باراک اوباما اولین رنگینپوستی بود که در کشورآمریکا به مقام ریاست جمهوری رسید و همچنین اولین شخصی در این مقام بود که وجهه و پرستیژ آمریکا را از جهات گوناگون در جهان خدشهدار نمود.
حمایتهای مشکوک اوباما و وزیر خارجهاش هیلاری کلینتون از گروهها و تشکیلات اسلامی از جمله اخوانالمسلمین که قدرت را پیش از کودتای ژنرال السیسی علیه این گروه بنیادگرا به ریاست جمهوری محمد مُرسی در کشور مصر در دست گرفته بودند حکایت از رابطه مرموزی میان حزب دمکرات آمریکا و اسلامگرایان در سطح جهان دارد.
خیانتی که رؤسای جمهوری حزب دمکرات آمریکا در دورههای گوناگون در حق مردم و کشور ایران روا داشتهاند مایه انزجار و حیرت است. جیمیکارتر (حامی سران و تشکیلات اسلامی فلسطینی و لبنانی) رئیس جمهوری حزب دمکرات آمریکا در سال ۱۹۷۹ به همراه متحدین اروپایی خود از پشت به شاه ایران که متحد وفادار آنان در منطقه خاورمیانه بود خنجر زدند و با فروپاشی حکومت شاهنشاهی ایران مهرههای متحجر با تفکرات قرون وسطایی را به قدرت رساندند تا خیالشان از بابت به قهقرا رفتن ملت و کشور ایران برای دهههای متمادی آسوده گردد.
با سقوط شاه منطقه دچار التهاب و سرانجام با تحرکات و اقدامات رژیم آخوندی ایران به بیثباتی رسید و این همان نقطه عطفی بود که قدرتهای جهانی انتظارش را داشتند. کشورهای استعمارگر و کارتلها و تراستهای قدرتمند با برنامهریزیهای دقیق در این چهار دهه و با استفاده از اهرم جمهوری اسلامی در جهت زنده نگاه داشتن جوّ التهاب و ناامنی در منطقه خاورمیانه و خلیج فارس همچنان به تاراج ثروت کشورهای منطقه به شکلهای گوناگون ادامه میدهند.
در سال ۸۸ بخش بزرگی از مردم ایران با بهانه «رأی من کجاست» و در اعتراض به انجام تخلف و تقلب گسترده در نتیجه انتخابات نمایشی و فرمایشی ریاست جمهوری با حضور میلیونی خود در کف خیابانها خشم خود از حکومت فاسد و نامشروع ملایان را به نمایش گذاشتند.
اگر رهبران این اعتراضات که به «جنبش سبز» معروف شد به مردم معترض در آن طیف گسترده و میلیونی که خواهان آزادی و تغییرات اساسی سیاسی و اجتماعی در کشور بودند خیانت نمیکردند شاید شرایط و اوضاع به سود مردم تغییر میکرد. در آن هنگام و اوج اعتراضات که پایههای رژیم آخوندها را به لرزه درآورده بود توقع و انتظار مردم برای حمایت بینالمللی از خواستههای مشروع آنان بیشتر به سوی دولت و رئیس جمهوری وقت آمریکا باراک اوباما و شعار معروف « اوباما یا با اونا یا با ما» معطوف بود. اما باراک اوباما سازش و مماشات با حکومت ملایان را به خواستهها و تلاش مردم ایران برای رسیدن به آزادی که حق طبیعی و مسلم آنهاست ترجیح داد و انگیزه وی از این مماشات نابخشودنی اولا ثبت یک موفقیت بیمایه در کارنامه سیاسی خود به نام توافقنامه برجام بود و ثانیا نجات حکومت ملایان از فروپاشی برای ادامه روند چپاول کشورهای منطقه توسط کارتلها و قدرتهای اقتصادی و تسلیحاتی.
توافقنامه «برجام» نوشدارویی برای نجات حکومت ملایان از فروپاشی بود که با سرازیر شدن میلیاردها دلار به خزانه انحصاری آخوندها توسط دولت اوباما همراه بود.
ترامپ در مدت چهار سالی که رهبری دولت آمریکا را به دست داشته و احتمالا هفتههای پایانی سکونت خود در کاخ سفید را سپری میکند در عمل نشان داد که تافته جدابافتهای در مقایسه با سیاستمداران و رهبران قدرتمند جهانی است. ترامپ و دولت او همواره از مردم ایران برای رسیدن به آزادی حمایت کردهاند و برخلاف اوباما که سیاستهای مخرب او در منطقه که کشته شدن صدهاهزار نفر و آوارگی میلیونها انسان از خانه و کاشانه خود را در بر داشت، ترامپ از این کشتارها و آوارگیهای گسترده تا جایی که امکان و توان داشت جلوگیری نمود.
اگر ویروس کرونای چینی آمریکا را تسخیر نکرده بود دمکراتها و چپهای آمریکایی و گلوبالیستهای جهانی در مقابل موفقیتهای چشمگیر سیاسی و اقتصادی ترامپ قدرت عرض اندام پیدا نمیکردند و ترامپ به راحتی میتوانست یک دوره دیگر پیروز انتخابات باشد. توافقنامه برجام بند ناف حکومت ملایان و حامیان غربی و شرقی آن است و ترامپ با خارج شدن از آن و پاره کردن این بند ناف و از راه برقرار کردن تحریمهای گسترده، حکومت ملایان و حامیانش را آچمز کرد.
جو بایدن رئیس جمهوری آتی آمریکا و همپالکیهایش که برای برقرارشدن دوباره بده و بستانها و بازگشت دوباره به صحنهگردانی جهانی به دوران پیش از ریاست جمهوری ترامپ، از شادی در پوست خود نمیگنجند چگونه میخواهند بند ناف بریده شده «برجام» را دوباره وصل کنند؟ آیا برای حفظ حکومت ملایان و ممانعت از فروپاشی و اضمحلال آن قرارداد جدیدی را با عنوان دیگری به خورد ملت ایران و افکار عمومی جهانی خواهند داد؟
جمهوری اسلامی که ضربات سختی را در اثر تحریمهای حداکثری دولت ترامپ تحمل نموده برای برونرفت از این وضعیت خطرناک و متزلزل که با آن دست به گریبان است و هر لحظه بیم و هراس از شورش و طغیان ملت گرسنه و به جان آمده را انتظار میکشد بدین سبب به هر مذاکره و قراردادی که بقای نظام آخوندی را تضمین کند تن خواهد داد. به احتمال زیاد گفتگوها و مذاکرات در جهت ایجاد گشایش و برقراری دوباره صادرات و واردات در زمینههای اقتصادی و بخش انرژی ایران دریک پروسه درازمدت خواهد بود و از این طریق تلاش خواهند کرد با زنده کردن امید واهی در دل مردم جهت بهبود شرایط اقتصادی از شورش احتمالی مردم گرسنه و ناامید ایران جلوگیری کرده و همچنین بقای رژیم آخوندی را تضمین کنند.
مایه شرمساری و خجالت است، کشوری که پادشاهان و حاکمان آن در هزارههای گذشته به عنوان یک امپراتوری مدرن و دارای دولت و قانون به بخش بزرگی از جهان با قدرت و عدالت حکمرانی میکردند امروزه به چنان دریوزگی افتاده که مشتی روضهخوان و قدارهبند دزد و جنایتکار بر این سرزمین کهنسال و ثروتمند حاکم شده اند و کمر به نابودی آن بستهاند.
ملت ایران برای نجات خود و کشور از یوغ رژیم مفلوک آخوندی و اربابان اهریمنی غربی و شرقی آن چارهای جز اتحاد و اینکه دست در دست یکدیگر قرار دهند و تبدیل به یک نیروی قدرتمند برای گذار از این حکومت عهد عتیق شوند ندارند.
نوشته جمشید عنبرستانی؛ برگرفته از کیهان لندن