با توجه به جاسوسهای متعددی که تاکنون دستگیر شدهاند، معلوم نیست چرا ایران نتوانسته است دامنه عملیاتی اسرائیل را کاهش دهد
رویدادهای اخیر ایران سؤالات متعددی را در مورد آسیبپذیری و وجود حفرههای امنیتی در نظام اداره، حفاظت نخبگان، اماکن و اطلاعات و در نهایت تامین منافع ملی ایران مطرح میکند. این یادداشت به طور انتخابی به برخی از این رویدادها میپردازد و در مورد نوع آسیبپذیری و تاثیرات آن بحث میکند و رابطه بین واقعیت و تصویری را که از آن نمایش داده میشود را توصیف میکند.
ترور دانشمندان اتمی: اولین و آخرین رویدادهایی که در ایران شاهد آن بودهایم از نوع ترور افراد دستاندر کار در پروژههای اتمی ایران بود که از نظر ظاهری شباهتهایی در نوع عملیات، انتخاب سوژه و هدف و نتایج عملیات در آن وجود دارد. در کلیه موارد انگشت اتهام به سمت اسرائیل نشانه میرود. در مورد اول که در سال ۱۳۸۸ اتفاق افتاد مجید شهریاری، مصطفی احمدی روشن، مسعود علیمحمدی، داریوش رضایی و رضا قشقاییفرد کشته شدند. در این حادثه فردی به نام فریدون عباسی دوانی جان سالم به در برد. او مدتی بین سالهای ۱۳۸۹-۱۳۹۲ معاون محمود احمدینژاد و رئیس سازمان انرژی اتمی ایران بود. وی که از مخالفین توافق اتمی ایران است، پس از روی کار آمدن حسن روحانی از این کار برکنار شد. در انتخابات دوره دهم مجلس نتوانست رای کافی از حوزه شیراز به دست بیاورد ولی نهایتاً در دوره یازدهم (فعلی) مجلس به عنوان نماینده حوزه کازرون به نمایندگی مجلس شورای اسلامی دست یافت. بعد از او صالحی به ریاست سازمان انرژی هستهای ایران برگزیده شد.
در آخرین مورد، محسن فخریزاده مهابادی، چهره ارشد برنامه هستهای ایران و رئیس سازمان پژوهش و نوآوری وزارت دفاع ایران، در روز جمعه هفتم آذرماه در «آبسرد» دماوند در نزدیکی تهران ترور شد. عملیات ترور تا حدودی شباهت به فیلمهای سینمایی علمی-تخیلی داشت و واکنش مقامات ایران بعد از نسبت دادن آن به اسرائیل طیفی از گمانهزنیها را به میان آورد که از آن جمله استفاده از تسلیحات ناتو، کنترل پهبادی، تشابه به انفجار نطنز و غیره قابل ذکر هستند. در این مورد نیز مانند وقایع مشابه، وعده انتقام حتمی و سریع داده شد.
اگر در ترور یک شهروند عوامل یک کشور خارجی متهم میشوند، بیتردید حفرههایی امنیتی در بالاترین سطح حفاظت فیزیکی افراد و دانشمندان وجود دارد. در ایران، دامنه عملیات تروریستی تنها به ترور افراد محدود نمیشود. انتقال انبوه مدارک و شواهد اتمی از تورقوز آباد (شهرک فاطمیه واقع در حومه تهران) که تا آن زمان حتی برای دیپلماتهای ایرانی ناشناخته بود پایه و اساس اقدامات گستردهای شد که نه تنها مستقیماً به امنیت ملی ایران ارتباط پیدا کرد بلکه مسائلی را در سطح آژانس بینالمللی انرژی هستهای و کمیسیون برجام به میان آورد. افشای این مدارک مسروقه از ۲۰ کیلومتری تهران و حمل شبانه آن به خارج از کشور فصل جدیدی را از اختلاف بین جمهوری اسلامی و سازمان بینالمللی انرژی هستهای گشود و موجب سفر کارشناسان و اخیراً شخص رافائل گروسی مدیر کل آژانس بینالمللی انرژی اتمی به تهران شد. هرچند دست کم تا به امروز اصل مساله لاینحل باقی مانده است و به موضوعات مطرح و معضلات بین ایران و سازمانهای بینالمللی تبدیل شده است.
ممکن است بپذیریم که تورقوز آباد برای اکثریت قریب به اتفاق مردم ناشناخته باشد ولی به عنوان محل نگهداری اسناد و مدارک اتمی ایران بایستی کاملا شناخته شده، حساس و تحت حفاظت میبود. موضوع بیاطلاعی دیپلماتهای ایرانی از وجود این مدارک و چنین محلی در جای خود به حدی بود که در زمان وقوع این رویداد ظریف، وزیر خارجه، آن را دروغی «نسنجیده و بیمحتوا» نامید و عراقچی معاون وزارت خارجه هم معتقد بود که «عدهای نتانیاهو را سر کار گذاشتهاند». درحالی که نتانیاهو مدعی بود به محتوای بیش از ۵۵هزار صفحه مدارک و فایلهای اتمی ایران دسترسی پیدا کرده است و همه آنها را نیز در یک کنفرانس مطبوعاتی به نمایش گذاشتند.
ربودن این مدارک از نقطهای نزدیک به پایتخت از زوایای مختلف اهمیت امنیتی دارد. اول این که این مدارک فاقد حفاظت مناسب برای اسناد محرمانه بودهاند، دوم این که افراد دیگری از محتوای آن مطلع و به آن در حدی دسترسی داشتهاند که بتوانند نسخهبرداری کنند و یا جابهجایی انجام دهند و سوم این که از زمان سرقت این مدار ک تا خروج آن از مرزهای ایران هیچ گونه حفاظت و کنترلی بر فعل و انفعال آنان وجود نداشت و موضوع یا افشا نشد و یا به احتمال زیاد اصلاً کسی از آن مطلع نشد. یادآوری این مطلب ضروری است که تنها چند روز بعد از انتقال این مدارک به اسرائیل و نمایش آن بود که آمریکا از برجام خارج شد. انفجار در سوله سانتریفیوژهای نطنز، اواسط تیرماه ۱۳۹۹ نیز رویداد دیگری بود که به اسرائیل نسبت داده شد.
جاسوسی: معمولاً پس از اقدام به خرابکاری در زیرساختها و یا ترور نیروهای انسانی و دانشمندان اتمی برای مدتی انگشت اتهام به سمت اسرائیل نشانه میرود و تهدیدها برای انتقامجویی شروع میشود ولی در نهایت موضوع به دست زمان سپرده میشود و روایات متعدد و اغلب متضادی پیدا میکند. در پارهای موارد مثل ویروس استاکسنت پای آمریکا نیز به ماجرا کشیده شد و یا حتی بازرسان آژانس بینالمللی انرژی هستهای نیز به عنوان جاسوس معرفی و حتی در یک مورد از ورودشان به سایتها جلوگیری به عمل آمد.
گرچه اقدامات احتیاطی ضروری است ولی باید در نظر داشت که سامانه امنیتی ایران بارها ادعا کرده است که ایرانیان دو تابعیتی و در پارهای موارد اساتید دانشگاهها را که به دعوت دانشگاههای داخلی برای شرکت در کنفرانس به ایران رفته بودند در ارتباط با جاسوسی به نفع یک دولت خارجی (معمولاً اسرائیل) بازداشت کرده است، ولی ضربات جبرانناپذیر به ساختارها و یا افرادی که دست اندرکار ساختارهای کلیدی و عمدتاً مرتبط با توانایی هستهای ایران بودهاند بدون توقف ادامه داشته است. خود این قضیه نشان میدهد سامانه جاسوسی فعال و دست نخورده مانده است و به احتمال زیاد افراد دستگیر شده ربطی به آن ندارند.
هر از گاهی نیز یکی از این متهمان به جاسوسی با وابستگان به نظام جمهوری اسلامی که معمولاً ادعا میشود «بیگناه» است، در یک کشور خارجی بازداشت یا محکوم میشود و یا در روند محکومیت است و مبادله میشود. معمولاً خارجیهایی که در ایران در بازداشت به سر میبرند دانشگاهی و متهم به جاسوسی برای آمریکا و اسرائیل هستند. گرچه روایت پذیرفته شده این است که جمهوری اسلامی سعی میکند نخبگان و افراد شناختهشدهای را از جامعه علمی بینالمللی به طرق مختلف به ایران دعوت کند و سپس با وارد کردن اتهام جاسوسی پشت درهای بسته آنان را به حبسهای درازمدت محکوم کرده و به عنوان گروگان نگاه دارد. متهمان اغلب یا وکیل ندارند و یا اجازه ملاقات را با وکیل ندارند.
با توجه به جاسوسهای متعددی که تاکنون دستگیر شدهاند، معلوم نیست چرا ایران نتوانسته است دامنه عملیاتی اسرائیل را کاهش دهد و برعکس هر روز با عملیات و راهکارهای جدیدتری روبهرو است؛ اما وزیر خارجه به دفعات برای مبادله تمام زندانیان دو تابعیتی اعلام آمادگی کرده است. همین چند هفته پیش خانم مور گلیبرت، پژوهشگر استرالیایی- بریتانیایی که به اتهام جاسوسی با یک محکومیت دهساله مواجه بود، پس از دو سال حبس با سه زندانی ایرانی در تایلند معاوضه شد. برخی منابع گفتهاند مشکل اصلی او داشتن دوست پسر اسرائیلی و عدم پذیرش همکاری برای جاسوسی به نفع ایران بود.
مورد احمدرضا جلالی پزشک متخصص مدیریت بحران نیز حائز اهمیت است. او با اتهام جاسوسی برای اسرائیل به اعدام محکوم شد ولی گفته میشود ایران مایل است او را در برابر استرداد حمید نوری و یا در مقابل استرداد اسدالله اسدی دیپلمات ایرانی در بلژیک که پروندهاش در شرف رسیدگی است، مبادله کند. حمید نوری متهم است با اسم مستعار عباسی، و با عنوان دادیار قوه قضاییه در وقایع ۱۳۶۷ دخالت داشته و اکنون در بازداشت دولت سوئد است.
سینما در سیاست: کابوهای هفتتیرکش در خیابانهای تگزاس تصویری است که ممکن است هنوز در ذهن جوانان دهه ۴۰ و ۵۰ یادآور فیلمهای آمریکایی آن سالها باشد. امروز نیز آن چه در تهران و شهرهایی که در آن فعالیتهای اتمی انجام میشود، هالیوودی است. گویی در خیابانهای تگزاس یک عده ششلول به کمر و هفتتیر به دست راه میروند و با هرکسی که توافق نداشته باشند از طریق هفتتیرکشی تصفیه حساب میکنند. در واقع رابطه ایران با برخی کشورهای همسایه، اسرائیل و ایالات متحده از همین الگوی سینمایی پیروی میکند.
یکبار در آبراههای خلیج فارس ناوها با قایقهای تندرو مقابله میکنند و سربازان نیروی دریایی آمریکا به اتهام «تجاوز به آبراه» و خطوطی که وجود ندارند، بازداشت میشوند. بعد هم البته به سبک فیلمهای کلاه مخملی، برایشان یک دست کت شلوار نو خریداری میکنند و با سلام و صلوات در آستانه امضای توافق برجام، پس از مصافحه و چاق سلامتی، آزاد میشوند.
در صحنه دیگری پهپادها وارد صحنه عملیات میشوند و طرف دیگری را متهم به «تجاوز» به فضای کشور کرده و با شلیک به پهپاد بیسرنشین آن را منهدم میکند. در صحنهای دیگر، اسرائیلیها سعی میکنند آن قدر ارتباط دوستانه با کشورهای همسایه ایران برقرار کنند که در مانورهایشان بتوانند دسترسی به مرزهای هوایی ایران، میزان سوخت، تمرین سوختگیری در آسمان و سایر جنبههای عملیاتی را محاسبه کنند.
در سناریوی دیگری ایران به قصد انتقام خون قاسم سلیمانی به مراکز استقرار نیروهای آمریکایی حمله موشکی میکند ولی از آن جایی که برای ایران حفظ «جان» سربازان آمریکایی اهمیت حیاتی دارد، قبلاً به مقامات آمریکایی خبر میدهد که حملات موشکی برای انهدام ساختمانها و دیوارها انجام خواهد شد و آنها بهتر است هر چه زودتر آن جا را تخلیه کنند تا موشکها فقط به ساختمانها برخورد کنند! گویا نشان دادن فیلمهای ویدیویی از جریان حمله، مورد نظر بوده است.
پرده دیگر نمایش در هفته جاری و در آستانه سالگرد ترور قاسم سلیمانی مشاهده شد که طی آن، پرواز هواپیماهای بی-۵۲ آمریکایی با اسکورت هواپیماهای نظامی کشورهای منطقه صورت گرفت تا ضمن نمایش قدرت، احتمالاً برای انجام عملیات نظامی آینده نیز آمادگی ایجاد شود. عملیات بازدارندهای که قبلا در دریا نیز با ورود و خروج نمایشی ناو هواپیمابر نیمیتس از جانب آمریکا، و شلیک به ماکت یک ناو هواپیمابر از جانب ایران انجام شده بود. ذکر این نکته ضروری است که ایران شش سال پیش هم به طرف همین ماکِت در خلیج فارس شلیک کرده بود ولی چون از بین نرفته بود حالا بعد از صافکاری و نقاشی بازسازی شد و برای اجرای بخش دوم نمایش قدرت دریایی ایران به خلیج فارس آورده میشود تا این پیام را به آمریکا بدهد که ما اگر بتوانیم ماکت «ناو» را نابود کنیم حتماً میتوانیم خود «ناو» را هم نابود کنیم!
تا زمانی که راهی برای مذاکره و مصالحه و یا گفتوگو و رسیدن به توافق از طریق دیپلماسی وجود نداشته باشد، حل منازعات بین کشورها تنها از مسیر کاربرد زور و ابزار نظامی میگذرد. به همین دلیل است که تاکید مقامات آمریکا به «حفظ ثبات در خاورمیانه» را باید از منظر تفسیر موسع نگاه کرد و نگران پرواز بمبافکنهای بی۵۲ در نزدیکی آسمان ایران بود. حضور این بمبافکنها در فاصلهای کوتاه، پیامی فراتر از «بازدارندگی» دارد. پیشبینی آن چه ممکن است اتفاق بیفتد کار سادهای نیست ولی میتوان گفت برخلاف فاصله طنز و واقعیت، بین اشتباه و تصاعد فاصله چندانی نیست و یک اشتباه محاسباتی کوچک از هر طرف میتواند وضع موجود را از بازدارندگی به جنگ بدل کند.
جلیل روشندل؛ برگرفته از ایندیپندنت فارسی