – زیرا اگر مردم غزه فقیر مانده اند تنها به این علت است که حماس همه بودجه های آبادانی را صرف تقویت توان تروریستی و نظامی خود می کند و کوچکترین گامی برای تامین رفاه مردم برنمی دارد.
سخنان اسماعیل هنیه از سرکردگان حماس در نوار غزه را از یاد نبریم که حدود ده سال پیش، پس از کودتای نظامی حماس و تسلط بر نوار غزه، اعلام داشت که او حاضر است مردم فلسطینی سالیان دراز به خوردن نان خشک و زیتون بسنده کنند و هر پولی که به دست می آید، در راه تقویت توان تهاجمی حماس علیه اسرائیل به کار رود.
این گزینه ای بود که خود رهبران حماس در پیش گرفتند و ادامه مبارزه علیه موجودیت اسرائیل را از تامین رفاه مردمان خویش مهم تر دانستند.
از دیدگاه آن ها، هر اندازه که مردم فلسطینی فقیرتر و رنجورتر باشند، آسان تر می توان آن ها را برای عملیات تعرضی علیه اسرائیل بسیج کرد.
وانگهی، تنها اسرائیل نیست که مرزهای زمینی و دریایی را به روی ترور فلسطینی در نوار غزه بسته است – بلکه مصر نیز به این محاصره علیه نوار غزه ادامه می دهد و مرز بین غزه و شبه جزیره سینا در الرفح نیز معمولا بسته است و مصر فقط هر چند هفته یکبار آن را به مدت چند ساعت باز می گذارد تا شماری از افراد فلسطینی بتوانند داخل و یا خارج شوند.
مصر نیز خشمگین است از این که حماس یک موجودیت تروریستی است که با داعشی های مستقر در شبه جزیره سینا همکاری تنگاتنگی دارد و در واقع شعبه ای از اخوان المسلمین مصر محسوب می شود که دولت های مصر همیشه با آن در نزاع بوده اند – و دوران کوتاه ریاست جمهوری محمد مرسی را از یاد نبرده ایم.
حماس در حالی خود را همچنان برای رویارویی نظامی بعدی با اسرائیل آماده می سازد که تقریبا همه کشورهای عرب و اسلامی از فلسطینی ها روی گردانیده اند – زیرا به تدریج به این نتیجه رسیده اند که حماس و دیگر سازمان های ترور مستقر در غزه، در واقع شاخه هایی از داعش هستند که خود کشورهای عرب اکنون برای نابودی این هیولای خطرناک این چنین تلاش می کنند.
تنها حکومت اسلامی ایران است که تنور ترور فلسطینی را همچنان گرم نگاه داشته و در تهران کنفرانس “انتفاضه سوم” برپا می کند و سازمان های ترور را به ایران می آورد و با چمدان های پر از دلار نفتی به کشورشان باز می گرداند.
کشورهای عرب امروز، با صدای بلند می گویند که از فلسطینی ها و نزاع آن ها با اسرائیل خسته شده اند و از میزان حمایت خود از این مردمان و رهبران آن ها می کاهند.
سران عربستان و امیرنشین ها و حتی مصر آشکارا می گویند که اکنون دشمن دیگری دارند که باید به آن بپردازند – و آن حکومت اسلامی ایران است.
شناخت این واقعیت موجب گردیده که کشورهای عرب از مدت ها پیش، دیگر اسرائیل را دشمن خود نمی دانند – بلکه کشوری تلقی می کنند که می تواند در رویارویی آن ها با رژیم فتنه گر اسلامی ایران یاری های ذیقیمتی برساند. یعنی، همان حکومتی که در تهران سنگ فلسطینی ها را به سینه می زند، عملا به منافع آنان زیان سنگین وارد آورده و موجب تنفر مردم عرب و کشورهای اسلامی از فلسطینی ها و دوری آنان از این مساله شده و زمینه را برای دوستی و همکاری محدود با اسرائیل فراهم ساخته است.
این واقعیت ها و همچنین دگرگونی های دیگری که در ایالات متحده و دیگر نقاط جهان روی داده، رژیم ایران را کاملا تنها گذاشته و در نتیجه ترور فلسطینی – اسلامی را نیز منزوی ساخته است.
آیا این دگرگونی ها می تواند فرصت های تازه ای در خاورمیانه ایجاد کند – و منطقه را به سوی آرامش و رفاه رهنمون گردد؟
پاسخ برخی تحلیلگران به این پرسش آن است که تا وقتی حکومت اسلامی ایران به توطئه گری ادامه می دهد، امید چندانی برای رفاه و نیک بختی مردمان منطقه وجود ندارد.
منشه امیر
اورشلیم: شنبه ۱۴ اسفند ماه ۱۳۹۵ – ۴ مارس ۲۰۱۷