تفسیر سیاسی هفته،
نوشتـۀ منشـه امیـر
بی تردید انتظار داشتید که در سخن امروز خود، به بالا گرفتن تب جنگی در حوزه خلیج فارس بپردازیم و بررسی کنیم که آیا جای نگرانی وجود دارد؟
آیا جنگی به راه خواهد افتاد و یا طرفین درگیر، آنقدر هوشمندی و عقل و منطق به کار خواهند گرفت که از وقوع یک خونریزی ویرانگر و گسترده جلوگیری شود.
امروز، جنگ شوخی نیست.
جنگ افزارهایی که در اختیار طرفین قرار دارد، بسیار مرگبارتر از جنگهای هر زمان دیگر است.
نتیجه وقوع جنگ نیز، ممکن است برای ایران و ایرانیان فاجعه بار باشد، و باید عاقلان دنیا همه توان و تدبیر خویش را به کار گیرند که آتشی شعله ور نگردد.
ولی چه کنیم که سپاه پاسداران، کف دستش می خارد.
دوباره اعلام کرده است که با هزاران خمپاره و موشک کوتاه برد و قایق های تندرو، قادر است ناو هواپیمابر عظیم آمریکایی را با یک فوت نابود کند – و می گوید دو هزار هدف نظامی آمریکایی را در منطقه و جهان نقشه برداری کرده که می تواند در کمتر از دو روز همه آن ها نابود کند.
این رجزخوانان سپاه پاسداران، یا جنگ ندیده و نبرد را تجربه نکردهاند، و یا معیار آنها جنگ هشت ساله با عراق است که ارتشی مفلوک و جنگ افزارهایی کهنه داشت و با این همه، توانست هشت سال مرتبا به ایران ضربه بزند و خمینی را به بن بست بکشاند، تا چاره ای نداشته باشد جز آنکه جام زهر را سر کشد.
یک ماکت مقوایی از ناو هواپیمابر آمریکایی نیمیتس را درست کرده بودند و با شلیک یک موشک آن را منهدم کردند و بعد هورا کشیدند که ببینید ما چه اقتداری داریم.
توان جنگی و هنر رزمی آنان، این یاوه سرایان، از این حد فراتر نمیرود.
نمیدانند که یک ناو هواپیمابر، با آن هیکل درشت، در روی آب، تنها نیست. بلکه دهها نوع سیستم حمایتی دارد که همه احتمالات جنگی را برای جلوگیری از آسیب رسیدن به این رزم ناو غول پیکر در نظر گرفته و برای آن، راهکارهای لازم را یافتهاند.
آنان نمیدانند که در کنار ناو هواپیمابر، رزم ناوها و ناوشکنها و هواپیماهای جنگی و هلیکوپترها و دستگاههای رادار و پرتابگرهای موشک و صدها وسیله دیگر نیز قرار گرفته که نگذارد یک قایق موشک انداز، بتواند به این شناور غول پیکر آسیب جدی برساند.
نابخرد و بی تجربه و هوچی و رجزخوان و یاوه سرا هستند، و جز این، هنر دیگری ندارند!
بگذریم. قصد نداریم که امروز از احتمال وقوع جنگ بین ایران و آمریکا سخن بگوییم.
اجاره بدهید به یک موضوع اساسی تر بپردازیم و آن، فاجعهای است که در نیم قرن اخیر و بیشتر، همه کشورهای خاورمیانه و ممالک عربی و بسیاری از کشورهای اسلامی را دربر گرفته و برای اسرائیلیان، این پرسش را به وجود آورده که مگر ما یهودیان چه گناهی کردهایم که پروردگار چنین همسایگانی را در کنار ما قرار داده است؟
یک لحظه به یاد آورید که تا نیم قرن پیش، کشورهای منطقه همه چیز داشتند و اسرائیل که تازه دوباره پا به عرصه وجود گذاشته بود، هیچ نداشت و امروز اسرائیل تقریبا همه چیز دارد و کشورهای همسایه، هر آن چه را هم که در گذشته داشتند از دست داده اند!
و آن گاه چشمان خود را می بندیم و سر به آسمان بلند می کنیم و می پرسیم: ای پروردگار عالم، پنجاه سال دیگر چه خواهد شد؟ اسرائیل کجا خواهد بود و همسایگانش کجا؟
یک یادآوری کوتاه کنیم: تا پنجاه سال پیش و حتی کمتر از آن، ایران در مسیر تمدن و پیشرفت و مدرنیته قرار داشت.
شاه فقید می خواست با اجرای برنامه های گستاخانه اقتصادی، علمی، فرهنگی و اجتماعی، در کوتاه ترین مدت، ایران را به پای پیشرفته ترین ملت های دنیا برساند.
سطح زندگی در ایران در حدی بالا رفته بود که شمار چشمگیری از کارگران توانسته بودند اتومبیل شخصی بخرند.
کشورهای عرب منطقه نیز در هفتاد و یک سال پیش، که اسرائیل موجودیت دوباره خود را اعلام کرد، در مسیر پیشرفت قرار داشتند و امکانات رفاهی آنان در سطح قابل قبولی بود.
در آن دوران، اسرائیل هیچ نداشت و کشورهای عرب چیزهای بسیاری داشتند.
ممالک عربی نفت داشتند و آب داشتند و کشاورزی و صنعت داشتند و جمعیت بزرگ داشتند.
اسرائیل، تازه چشم به روی جهان گشوده بود و نفت نداشت و حتی آب هم نداشت و جمعیت کمی داشت که به یک میلیون نفر هم نمی رسید.
در آن ایام نخستین، گرانبهاترین هدیه ای که می توانستید برای یک خانواده اسرائیلی ببرید، یک کیلو پیاز بود.
صنایع در اسرائیل گام های نخست را بر می داشت.
ارتش در حال شکل گرفتن بود.
دانشگاه ها گام های نخستین خود را بر می داشتند.
موج بازگشت یهودیان به سرزمین پدری آغاز شده بود. ولی این تازه واردان را کجا مسکن دهند؟
حتی خانه های کاهگلی هم وجود نداشت.
برای اسکان تازه مهاجران، در دل صحرا خیمه گاه و چادر برپا کردند. اسرائیلیان تازه وارد در چادر ساکن شدند.
تابستان ها فوق العاده گرم، و زمستان ها فوق العاده سرد بود.
باران که می بارید، گل و لای به یک مصیبت بزرگ مبدل می شد.
اسرائیل در آن سال های نخستین، ناچار بود بیش از سه برابر جمعیت خود، مهاجر بپذیرد و امکاناتی برای اسکان آنها نداشت.
آنان نگون بختانی بودند که کشورهای عرب، به ویژه عراق و مصر، اموالشان را گرفته و خودشان را با دست خالی، بیرون کرده بودند.
امروز، فرزندان و نوادگان همان افراد رانده شده، دانشمندان و کارشناسان و سازندگان و آباد کنندگان اسرائیل هستند و افتخار می آفرینند.
آن اسرائیلی که تا دیروز، دشمنان آن را “پوشالی” می نامیدند، امروز دارای یکی از قوی ترین ارتش های دنیاست.
ولی ما به توان رزمی کشور خویش نمی بالیم، بلکه به صنعت و دانش و تکنولوژی و پیشرفت این مردمان افتخار می کنیم.
افتخار می کنیم که در صف پیشرفته ترین کشورهای جهان قرار گرفته ایم.
افتخار می کنیم که هفتمین کشور جهان هستیم که ماهواره به مدار کره ماه فرستادیم و چهارمین کشور دنیا بودیم که کوشیدیم سفینه فضایی در سطح کره ما فرود آوریم – و اگر دیروز موفق نشدیم، فردا حتما به این زیبندگی خواهیم رسید.
افتخار می کنیم که از نظر درآمد سرانه، امروز اسرائیل در سطح پیشرفته ترین و مرفه ترین ملت های جهان قرار دارد.
همین دیروز بود که اسرائیل در کنار فقیرترین ملت های دنیا جای داشت.
نمی خواهیم لاف برنیم و به خود بنازیم. ولی این مقایسه بین اسرائیل و کشورهای همسایه، بین دیروز و امروز را بسیار دردناک و تاسف بار تلقی می کنیم.
چه شده است که ایرانی، تا دیروز رفاه و پیشرفت داشت و امروز یکی از نگون بخت ترین ملت های جهان شده است؟
بر سر ملت سوریه چه آمده است؟
چه شده که مردمان مصر و لیبی و الجزیره و برخی کشورهای دیگر عربی در سراشیب پسرفت قرار دارند و هر روز فقیرتر و درمانده تر می شوند؟
چه دردناک است این مقایسه! چه تکان دهنده است!
چرا اینگونه شد؟
چرا ملت های منطقه بدبخت شدند و اسرائیل توانست در راه نیک بختی گام بردارد؟
یک سخن: رهبران دلسوز – و یک سخن: مردم سالاری و دوری از خودکامگی رهبران و ستمکاری ماموران.
حساب کنید که جمال عبدالناصر، هنگامی که بر مصر مسلط شد، به خاطر آن که جز نظامیگری هیچ شایستگی و تجربه ای نداشت، ادعا کرد که قصد دارد مصر را رهبر کشورهای عرب، رهبر جهان اسلام، و رهبر قاره آفریقا سازد.
ناصر، در راه رسیدن به این آرزوی خام، خوزستان ایران را نیز بخشی از خاک عرب دانست و عربده کشید که اسرائیل را در ظرف دو روز نابود می کند.
ولی عاقبت چه شد؟
ملت مصر در بینوایی و ناداری باقی ماند و خود عبدالناصر که جام زهر را سرکشیده بود، به سکته قلبی دچار شد و از این دنیا رخت بربست.
صدام حسین، که او نیز یک نظامی بود و فن کشورداری نمی دانست، به جای آن که منابع طبیعی و ثروت ملی عراقیان را در راه بهبود زندگی مردم به کار گیرد، و بکوشد که ملت عراق را به دروازه تمدن امروزی نزدیک کند، به خاک کشورهای همسایه چشم طمع دوخت و به ایران حمله برد و فاجعه آفرید و پس از آن که شیرمردان و شیر زنان ایرانی پوزه اش را به خاک مالیدند، به نیت اشغال کویت درآمد – و از عاقبت او و آرزوهایش، همگی آگاهی داریم.
در سوریه، آنجا هم یک نظامی به نام حافظ اسد، مدت سی و چند سال بر سرنوشت مردم مسلط شد و جز آرزوی ناکام مانده نابودی اسرائیل، هنری نداشت و نه تنها خود، مردم سوریه را به گروگان گرفت و به آنان ستم کرد، بلکه فرزندش را جانشین خود ساخت – و شما نیم میلیون نفر مردم جان باخته سوریه را از یاد نبرده اید – و هنوز هم معلوم نیست که این فاجعه چه سرانجامی خواهد داشت.
و به حکومت اسلامی ایران بنگریم، که یک آخوند متعصب و کینه جو و ستیز خو قدرت را به دست گرفت و به جای رفاه مردم، ادعا کرد که قصد اعتلای اسلام، و نه ملت ایران، را دارد و می خواهد اسرائیل را نابود کند و اسلام تعصب گرای گروه های ترور فلسطینی را جایگزین آن سازد.
و امروز، مردم ایران با حسرت می بینند که چه بودند و چه شدند!
در گذشته، مرفه تر از کره جنوبی بودند و امروز در ردیف فقیرترین کشورهای دنیا قرار گرفته اند.
چرا این چنین شد؟
چرا چنین مصیبت عظمایی گریبانگیر ملت ایران و ملت های عرب منطقه گردید؟
زیرا، در آن کشورها، آنانی قدرت را به دست گرفتند که با تامین رفاه مردمان، و گسترش صلح و همزیستی بیگانه بودند.
قدرت را می جستند و در پی آرمان های موهوم بودند. ی
کی خاک همسایه را می طلبید و دیگری در آرزوی به دست گرفتن رهبری جهان عرب و کشورهای آفریقایی بود و آن یکی هم ادعا می کند که می خواهد اسلام را جهانگیر سازد.
در چنین وضعی، آنانی که در جا می زنند و حتی پس می روند، ملت های نگون بخت منطقه هستند،
و در همان حال، اسرائیلی که رهبرانی دلسوز و ساختاری مردمسالار دارد، هر روز در راه رفاه ملت، و پیشبرد کشور در همه زمینه ها گام های بلندتری برمی دارد و در جایگاه بهتری در میان کشورهای پیشرفته جهان قرار می گیرد.
به این واقعیت ها می اندیشیم و اشک می ریزیم که این چه همسایگانی است که پروردگار نصیب ملت اسرائیل ساخته و می پرسیم که مردمان منطقه چه گناهی کرده اند که آفریدگار آنان را به چنین سرنوشت تلخی دچار ساخته است؟
اورشلیم – شنبه ۲۸ اردیبهشت ماه ۱۳۹۸ خورشیدی، ۱۸ مه ۲۰۱۹ میلادی
ایران انشاءالله در آینده ای نزدیک به اسرائیل دوم و ژاپن دوم و فلسطین دوم مبدل خواهد گردید و سراسر خاور نزدیک و خاور دور؛ امید و شادی و خوشبختی و سعادتمندی بشر را تجربه خواهد کرد و ایران و اسرائیل طبق وعده الهی دو هدفمند وفاودار؛ صلح و صفا و پیشرفت و تکامل و ارتقاء الهی را به خلق بشر هدیه خواهند داد و در این راستا شک مقدس یقین مقدس مورد عنایت واقع خواهد شد.
یکی از زیباترین و به یادماندنی ترین تحلیلهای استاد منشه امیر خواهد بود و برای ملت ایران و مخصوصأ کلیمیان ایرانی قطعا یک قوت قلب و نور امید خواهد بود . چند روزی است که ما ایرانیان با استرس وقایع را دنبال میکنیم . من خودم در این چند روز گذشته کمی افراطی به مسائل نگاه میکردم ولی این را بدون هیچ تعارفی میگویم به شنیدن این سخنان و تحلیل استاد واقعا نیاز داشتم . استاد بزرگوار برای شما همیشه آرزوی بهترینها را دارم و آرزو دارم سخنرانی شما را در تهران ببینم . متشکرم .
تحلیل عالی وبی نقص وکاملی بود
با عرض سلام و ادب خدمت استاد عزیز جناب آقای منشه امیر بزرگوار . با اینکه میدانم که شما به هیچ عنوان در رابطه با آینده صحبت نمیکنید و معمولا وقتی از شما در رابطه با آینده سوال میشود جمله معروف خودتان ( من پیش گو نیستم ، پیش گویی در عالم سیاست معنایی ندارد و بگذارید از حال و واقعیتی که در آن هستیم صحبت کنیم ) را میفرمایید . ولی واقعا در این زمان حساس که ناو هواپیمابر آمریکا به خلیج فارس نزدیک شده است و در ایران خطر جنگ را هر لحظه میتوان حس کرد ، بسیار مشتاق هستم از تحلیل شما استاد بزرگوار را در مورد مسائلی که خدمت شما عرض میکنم بهرمند و مطلع گردم . به نظر شما آیا امکان دارد آینده ی حکومت اسلامی ایران مانند صدام شود ؟ و به عقیده حضرتعالی اسرائیل چقدر از مردم ایران حمایت خواهد کرد و آیا امکان دارد که دلسوزانه جلوی تجزیه ایران را بگیرد و تا تشکیل یک دولت مردمی از ایران خارج نشود و در کنار ملت ایران بماند ؟ ( بسیار متشکرم )
هه اگه نتیجه وقوع جنگ برای ما فاجعه بار باشه برای شما نابودگره.
آن که بلدبوده است درشرایط تحریم مطلق موشک نقطه زن بسازد، حتما روی جوانب دیگر مربوط به هدف گیری اش هم کارکرده است.
علی ای حال، امتحانش ضررندارد. ناوآمریکایی یادیگرسیستم های آن رژیم یک حرکت نامربوط انجام دهند وبعد ببینند حریفشان کارش را بلد است یانه!
ضمناو اتفاقا حالاکه بحث جنگ هشت ساله شد، اگرچه ماضعیف بودیم به قول نگارنده مقاله ، رژیم آمریکا نتوانست به کشور ماحمله کند وبنابراین الآن که این تجهیزات رابه قول نگارنده مقاله داریم به طریق اولی کاری ازپیش نخواهد برد. ازآن سو، می بینیم که دوسه سال بعدازجنگ ما، رژیم آمریکا برای بازپس گیری کویت از صدام، یک ائتلاف درست می کند وحمله می کند واین مسأله هم باحرف نگارنده مقاله که گفته حریف ایران درجنگ هشت ساله یک ارتش مفلوک بودزیاد همخوانی ندارد!
ضمن اینکه مسأله جام زهر یک عدم همراهی فرمانده وقت جنگ، آقای رفسنجانی، بارای ونظرامام بودودست ازجنگ کشیدن که باعث شد جنگ به یک موازنه برسد نه لزوماً برتری نظامی صدام
البته ضمنا همسایه های شما هم معلوم نیست خیلی از دست شماراضی باشند!
همسایه های ما از ما راضی هستند جز دو گروه ، اول کسانی که هنوز هم به آرمانهای پوسیده پان عربیسم اعتقاد دارند و دنباله روی طرز فکر جمال عبدالناصر هستند و دوم حکومت فاشیسم مذهبی ایران که دنباله روی خمینی تند رو و افکار ضد بشیری او را میکنند . لعنت به حکومتی که در نظام آموزشی آن جز افراط گرایی تدریس نشود . در ایران حکومت اسلامی با تمام ادیان مشکل دارد ولی در اسرائیل این چنین نیست در زمان مدرسه بار ها مورد تمسخر قرار گرفته ام تنها بخاطر اینکه در یک خانواده یهودی متولد شدم ، وقتی همکلاسی هایم با من رفتار شدیدأ یهودستیزانه داشتند یعنی در حکومت اسلامی به جز نفرت پراکنی اتفاق دیگری نمیافتد . ما از همسایگانمان راضی نیستیم چون جز نفرت پراکنی کار دیگری نمیکنند . ما میدانیم که به حق هستیم .