روح الله خمینی سوار بر دوش مردم ایران بود که به قدرت رسید اما خیلی زود مردم را به دست فراموشی سپرد و آنها را مورد ستم و آزار قرار داد زیرا به شیوه او مردم وظیفه خود را تا آن هنگام انجام داده بودند بنابراین آنها دیگر عددی نیستند و سیاهی لشکر بودند و رسالت آنها و وظیفه آنها و ماموریت مردم به پایان رسید.
اما تنها روح الله خمینی نبود که به این شیوه دست زد و علی خامنه ای آن را ادامه داد، همه دیکتاتورهای منطقه و جهان برای آنکه به قدرت برسند بر دوش مردم سوار شدند و به آنها وعده های بهشتی دادند و هنگامی که به قدرت رسیدند آنها را به دست فراموشی سپردند.
به دور و بر خود نگاه کنید و می بینید که رفتار دیکتاتورها هرگز بر اصل و اصول منافع ملی و مردم و رفاه آنها نبوده است.
هیچ یک از دیکتاتورها هرگز به این امر نیندیشیده و یا به آن عمل نکرده است.
روح الله خمینی و علی خامنه ای می توانند دو نمونه اساسی این جریان باشند.
خمینی هنگامی که به قدرت رسید قول داد که کوخ نشین ها را کاخ نشین می کند…
گفت که خانه و برق و آب و غیره را مجانی می سازد… البته اضافه کرده بود که برای نیازمندان و مستمندان نه برای همه ملت ایران.
اما آنچه که برای او کوچکترین اهمیتی نداشت رفاه مردم بود.
از دیدگاه او و از دیدگاه علی خامنه ای و از دیدگاه همه دیکتاتورها و ستمگران و ظالمان امروز و دیروز مردم فقط وسیله هستند و سیاهی لشکرند تا آن دیکتاتور و آن زیادهخواه بتواند به هدف های خود برسد و این را در طول تاریخ و چهل و چند سال حکومت اسلامی در همه زمینه ها دیده و مشاهده کرده ایم.
دیده ایم که وقتی علی خامنه ای می خواهد امتیازاتی به سپاه پاسداران بدهد، همان سپاهی که وفادار بوده به او و ستون فقرات او محسوب میشود و پایه ادامه حکومت او به حساب میآید اعلام کرد که واردات واکسن خارجی در واقع واکسن آمریکایی و انگلیسی ولی در عمل همه واکسن های اثربخش ممنوع خواهد بود و برای او هیچ اهمیتی نداشت که مردم بمیرند و نابود شوند و جمعیت ایران کاهش یابد.
برای او مهم آن بود که پولی که بابت خرید واکسن ها به کمپانی های بزرگ داد، کمپانی هایی که داروی آنها و واکسن آنها مورد تایید قرار گرفته و کارساز بوده این پول را به سپاه پاسداران بدهد.
با این ادعا و عنوان که بله ما سپاهیان بیسواد بلد هستیم که بهترین واکسن ها را در جهان ایجاد کنیم.
بنابراین آن ۸۰۰ میلیون دلار را به ما بدهید چرا به بیگانگان بدهید؟
و دیدیم که این یک ترفند بزرگ بود و شیادی و دزدی بود و چپاول و غارت بود از پول مردم ایران…
اما پول کمتر اهمیت دارد این ضربه بر جان مردم ایران بود.
برای آنها اهمیتی نداشت که مردم ایران بمیرند اما مهم بود که جیب خود را پر پول کنند تا بتوانند بمب و اسلحه و موشک و پهپاد را زودتر و بهتر بسازند تا بتوانند پول بیشتری به سازمانهای تروریستی اطراف در منطقه اهدا کنند و برسانند و برای آنها بسیار مهم بود که اسرائیل را نابود کنند که در دنیای اسلام مسلط شوند و منطقه را به شیوه استعماری نوین تحت تسلط خود بگیرند.
این برای آنها بسیار اهمیت داشت و نه جان مردم…
یک مثال دیگر و آن جنگ ایران و عراق بود که عراق بود و صدام حسین بود که به ایران حمله کرد.
این را قبول داریم و این را تاریخ هم مورد تایید قرار می دهد اما چرا صدام به ایران حمله کرد؟
در واکنش به تحریکات دینی و سیاسی و منطقهای روح الله خمینی بود که وارد خاک ایران شد.
که خمینی را مجازات کند…
به ایران حمله برد که این رژیم را برانداز که نتوانست.
اگر خمینی سوادی داشت و تجربهای داشت و جان مردم برای او کمترین اهمیتی داشت این فاجعه پیش نمی آمد.
آنها گفتند دو هنر بزرگ در دنیا وجود دارد.
یکی جهاد، یعنی مبارزه کنید و دیگران را بکشید و دیگری شهادت، یعنی آماده باشید که خودتان هم بمیرید و خودتان هم کشته شوید.
نگران نباشید یکراست به بهشت می روید و در آنجا حوری های ناز پیکر در انتظار شما خواهند بود.
این را درست کردند…
این دروغ بزرگ را ساختند تا مردم را به کشته شدن تشویق کنند.
جان مردم در کره خاکی برای آنها کمترین اهمیتی ندارد.
مردم مهره های سیاهی هستند که باید وظیفه خود را انجام دهند و باید تحت فرمان و مطیع رژیم باشند.
رژیمی خودخواه که میخواهد جاهطلبیهای خود را به هر شیوهای که شده است به دست آورد و آن ها جامه عمل بپوشد.
و یکی از بزرگترین جنایات روح الله خمینی هنگامی بود که صدام حسین اعلام کرد که نیروهای خود را از خاک ایران بیرون برده و حاضر به برقراری آتش بس است اما خمینی مغرور از جانفشانی های مردم ایران اعلام کرد که نه جنگ باید ادامه یابد تا سقوط صدام حسین و راه قدس از کربلا میگذرد…
ما باید بر کربلا مسلط شویم…
تعداد قربانیان اصلاً مطرح نیست…
بر کربلا مسلط شویم…
یعنی عراق را تحت تسلط خود بگیریم و از آن راه بتوانیم خود را به مرزهای اسرائیل برسانیم که این کشور را نابود کنیم.
جان مردم ایران و بهایی که ملت ایران باید برای این زیادهخواهیها و خیال پردازی ها بپردازد اصلاً برای خمینی مطرح نبود.
و امروزه می بینیم نیازی به توضیح نیست که چگونه نان را از دهان ملت ایران می برند و آن را به حزب الله و جهاد اسلامی و حماس و حوثی ها و حشدالشعبی ها و دیگران می دهند…
ببینید چقدر این گروه ها زیاد است و چه اشتهایی دارند و چقدر پول ایران را می بلعد…
مردم ایران سیاهی لشکر هستند و این پول به هدف آن است که این رژیم بی تجربه و زیاده خواه و جاه طلب و بی رحم و ستمگر بتواند به هدف های توسعه طلبانه خود در منطقه برسد.
که نخواهد رسید…
نمونه دیگر این واقعیت تلخ که برای دیکتاتورها جان مردم کوچکترین اهمیتی ندارد جنگ داخلی سوریه است.
حدود ۱۰ سال است که این جنگ ادامه دارد و بشار اسد برای آنکه بر کرسی قدرت باقی بماند بیش از ۴۰۰ هزار نفر از مردم سوریه را قربانی کرد.
نه فقط خود قربانی کرد و نه فقط خود آنها را کشت بلکه از حکومت ایران نیز کمک گرفت و آماری که از طرف سازمان های بین المللی انتشار یافته نشان می دهد که حدود دو سوم از مردم سوریه که قربانی رژیم شده اند از جانب سپاه قدس حکومت ایران بوده است یعنی آنها نه فقط جان مردم ایران برایشان اهمیت ندارد بلکه برای حمایت از افراد فرمانبردار خود مثل بشار اسد حاضرند به هر جنایتی در منطقه و جهان نیز دست بزنند.
حساب کنید که اگر خدای ناکرده آنها آرزوی خام خود را برای نابودی اسرائیل عمل می کردند آیا یک نفر اسرائیلی در این سرزمین زنده باقی می ماند؟
به جنگ افغانستان بنگرید…
ببینید که چگونه مسلمان، مسلمان را می کشد…
میروند و در مساجد مسلمانان اهل تشیع بمب می گذارند.
آنها را در حال نماز گذاری می کشند تا به خیال خود به اسلام اهل تسنن خدمت کرده باشند و همینطور برعکس آن و بمب گذاری در مساجد اهل تسنن به دست مسلمانان و به دست آنهایی که ادعای اسلام دارند و به دست آنهایی که میگویند ما میخواهیم ملتهای مسلمان جهان را آزاد کنیم و به آنها عزت و افتخار را بازگردانیم.
آنها برای رسیدن به این هدف خیالپردازانه برایشان اهمیت ندارد که چند نفر قربانی می شوند و کی قربانی می شود و باز در جنگ افغانستان می بینیم که مسلمانان نه فقط مسلمان می کشد بلکه به همسر او نیز تجاوز می کند و کودکان او را سر می برد و اینهمه ظاهراً برای اعتلای اسلام و عظمت اسلام است.
از اینگونه جنایات دیکتاتورها برای رسیدن به هدف های هوسرانانه خود بسیار بسیار شنیده ایم.
محمود احمدی نژاد که اکنون ادعا میکند که ملت را دوست دارد و با پیام های دروغین و توخالی خود میکوشد که ملت را دوباره به طرف خود بکشاند در آن دورانی که یک میلیون نفر و بیشتر در تهران به خیابانها آمدند و حق خود و رای خود را طلب کردند پرسید اینها که هستند؟
مشتی خس و خاشاک اند و بیش نیستند…
این را محمود احمدینژاد گفت و بدتر از این راه علی خامنه ای میگوید و بدتر و بدتر از این را روح الله خمینی گفته بود.
گفته بود من دستور می دهم و من تو دهنی میزنم و من میکشم و میکشم و خون میریزم…
این را روح الله خمینی گفته بود و گفته بود که باید به خونریزی ادامه داد تا مبادا شعله های انقلاب اسلامی خاموش شود.
و نه فقط مردم ایران را کشتنند بلکه سازمانهای به ظاهر اهل تشیع را در منطقه به مزدوری خود گرفتند و به آنها پول دادند که آدم کشی را نه فقط در داخل ایران که در کشورهای همسایه نیز ادامه دهند و آنها برای رسیدن به هدف های ناپاک خود به سراغ حوثی های یمن رفتند.
که هستند حوثی ها؟
شبه شیعیانی که همیشه مورد تبعیض و ظلم قرار داشتند و اکنون حق خود را میطلبند و این را حکومت ایران وسیله قرار داد که بتواند متامع منطقه ای و استعماری خود را عملی سازد.
حکومت عربستان را بر اندازد و کلید داران حرمین شریفین یعنی خاندان آل سعود را از این سمت برکنار سازد که نتوانست…
و نه فقط در منطقه خاورمیانه بلکه این واقعیت تلخ را ما در همه کشورهای جهان می بینیم.
حساب کنید ونزوئلا امروز را…
ظاهرا ادعا کردند که میخواهیم قدرت را به دست بگیریم به این هدف و تعهد که رفاه مردم را تأمین کنیم.
نه فقط تامین نکردند بلکه مردم ونزوئلا را به خاک نشاندند.
همان گونه که همه حکومت های دیکتاتوری به این شیوه دست زدند و در تامین وعده های خود ناکام ماندند.
شاید برای آنها اهمیتی نداشت…
آنها از روز اول می دانستند که به مردم دروغ گفته اند.
و حکومتی مانند رژیم ایران که همچنان ادعا میکند و رجز می خواند که بله ما در حال ساخت بمب هستهای هستیم و ما موشک داریم و ما پهپاد داریم و فردا می زنیم و همه را نابود میکنیم.
میبینید که خود تا چه حد آسیب پذیر است و تا چه حد مورد تهاجم دیگران قرار دارد.
نه تهاجم بلکه عملیات دفاعی دیگران…
عملیات بازدارندگی و عملیات و واکنش آنهایی که مورد تهدید رژیم ایران قرار گرفته و ادعا شده است که آنها را نابود خواهند کرد.
کسی که مورد تهدید قرار می گیرد حق دارد از خود دفاع کند.
گفته بودند که ما این تهاجم را به داخل سرزمین شما میرسانیم.
فلسطینیها تحت انقیاد ما هستند و حزب الله را در شمال برپا کردیم و دیگران هم آماده باش هستند.
آنها مزدوران ما هستند و ما می آییم و شما را نابود میکنیم و میبینید که اکنون خود آنها در داخل ایران در خانه های خویش و در خیابان های شهر هستند که مورد تهاجم قرار می گیرند و نابود می شوند.
و حسین طائب را برکنار میکنند…
شکست و ناکامی بیش از این…
آیا کافی نیست که یک قدرت خارجی که رژیم ایران ادعا کرده بود که در ظرف پنج دقیقه نابود می کند اکنون به قدرتی و امکان رسیده که می آید و در داخل حکومت آن افراد را اینچنین آسان نابود میکند..
حسین طائب بدون آنکه ترور شود و بدون آنکه او را از صحنه دور سازند خود با دست خویش یا با فرمان علی خامنهای و یا تصمیم افراد برجسته سپاه پاسداران از کار برکنار شد.
او در واقع تمام دستاوردهایش کشتار مردم ایران بود و سرکوب معترضان بود.
این افتخارات او بود و به همین علت هم چنین پست مهمی را برای سالیان دراز در اختیار او قرار داده بودند.
اما معلوم شد که بیشترین توانایی و قدرت و استعداد آنها کشتن خود مردم ایران است.
مردم بیدفاعی که نه اسلحه دارند و نه می توانند از خود دفاع کنند آنها میخواهند خواستههایشان تامین شود و رفاهی را که حکومت قول داده است به دست آورند و بیش از این نیز نمی خواهند اما حسین طائب و سپاه پاسداران و همه گروه های سرکوبگر رژیم به جای آنکه بکوشند به این خواسته های مشروع پاسخ مثبت بدهند و رفاه مردم را تامین کنند آنها را به گلوله بستند.
مردم سیاهی لشکراند ، مردم خس و خاشاک اند از دیدگاه آنها…
اما آنها باید بدانند همین مردمی که روح الله خمینی بر دوش آنها سوار شد و به آنها وعده های دروغین داد و به خدعه و نیرنگ متوسل شد تا به قدرت برسد فردا همین مردم هستند که این حکومت ظلم و ستم را بر خواهند انداخت و امروز ما نمونه ها و آثار آن را می بینیم…
می بینیم که اعتراض های مردمی روز به روز گسترده تر می شود مسلماً این گسترش به حدی خواهد رسید که حکومت در معرض خطر جدی فروافتادگی قرار خواهد گرفت به خاطر این که در وضعیت کنونی داخل ایران و شیوه حکمرانی آنها هیچ راه حلی وجود ندارد که بتواند این مشکلات اساسی مردم را حل کند.
مردم روز به روز فقیرتر و فرودستر میشوند.
این را حکومت توانایی و کفایت ندارد که برطرف کند و خواسته های مردم را پاسخ گویی مثبت باشد.
این از دست حکومت خارج است و ادامه سیاست های علی خامنه ای و سپاه پاسداران که در خدمت او قرار دارند وضعیت بین المللی و منطقه ای ایران را نیز روز به روز بدتر خواهد کرد.
کشورهای دیگر دوستی ها را از سر می گیرند و یا دشمنی ها را به دوستی مبدل میسازند.
ببینید حکومت ترکیه چند سال با اسرائیل ستیز کرد و خصومت ورزید اما امروز وزیر خارجه اسرائیل را در آنکارا میپذیرد و وزیر خارجه ترکیه برای سفر دوستانه به اسرائیل می آید و همینطور در همه زمینه های دیگر آیا نیازی هست که بگوییم که برخی کشورهای عرب با اسرائیل پیمان صلح امضا کردند؟
آیا نیازی هست که بگوییم به زودی کشورهای دیگر عرب نیز به این مسیر خواهند پیوست؟
اما میبینیم که حکومت ایران کاملاً در جهت عکس حرکت می کند نه فقط به دشمنیها ادامه میدهد و نه فقط به انزوای خود کمک می کند و نه فقط نیروهای سپاه پاسداران در واقع قایق های تندرو آن مزاحم رزم ناوهای آمریکایی در خلیج فارس می شوند بلکه هر روز بر میزان سرکوب ملت ها میافزایند
چرا؟
چون پول ندارند و یا نمیخواهند پول هایی را که دارند در راه رفاه مردم و در راه تامین نیازهای آنها هزینه کنند…
نمی خواهند…
این پول را نیاز دارند برای گروه های تروریستی در سراسر جهان…
این پول را نیاز دارند تا بتوانند بیشتر بدزدند و از این رو حکومت ایران در یک دایره بسته قرار گرفته و راه گریزی ندارد و فردای روز بر خواهد افتاد زیرا وضع آنقدر وخیم شده که جان مردم به لب رسیده و اکنون مردم ایران دارند حد میرسند که بهتر است در مبارزه با رژیم کشته شوند و این ذلت و محنت را دیگر تحمل نکنند.
حسین طائب را برکنار کردند اما این مشکل اصلی رژیم را حل نخواهد کرد.
رژیم در مسیری قرار دارد که روز به روز به نابودی نزدیک تر می شود این را خودشان هم میدانند…
اورشلیم؛ شنبه ۴ تیرماه ۱۴۰۱–۲۵ژوئن ۲۰۲۲