منشه امیر: احتمال آن که رژیم ایران مستقیما با اسرائیل وارد جنگ شود بسیار ضعیف است، ولی…

با بحرانی تر شدن اوضاع، کابینه محدود سیاسی – نظامی اسرائیل امروز تشکیل جلسه می دهد تا امکانات رویارویی با هرگونه تحولاتی را مورد بررسی و ارزیابی قرار دهد. تصور کارشناسان بر این است که رژیم ایران در جستجوی راهی برای انتقام جویی از اسرائیل به خاطر نابودی پهپادها می باشد، ولی مدتی طول خواهد کشید که اقدامات احتمالی بعدی را طرح ریزی کرده و زمینه اجرای آن را فراهم سازد.

کارشناسان اسرائیلی این احتمال را نیز از نظر دور نمی دارند که رژیم ایران در صدد برآید عملیات انتقام جویانه خود را در خارج از خاورمیانه، و علیه اهداف و اماکن مربوط به اسرائیل یا یهودیان به اجرا بگذارد. انفجار کانون همیاری یهودیان آرژانتین در سال ۱۹۹۴ می تواند نمونه اینگونه عملیات تلافی جویانه باشد. دو سال پیش از آن، سفارت اسرائیل در بوئنوس آیرس با همان شیوه منفجر شده بود. مقامات امنیتی و قضایی آرژانتین تردید ندارند که این دو سوءقصد، به دستور حکومت ایران و توسط عوامل حزب الله لبنان در آمریکای جنوبی اجرا شده بود.

اسرائیل از ساختار اطلاعاتی قوی در حکومت اسلامی ایران و کشورهای عربی اطراف آن برخوردار می باشد و این احتمال وجود دارد که به موقع از هرگونه توطئه ای از این قبیل آگاه شود و آن را خنثی سازد.

محمد نوری زاد که یکی از باشهامت ترین تحلیلگران سیاسی در داخل ایران است، اخیرا این احتمال را مطرح ساخته بود که سازمان های جاسوسی خارجی و از جمله موساد اسرائیل به اعماق دستگاه های حکومتی در ایران رخنه کرده اند و از هرچیز که روی می دهد اطلاعات کامل دارند. نوری زاد در این سخنان، که در بخش دوم خبری امروز گنجانیده خواهد شد، از جمله این احتمال را مطرح ساخته بود که حتی علی خامنه ای عامل اجرای سیاست های دولت روسیه و پرزیدنت پوتین می باشد.

با توجه به آن که اسرائیل کمتر از چهار هفته دیگر با انتخابات عمومی روبرو می باشد، موضوع پذیرش مسؤولیت حمله دو روز پیش علیه سپاه قدس در سوریه، با انتقادهای شدید رقیبان سیاسی نتانیاهو و حزب لیکود روبرو شد و آن را یک اقدام تبلیغاتی دانستند.

برخی کارشناسان غیر اسرائیلی نیز گفتند که پذیرش مسؤولیت، برای نخستین بار، اسرائیل و ایران را از نظر نظامی رو در روی یکدیگر قرار می دهد.

بی بی سی لندن نیز در برنامه شصت دقیقه شب گذشته، این پرسش را با منشه امیر و یکی از مدافعان حکومت اسلامی ایران به بحث گذاشت که متن کامل آن در وبسایت رادیس دات اورگ قرار دارد.

6 دیدگاه‌

  1. پس ما مردم خواب ایران چه کاره ایم و چرا ساکت نشسته ایم؟ حکومت اخوندیی که سنگ فلسطینی ها را به سینه میزند و بیشتر از چهل سال است که خون ما را در شیشه کرده است حتی فایده ای برای عربهای مانند خودشان هم ندارد. اینها همش جز وقت کشی چیز دیگری نیست!

    ما بازنده ایم که کشورمان دارد در اتشی که اینها درست کرده اند ذره ذره میسوزد و به همراهش نژاد و فرهنگمان هم در حال نابودی است!!!!؟؟؟؟

  2. یک سؤال کلی دارم فارغ از حادثه ی خاصی. وآن این است که در یک کشورکه نه دروضعیت انقلاب یا شورش قراردارد ونه حادثه ی غیرمترقبه ای درآن کشوراتفاق افتاده است ونه به ظاهر دخالت آشکاروسوء استفاده ای از سوی بیگانه های دارای اماکن دیپلوماتیک درآن کشور روی داده، مسئولیت محافظت از اماکن دیپلوماتیک ویا بین المللی با کیست؟ آیا اگر حادثه ای درحدانفجار مرگباراتفاق بیفتد وآن اماکن کلاتخریب شوند(حتی فرض کنیم عواملش کامل دستگیر هم شوند) آیا آن کشور میزبان هیچ مسئولیتی دراین موردندارد؟! آیااز بعد کیفری در وهله ی اول این ظن و گمان به خود آن ها نمی رود (چه آمریت چه مشارکت یا معاونت وتسهیل) یا گروه های دارای نفوذ در همان کشور؟! وازبعد مسئولیت بین المللی آن کشور درهرصورت مسئولیت جبران خسارت ندارد به دلیل کوتاهی آشکار درتامین امنیت آن اماکن؟!

  3. فرموله کردن آنچه که در چهل سال گذشته در ایران روی داده دشوار نیست. با اعلام فضای باز سیاسی و حرکت به سوی دموکراسی شاه اتنظار داشت اقتصاد پر تحرک کشورمان را با دموکراسی بیامیزد ویک ابرقدرت سیاسی و اقتصادی را به نسل بعد تحویل دهد، تصویری که نه فقط برای دشمن خارجی نگران کننده بود بلکه ارتجاع سیاه و همدستان سرخ آنها دریافتند که خیلی زود هرگونه فرصت کسب قدرت را در یک کشور پیشرفته و آزاد از دست خواهند داد و دست به کار شدند. بگذارید به خاطر داشته باشیم که انقلاب ارتجاعی علیه یک شاه مستبد روی نداد بلکه کودتایی بود علیه شاه متعهد به دموکراسی و توسعه اقتصادی ایران، رفاه ملت و از جمله «مستضعفان» ادعایی آخوندها و «زحمتکشان» ادعایی رفقایشان. البته اتحاد ارتجاع سیاه و سرخ پس از توفیق در قبضه کردن قدرت، کشتار نخبگان و نابودی صنایع و زیرساختهای اقتصادی درگیر جنگ قدرت شدند و رفقا که به خاطر اعدام قاتل محمد مسعود و موفقیت شاه در جلوگیری از جدایی آذربایجان به خون او تشنه بودند، به دستور اربابشان جان خودشان را هم نثار خاک پای ارتجاع سیاه کردند، اما آنها در طول شراکت با آخوندها، درس با ارزشی به آخوندها دادند: ترویج دشمنی بی دلیل و بیمارگونه با آمریکا و اسراییل و سو استفاده از آن برای توجیه بی کفایتی خود و تحمیل استبدا و فلاکت و بدبختی بر ملت ایران. این همان بهانه ای بود که مستبدین خون آشامی مثل حافظ اسد و پسرش و قذافی و دیگران برای سرکوب ملتشان به کار گرفتند و میگیرند (اسدها به بهانه جنگ با اسراییل پنجاه سال حکومت نظامی بر ملت سوریه تحمیل کردند و سرانجام هم کشتاری از این ملت کردند که در هیچ جنگی قابل تصور هم نبود). آخوندها هم با مغزشویی چهل ساله کوشیده اند به ملت القا کنند که در دشمنی با دو ملت اسراییل و آمریکا که واقعا هیچ جز محبت به ایرانیان نداشته و ندارند نوعی فضیلت وجود دارد. (کافیست با مثلا چپهای وطنی صحبت کنید تا ببینید تا بعضی هاشان تا حد حمایت از رژیم پیش میروند تا آتش سوزنده این خصومت احمقانه را مشتعل نگه دارند. ضمنا قبل از اینکه روضه بیست و هشت مرداد را کسی بخواند، سقوط مصدق به خواست و همت کاشانی و بهبهانی و به خاطر بن بست دولت روی داد و خمینی رسما مصدق را نامسلملن خوانده و عملا تکفیر کرده است) ملت ایران و نویسندگان و فعالان سیاسی روشنفکر و وطن دوست باید به مردم بیاموزند که دوست واقعی را از دشمن باز شناسند و در این راه از شماتت مشتی روشنفکرنمای مسخ شده یا وابسته به رژیم نگرانی به خود را ندهند

  4. کشور ما را عربها دوباره اشعال کرده اند. ما ایرانیان واقعی که قلبمان برای ایران میتپد نبابد بگذاریم که کشومان با بازیهای سیاسی بین اخوندها و اسراعیل از بین برود.

    هیچ شنیده بودبد که دریای مازندرانملن را اخوندها بخشیدند به روسیه و جنگلهای زیبای زاگرس ما هم بیشتر از سه هفته است که در اتش در حال سوختن و نابودی کامل است؟

    اگر کل ارتش و پاسداران دور اخوندها را گرفته اند پس کی باید از کشورمان حمایت کند؟

  5. با این نظر کاملا موافقم که دفتر رهبر جمهوری اسلامی و سپاه پاسداران کیش و مات شده اند و همه حسابهای انان اشتباه از اب در امده و شدیدا بدنبال راهی هستند که ابروی نداشته و تنها بر روی تبلیغات و پروپاگاندای خود را ظاهر سازی و بازیابی کنند ، اما با اینکه در کشورهای اروپایی و یا نزدیک به امریکا ضربه و عملیات تروریستی برنامه ریزی کنند کاملا مخالفم. زیرا بخوبی میدانند در وضعیت فعلی و از دست دادن تمامی منابع مالی چنانچه چنین «غلطی» بکنند ، احتمال اینکه حتا با یک جنگ تمام عیار و اعتلاف گسترده جهانی روبرو شوند و تا مرز سقوط پیش بروند بسیار زیاد است. بنابراین فرماندهان نالایق و بیسواد سپاهی احتمال اینکه چنین عملیاتی را در کشورهای افریقایی و یا اسیای دور برنامه ریزی کنند را نباید از خاطر دور کرد. انان شاید بدانند حتا با برنامه ریزی ترور در کشوری مانند تورکیه تنها موجب به نزدیکتر شدن تورکیه و اسرائیل خواهند شد. در چنین موقعیتی نیروهای امنیتی اسرائیل ۱_ نباید هوشیاری خود را از دست بدهند. ۲_اسرائیل همزمان با ادامه حملات به سپاه و نیروهای خارجی ان میباید قدم در راه حمایت از اپوزیسیون ایرانی بردارد و با کمک به برگذاری نشستهای اتحادی و کسانی که برنامه هایی برای گذار از وضعیت فعلی دارند نقش مثبت تر و تاثیر گذارتری بازی کند.

Comments are closed.