موضع نیروهای نظامی و ارتش در پیروزی یا شکست انقلاب‌ها نقش اساسی و تعیین‌کننده دارد؛ جمشید عنبرستانی

خامنه‌ای در دیدار فرمانده کل ارتش و جمعی از فرماندهان نظامی ایران -۲۸ فروردین ۱۳۹۸

در کشوری که بر پایه‌های آزادی و دمکراسی استوار است و قانون حاکمیت دارد و حقوق شهروندان محترم شمرده می‌شود پدیده‌ای به نام انقلاب نه در ذهن مردم و نه در میان سیاستمداران آن کشور موجودیت و جایگاهی ندارد. نقش و وظیفه ارتش و نیروهای مسلح  در کشورهای آزاد و قانونمند، پاسداری از مرز و بوم کشور و حفاظت از مردم در مقابل تهدیدات دشمنان داخلی و خارجی و حفظ ارزش‌های دمکراتیک و قانون اساسی آن کشور است. چنانکه در کشورهای متمدن و پیشرفته که قانون حرف اول را می‌زند و همه در برابر آن یکسان هستند، هیچگاه ارتش در منازعات سیاسی داخلی میان احزاب که برای کسب قدرت و رهبری سیاسی کشور و انتخابات با یکدیگر رقابت می‌کنند، دخالت و یا موضع‌گیری نمی‌کند و در چارچوب  قوانین لشکری و کشوری، به دور از وارد شدن به صحنه‌ی سیاست داخلی تا جایی که قانون اساسی از سوی رهبران سیاسی کشور محترم شمرده شود و زیر پا گذاشته نشود به صورت بی‌طرف انجام وظیفه می‌کند.

در سرزمین پهناور و قدرتمند آمریکا که  مهد دمکراسی و کشوری قانونمند به شمار می‌رود، رییس جمهوری به عنوان فرمانده کل قوا و حافظ قانون اساسی نمی‌تواند و این اجازه را ندارد که ارتش این کشور را برای پیشبرد اهداف سیاسی و حزبی خود به کار گیرد و حتا اجازه ندارد شخصا دستور حمله نظامی به کشوری را صادر کند و یا دستور استفاده از سلاح اتمی علیه کشور دیگری را به ارتش این کشور فرمان دهد بلکه سلسله مراتبی وجود دارد که رییس جمهور ملزم به رعایت و اجرای آن است مگر در موارد بسیار استثنایی که جان آمریکایی‌ها و منافع آمریکا در معرض تهدید و خطر بالقوه و یا مورد حمله قرار گیرد، مانند دستور مستقیم ترامپ به نیروهای نظامی و امنیتی آمریکا برای حذف فیزیکی رامبوی حکومت ملایان « قاسم سلیمانی» که با تشکیل گروه‌های تروریستی و شبه‌نظامی به یک تهدید بالقوه برای جان نظامیان آمریکایی و منافع آمریکا در منطقه خاورمیانه تبدیل شده بود.

در کشورهایی که تحت سیطره و حاکمیت دیکتاتوری قرار دارند، قانون حرف اول را نمی‌زند و حاکمان دیکتاتور و تمامیت‌خواه که غالبا ایدئولوژی خاصی را نیز نمایندگی می‌کنند، جایگاهی فراتر از قانون دارند و در قبال جرم و جنایتی که مرتکب می‌شوند به هیچکس پاسخگو نیستند. ارتش و نیروهای مسلح در چنین کشورهایی به وسیله‌ای ابزاری برای حاکمان دیکتاتور تبدیل می‌شوند که وظیفه اصلی آنها محافظت از ساختار حکومت و حاکمان دزد و فاسد آن است و سرکوب مخالفان و در درجه اول  مردمان آن کشورها، مانند نیروهای مسلح در جمهوری اسلامی ایران با رهبری یک آخوند روضه‌خوان و دیکتاتور و یا ارتش ونزوئلا که تحت کنترل و فرمان رییس جمهور دیکتاتور و سوسیالست این کشور نیکلاس مادورو قرار دارد.

دیکتاتورهای مذهبی حاکم بر کشور ثروتمند ایران، همواره محبوب ابرقدرت‌های شرق و غرب بوده‌اند چرا که برای حفظ قدرت خود تن به هر خفّت و خواری می‌دهند و از بخشیدن آب و خاک کشور گرفته تا عقد قراردادهای غیرملی و حراج سرمایه‌های کشور به بیگانگان جهانخوار فروگذار نمی‌کنند و مردم را که صاحبان اصلی کشور و ثروت آن هستند را اصولا آدم حساب نمی‌کنند.

از طرفی قدرت‌های اروپایی و رئیس جمهورهای منتخب از حزب دمکرات آمریکا همواره از حامیان پر و پا قرص به قدرت رسیدن نیروهای مذهبی در خاورمیانه بوده‌اند. از فروپاشی حکومت پادشاهی ایران با توطئه‌ی جیمی‌کارتر و متحدین اروپایی آمریکا و به قدرت رساندن ملایان در ایران تا حمایت و پشتیبانی اوباما و کلینتون و حزب دمکرات آمریکا از به قدرت رسیدن اخوان‌المسلمین در مصر با رییس جمهور شدن محمد مُرسی و ابراز ناخشنودی آشکار آنان از کودتای نظامی ژنرال السیسی علیه این گروه تندروی مذهبی  و بازداشت مُرسی و لاس زدن‌های  وقیحانه  اوباما و جان کری و دیگر دمکرات‌ها و اروپاییان مماشاتگر با حکومت ملایان امریست که بر همگان آشکار است.

اگر فرماندهان عالیرتبه ارتش شاهنشاهی ایران به قسم نظامی خود پایبند می‌ماندند، حتا با رفتن شاه از کشور اجازه نمی‌دادند که ژنرال‌های آمریکایی و چند تن از فرماندهان خودفروخته و خائن مانند قره باغی و فردوست باعث آشفتگی و منزوی کردن و از هم پاشیدگی غیرقابل کنترل ارتش شوند و کشور را مانند هلو پوست کنده تحویل شیادان روضه‌خوان دهند. وادادگی و بی‌ارادگی و عدم قدرت تصمیم‌گیری مناسب و درست از سوی فرماندهان عالیرتبه ارتش و پس از خروج شاه از کشور، که سرانجام با اعلام بی‌طرفی بی‌قید و شرط ارتش در تغییر و تحولات حاد سیاسی کشور و شورش مردم فریب‌خورده و ماجراجو،  تیر خلاصی بود که ارتش قدرتمند شاهنشاهی ایران به خود شلیک کرد. تیرباران شدن افسران میهن‌پرست به دستور ملایان جنایتکار و عقده‌ای از عواقب عملکرد اشتباه ارتش و در اعلام بی‌طرفی بی‌قید و شرط بود.اگر نیروهای ارتش با قدرت از مراکز نظامی و پادگان‌ها و پایگاه‌های نیروی هوایی و مراکز حساس در مقابل حمله شورشیان و مزدوران غیرایرانی دفاع می‌کردند و خطوط قرمزی را برای رهبران سیاسی و مذهبی شورش که فرمانبرداران و مجریان دستورات خمینی در کشور بودند مشخص می‌کردند، کشور به آن سادگی و بطور کامل زیر سلطه و نعلین آخوندها قرار نمی‌گرفت و شرایط شاید طور دیگری رقم می‌خورد و ملت و کشور به این بدبختی و درماندگی و سیه‌روزی  گرفتار نمی‌شدند.

حکومت ملایان از بی در و پیکرترین حکومت‌های جهان است و کشور به صورت باندی و مافیایی اداره می‌شود و دولت و مجلس در واقع ویترینی برای فریب دنیا و مردم ایران است چرا که بود یا نبود دولت و مجلس در این حکومت تغییری در روند اداره  مافیایی کشور ایجاد نمی‌کند و این دو قوه مقننه و مجریه در حکومت ملایان به‌اندازه (کود حیوانی) هم دارای ارزش نیستند.

هر باند و شبکه مافیایی  صاحب قدرت در کشور اشغال شده ایران، نیروی مسلح وابسته به خود را دارد. ما با یک حکومت و یک ارتش روبرو نیستیم بلکه با باندهای گوناگون و نیروهای مسلح در شکل و اندازه‌های متفاوت روبرو هستیم که برای حفظ قدرت و منافع مالی و اقتصادی خود در کشور از هیچ جنایتی فروگذار نمی‌کنند و در بسیاری شهرها و مناطق، نیروهای مسلح و تحت فرمان همین شبکه‌های صاحب قدرت هستند که مردم معترض را در کوی و برزن قتل عام می‌کنند.

بزرگترین و قدرتمندترین باند مافیایی کشور را سپاه پاسداران انقلاب اسلامی رهبری و هدایت می‌کند و اگر این نیرو تضعیف گردد و یا در مقابل قیام سراسری ملت ایران برای براندازی حکومت فاسد آخوندی تسلیم اراده ملت شود، دیگر شبکه‌ها و گروه‌های مافیایی و مسلح در بدنه حکومت نیز دچار ریزش و اضمحلال خواهند شد.

اگر فرماندهان دزد و فاسد سپاه پاسدان انقلاب اسلامی و زیرمجموعه‌های تحت فرمانش مانند بسیج، در اعتراضات بزرگ و سراسری ملت ایران که دیر یا زود با توجه به شرایط سختی که کشور و ملت با آن روبرو هستند به وقوع خواهد پیوست حاضر به تسلیم شدن مقابل اراده ملت برای رهایی از حکومت فاسد آخوندی نشوند و به کشتار گسترده مردم اقدام کنند، کشور دچار هرج و مرج  شده و به جنگ داخلی کشیده خواهد شد و خطر تجزیه، کشور را مورد تهدید قرار خواهد داد. از آنجا که نارضایتی و ریزش در بدنه سپاه و در رده‌های پایین و میانی فرماندهی آن شدت یافته، بسیار مهم  است که نیروهای انقلابی و رهبران سیاسی با فرماندهان ناراضی در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و ارتش تماس برقرار کنند تا شاید این فرماندهان که شاهد فساد و دزدی و جنایات آخوندها و فرماندهان ارشد خود بوده و هستند، برای نجات میهن و ملت فداکاری کرده و در فرصت مناسب برای وارد آوردن یک ضربه کاری به رهبران و فرماندهان فاسد و آدمکش سپاه اقدام کنند و در کنار ملت قرار گیرند و امنیت  کشور و مردم دردوران گذار تا انجام انتخابات آزاد برای تعیین نوع حکومت و آینده سیاسی کشور را تضمین کنند.

شورش سال ۵۷ در ایران و فروپاشی نظام شاهنشاهی، انقلاب مردم علیه یک دیکتاتور نبود بلکه یک فریب تحمیلی بزرگ و تاریخی بود که مردم را به دام خود کشاند تا پادشاهی مردم‌دوست و میهن‌پرست را مجبور به ترک وطن کنند و یک دیو سیاه قلب و بی‌وطن و دشمن مردم و انسانیت و دیکتاتور مذهبی را به اریکه قدرت بنشانند و چهار دهه است که مردم ایران تاوان سنگینی برای این فریب بزرگ می‌پردازند.

انقلاب‌های مردمی علیه حکومت‌های فاسد و توتالیتر، فقط در صورت موضع‌گیری بی‌طرفانه ارتش و نیروهای مسلح است که می‌توانند با کمترین هزینه به  پیروزی برسند.