قرارگاه رمضان چگونه توسط خامنه ای به سپاه قدس تغییر نام داد

پس از مرگ روح الله خمینی و آغاز رهبری علی خامنه‌ای، قرارگاه رمضان با ایجاد تغییراتی به سپاه قدس تغییر نام داد. برای تشکیل سپاه قدس، لشکر ۶ ویژه پاسداران به سه تیپ تقسیم شد که یک تیپ به نیروی قدس رفت و واحد عملیاتی این سپاه را در دست گرفت. نیروهای دو تیپ دیگر نیز در تیپ عملیاتی کاشان و لشکر سید‌الشهدا ادغام شدند. تیپ عملیاتی کاشان و لشکر ۱۰ سیدالشهدا، بخشی از نخستین و دومین حلقه امنیتی تهران هستند.

از ان پس،تشکیل قرارگاه رمضان، سازمان جهاد اسلامی لبنان و سازمان حزب‌الله سه رویداد مهم شدند که خاورمیانه را تا هم‌اکنون تحت تاثیر خود قرار داده است.

نخستین عملیات بزرگ سازمان جهاد اسلامی لبنان در آبان سال ۱۳۶۲ انجام و مقر نظامیان آمریکایی در بیروت منفجر شد. این گروه تحت هدایت دفتر علی خامنه‌ای دومین عملیات خود را در بهمن ماه ۱۳۶۲ و در پاریس انجام دادند تا پس از انجام یک عملیات لبنانی یک عملیات ایرانی هم صورت گرفته باشد.

در ۱۸ بهمن‌ماه ۱۳۶۲، غلامعلی اویسی، فرماندار نظامی تهران در سال ۱۳۵۷ به همراه برادرش در پاریس ترور شدند. نیروهای جهاد اسلامی لبنان به رهبری عماد مغنیه این عملیات را انجام داده بودند. سران انقلابی تهران، اویسی را تهدیدی بزرگ می‌دانستند. آن‌ها معتقد بودند که او هماهنگ‌کننده نیروهای نظامی مخالف جمهوری‌اسلامی و البته عامل کشته شدن مخالفان حکومت شاه در ۱۷ شهریور سال ۱۳۵۷ است.

پس از تشکیل قرارگاه رمضان و بعدتر سپاه قدس، یگان‌های عملیاتی برون‌مرزی ایرانی و نیروهای شبه‌نظامی لبنانی دو هدف را عملیاتی کردند. یک هدف حذف مخالفان سیاسی جمهوری اسلامی بود و هدف دیگر ایجاد جنگ نامتقارن با نیروهای آمریکایی و اسرائیلی. برای دستیابی به این دو هدف متناسب با نوع عملیات، از نیروهای ایرانی، لبنانی و یا ترکیبی از هر دو استفاده می‌شد.

برای درک نوع رابطه قرارگاه رمضان با علی خامنه‌ای کافی است بدانیم که نیروهای این قرارگاه تنها بخش از نیروهای نظامی ایران بودند که در اختلافات روی‌داده بر سر معرفی مجدد میرحسین موسوی به عنوان نخست‌وزیر، در جبهه علی خامنه‌ای قرار داشتند. فرماندهان سپاه در دیگر قرارگاه‌ها و لشکرها همگی از ابقای موسوی حمایت می‌کردند.

اما فعالیت این حلقه تحت فرماندهی علی خامنه‌ای، تنها محدود به حذف مخالفان سیاسی جمهوری اسلامی نبود. همان‌گونه که گفته شد، نخستین عملیات این حلقه، انفجار پایگاه تفنگداران دریایی در بیروت بود و این عملیات‌ و چندین عملیات ربودن و قتل شهروندان و نظامی‌های غربی، تا ابتدای دهه ۹۰ ادامه داشت و لبنان را به مکانی نا‌امن برای آمریکایی‌ها و اروپایی‌ها بدل کرده بود.

به موازات این عملیات‌ها در لبنان، شاخه عربی این حلقه، متشکل از معاودان عراقی و نیروهای عملیاتی لبنانی سلسله عملیات‌های دیگری در کویت، بحرین، عراق و مصر انجام دادند.

در دوره رهبری علی خامنه‌ای و در سال ۱۳۷۲، جنگ صربستان و بوسنی زمینه را برای ورود تشکیلات برون‌مرزی سپاه به قلب اروپا فراهم کرد.

محمدرضا نقدی یکی از فرماندهان قرارگاه رمضان و بعدتر سپاه قدس فرماندهی نیروهای ایرانی را به دست گرفت. بخشی از نیروها با پوشش امدادگران هلال احمر به این کشور اعزام شدند. حساسیت اروپایی‌ها و آمریکا سبب شد تا این نیروها نتوانند حضور پر دوامی در این کشور بیابند.

در معروف ترین عملیات برون‌مرزی این حلقه، در ۲۷ تیرماه ۱۳۷۳، مرکز همیاری یهودیان در بوینس آیرس آرژانتین منفجر شد و ۸۵ نفر جان خود را از دست دادند. تحقیقات انجام‌شده در آرژانتین روشن ساخت که شاخه نظامی حزب‌الله لبنان این عملیات را انجام داده است. علی خامنه‌ای، سپاه قدس، وزارت اطلاعات و وزارت خارجه نیز به عنوان طراح این حمله معرفی شدند.

شاخه نظامی حزب‌الله لبنان، یک‌سال قبل از این بمب‌گذاری و با ادغام رسمی سازمان جهاد اسلامی لبنان در آن ایجاد شده بود.

اتهاماتی در زمینه نقش این حلقه در انفجار برج‌های خبر در عربستان سعودی نیز وجود دارد که البته هنوز ثابت نشده است.

آخرین فعالیت این حلقه به برنامه‌ریزی برای ترور عادل الجبیر، سفیر وقت عربستان سعودی در آمریکا مربوط می‌شود که عوامل آن پیش از اقدام در مهرماه سال ۱۳۹۰ دستگیر شدند. در جریان محاکمه منصور ارباب‌سیر، متهم این ترور، روشن شد که عبدالرضا شهلایی از فرماندهان سپاه قدس این ترور را برنامه‌ریزی و هدایت می‌کرده است.

عبدالرضا شهلایی هم‌اکنون مسئول پرونده یمن در سپاه قدس است و آمریکا برای دستگیری او جایزه‌ای ۱۵ میلیون دلاری تعیین کرده است.

همانگونه که شرح داده شد، سپاه برای رسیدن به جایگاه حاکم مطلق در ایران، راهی طولانی پیموده است. او بی‌دلیل در نقطه‌ای قرار نگرفته که خامنه‌ای آن‌ها را فرزندان خود بنامد و آرزوی توسعه ۱۰ و ۱۰۰ برابری نفوذشان را بکند.

رشد سپاه در جمهوری اسلامی به موازات رشد خامنه‌ای از یک نیروی در حلقه دوم قدرت در دهه ۶۰ به تنها مرجع قدرت در دهه ۸۰ و ۹۰ هم‌پا و هماهنگ بوده است.

رسیدگی به وضعیت جنبش‌های منطقه‌ای و هماهنگی عملیات‌های برون‌مرزی تنها مسئولیت واقعی و عملیاتی علی خامنه‌ای در زمان حیات آیت‌ـ‌الله خمینی بود. او در پست تشریفاتی ریاست‌جمهوری عملا در سیاست داخلی، جنگ و روابط دیپلماتیک هیچ نقشی نداشت. خامنه‌ای به دلیل اختلافات گسترده با میرحسین موسوی و روشن شدن ناتوانی‌اش در عزل او، در سیاست داخلی نیز جایگاهی لرزان‌تر از قبل یافته بود.

پروژه قرارگاه رمضان، نظم دادن به عملیات‌های برون‌مرزی، سامان دادن معارضان عراقی و تنظیم روابط خمینی با نیروهای شبه‌نظامی در لبنان تنها چیزی بود که خامنه‌ای را در دهه ۶۰ به خود مشغول می‌کرد.

زمین بازی محدود و کوچک خامنه‌ای در زمان حیات  خمینی سبب شد تا او همین چند مسئولیت کوچک را به عنوان پروژه‌ای شخصی در نظر بگیرد و تا جای ممکن آن را توسعه دهد. توسعه این پروژه‌ها می‌توانست به توسعه نقش کم‌فروغ او در سیاست داخلی کمک کند.

او پس از آن‌که به صورتی ناباورانه‌ در سال ۶۸ در جایگاه رهبری قرار گرفت، همین سیاست را پی گرفت. سپاه قدس را شکل داد، مخالفانش در داخل و خارج از کشور را یک به یک عقب راند و در همه این پروژه‌ها سپاه یاور همیشگی او بود.

منطقه خاورمیانه، پروژه‌ای است که از بهار سال ۱۳۶۱ برسازنده هویت علی خامنه‌ای بوده و به او این امکان را داده تا تصویر سیاستمدار ضعیف، دست‌دوم و فرعی را با “رهبر قدرتمند و توانا” جایگزین کند.

سپاه، ابزار خامنه‌ای برای شکل دادن به این بخش کلیدی در زندگی سیاسی او بوده و به همین دلیل “میدان” (آنگونه که جواد ظریف سپاه را می‌خواند) بر جان و مال و زندگی ایرانیان حاکم شده است.