رفته رفته بارقه های درخشان نور خورشیدی نیز به کمک ما آمد و سقف آسمان ورشو را با رنگ آبی فیروزهای مزین کرد و سرمای خشک و سوزدار را به نفع هوایی مطبوع به کناری زد. انگار که خورشید به مصداق پیروزی روشنایی بر تاریکی هماکنون رشتههای امید به پیروزی و پایداری ایران و بهروزی ایرانیان را نوید میدهد.
فریادهای تغییر رژیم به زبان انگلیسی (Regime Change) و شور و طنین «ای ایران ای مرز پر گهر» در دور و بر سالن برگزاری کنفرانس ورشو طنین افکن شده بود و هنگامی که اتومبیل حامل معاون رییس جمهوری ایالات متحده امریکا از جلوی چشمان ما از خیابان مسدود شده عبور میکرد، به عوج خود رسید.
انگار حاضران در گردهمایی که بیش از ۳۰۰ تن بودند با تمام وجود قصد رساندن صدای رسای خواست درونی ملت ایران و خود را برای آزادی از چنگال رژیم ضد تاریخی و فاسد فرقه تبهکار به گوش جهانیان و مقامات عالیرتبه آنان داشتند.
ایرانیانی که از گوشه و کنار اروپا، ایتالیا، انگلستان، هلند، اطریش، اسپانیا، بلژیک و… حتی خانمی از اسراییل با تحمل راه دور خودرا به ورشو رسانده بودند که صدای صلحطلبی مردم ایران را به گوش جهانیان برسانند.
میدانی که درست روبروی محل برگزاری کنفرانس (میدان دی فیلاد مقابل کاخ فرهنگ) ورشو در اختیار همایشگران ایرانی معترض قرار داده شده بود، مملو از پرچمهای سه رنگ شیر و خورشید و تصاویر فراوانی از شاهزاده محبوب ایران رضا پهلوی بود.
شعارهای «رضاشاه روحت شاد» و « کشور که شاه نداره، حساب کتاب نداره» مستمر و با صدای رسا همبستگی معترضین را با خواست و شعار بخشی از مردم معترض ایران در دیماه گذشته به رژیم حاکم فرقه تبهکار یادآوری میکرد.
این گردهمایی که به همت ۱۱ سازمان سکولار دمکرات خارج از کشور که هم حامی سامانه جمهوریخواهی و هم مشروطه پادشاهی هستند، سازماندهی شده بود را میشود به عنوان یک ابتکار گروهی موفق ارزیابی کرد و به آن به عنوان آغازی برای همکاریهای بیشتر نگریست.
شعارهای «صلح… صلح… برای ایران!»، «نه… نه … به جنگ!»، «از مردم ایران حمایت کنید، حکومت آخوندی را رسوا کنید !» که پی در پی به فارسی و انگلیسی تکرار میشدند، شعار های دیگری بودند که در زمستان سرد در خیابان های ورشو طنین انداز شدند.
در حاشیه
نیمه شب روز سیزدهم فوریه در مرز آلمان به لهستان وضع فوقالعادهای حکمفرما بود. پلیس مرزی لهستان که آشکارا عصبی و تحت فشار به نظر میرسید، بیش از سه ساعت و نیم زمان برای کنترل کارت شناسایی همسفران را لازم داشت و نهایتاً با بازداشت غیرقانونی یکی از همیاران، مهندس خشایار وکیلی از اعضای فعال «جنبش ملی ما هستیم» و جلوگیری از ادامه سفر او به بهانه واهی «عنصر نامطلوب» موجب دلگیری و تعجب ما را فراهم آورد.
پس از آن ما شاهد کارشکنیهای پلیس لهستان بودیم که چند بار به بهانههایی از ادامه سفر جلوگیری و ما را به استراحتهای زورکی وا میداشت. بالاخره با چندین ساعت تاخیر حدود ساعت ۱۲:۳۰ به ورشو رسیدیم. پلیس اتوبوس ما را به پارکی به فاصله دو کیلومتری محل تجمع هدایت کرد. ما هم با شوق و انرژی تصورناپذیری پس از بیش از پانزده ساعت سفر و بیخوابی شبانه مسیر را در سرمای زمستانی و بوران یخ در چهرههایمان به سوی محل تجمع با پای پیاده طی کرده و به جمع دوستانی که در آنجا بودند، پیوستیم و تا پایان مراسم در کنار هم بودیم. احساس همبستگی و در کنار هموطنان بودن، خستگی راه و سرمای سوزان زمستان را محو و کمرنگ کرده بود.
روز بعد یعنی ۱۴ فوریه ساعت ۱۱ صبح با دوستان قرار گذاشته بودیم و در ساعت موعود عازم محل تجمع شدیم.
جالب توجه بود که رفتار و کردار پلیس در این روز دوستانهتر بود. آنها ضمن رعایت اصول امنیتی خود به ما احساس مساعدت و همکاری میدادند.
صدها متر دورتر سازمان مجاهدین خلق نیز گردهمایی خودرا تدارک دیده بودند. آنها با تابلوهای دیجیتال و بلندگوهای قوی از راه دور غوغایی به راه انداخته بودند. پرچم بسیار بزرگی از ایالات متحده امریکا که از صد ها متر دورتر قابل رؤیت بود به چشم میخورد. این سازمان که رودی جولیانی شهردار سابق آمریکا را نیز برای همایش خود خریده بودند، تا کنون به این سوال تاریخی جواب ندادهاند که از کی و بر اساس کدام ارزیابی و استدلال، سیاست خصمانه خودرا را نسبت به «امپریالیسم جهانخوار امریکا» تغییر دادهاند!
هنگامی که به آنها نزدیک شدم، ناباوریم به یقین تبدیل شد که گردهمایی آنها که با کبکبه و دبدبه فراوان و به وضوح با هزینهی هنگفت سازماندهی شده بود، شامل تعداد معدودی افراد بود که برخی هندی و عرب و برخی نیز رنگینپوستان آفریقا به نظر میرسیدند.
ورشو ۱۴ فوریه ۲۰۱۸
برگرفته از کیهان لندن
این گزارش قرار بود از مشاهدات شما از ورشو باشد نه دق و دلی خا لی کردن از مجاهدین.
اقای منشه امیر حالتون خوبه؟چه بر سر این سایت اومده!؟این چه نوع گزارش دادنه!؟من دیگه به شما و اخباراتون اعتماد نمیکنم.حتی دشمنیتون با جمهوری اسلامی را.
هنوز فروش اسلحه از اسراییل به ایران در زمان جنگ از یادمون نرفته.
بمیرم برای مجاهدین چکار کرده شاه-شیخ دارند از شدت وحشت الترناتیو مجاهدین به وحشت افتاده اند باز گشت سلطنت و یا هر حکومت فردی در ایران خواب است و خیال. نیرویی که رژیم خمینی را با تمام یال و کوپالش و پشتیبانان استعماریش به این روز انداخته خودش میدونه رژیم را چطور سرنگون کنه, هنوز اثار شکنجه جلادان ساواک روی بدن مجاهدین و مبارزان هست و از بین نرفته بذارید ما بمیریم بعد ادعای دموکراسی کنید.
طبق معمول شما نوشته ام را چاپ نخواهید کرد